خفاش به غار نشسته | نقد و بررسی بازی Batman: The Telltale Series
چهار سال از انتشار اولین فصل «مردگان متحرک تلتیل» و سایه انداختن تمام و کمال آن بازی بر نام این استودیو میگذرد؛ تلتیلی که قبل از این بازی یک ماجراییساز کم و بیش کلاسیک بود. تلتیل با برگرداندن «سم و مکس» به خیابانها و کارآگاه بازیهای جذابشان، و کشاندن دوباره «گایبراش تریپوود» به «جزیره میمون» هنر خود را در معرض نمایش گذاشت؛ ولی روش ماجراییهای ساخته شده در این استودیو از سال ۱۳۹۱ دستخوش تغییراتی زیادی شد. معما و گشتوگذاری در محیط بهعنوان دو رکن اساسی در هر بازی ماجرایی از بازیهای تلتیل تقریبا حذف شد و بهجای آن داستان و شخصیتپردازی که همیشه یکی از نقاط قوت آثار ماجرایی بوده نقشی پررنگتر را عهدهدار شد. آس تلتیل، کشاندن پای المانهای اصلی بازیهای «دیوید کیج» (David Cage) و همکارانش در «کوانتیک دریم» (Quantick Dream) به بازیهایش بود. با اصل مشاهده و انتخاب و نتایج متفاوتی که رقم میزند، استودیو اولین فصل از مردگان متحرک را شروع کرد و به موفقیت شگرفی نیز دست پیدا کرد. تلتیل به فرمولی طلایی دست یافته بود، آن هم در زمانهای که این قبیل آثار دیگر همانند قبل خریدار نداشتند. به همین صورت، استودیو آثار و اقتباسهای درجه یک بعدی را نیز روانه بازار کرد و توانست حاشیه موفقیتهای خود را بیشتر و بیشتر توسعه دهد. «بازی تاجوتخت»، «گرگی در میان ما»، «مردگان متحرک» و این اواخر هم گل سرسبدشان «ماجراهایی از سرزمینهای مرزی».
بیایید بهسراغ دو محصول اخیر این استودیو برویم: «ماینکرفت: بخش داستانی» و «بتمن: سری تلتیل». در این متن کاری به ماینکرفت نداریم و بررسی این بازی خود به نقدی جداگانه نیاز دارد؛ ولی بروس وین و سمبل ترس شبانهاش چند صباحی مهمان ما هستند. پس با نقد و بررسی مجموعه بازیهای بتمن تلتیل همراه دنیای بازی باشید.
بتمن: مجموعه تلتیل بازی خوبی نیست اما بد هم نیست؛ گاهی به قعر نزدیک میشود و گاهی هم به صدر؛ ولی در آخر، از یک اثر متوسط پا را فراتر نمیگذارد. بهعنوان طرفدار بتمن و دنیای ماجراهایش که جدا از دنبال کردن آثار سینمایی و ویدئویی آن، کمیکهای این قهرمان دوستداشتنی را هم میخوانم و همینطور یک دنبالکنندهی مشتاق بازیهای تلتیل نیز هستم، پس بهشخصه توقع بالایی از این جدیدترین ساخته داستانسراهای تلتیل داشتم؛ ولی متاسفانه بازی چه در جلب نظر طرفدارن بتمن و چه علاقمندان بازیهای این استودیو باز میماند و یارای رقابت با دیگر محصولات این استودیو را ندارد.
بیایید با داستان و انتخابهای گوناگون آن که رکن اصلی آثار حالحاضر تلتیل نیز محسوب میشوند شروع کنیم. اولین موضوعی که از همان اولین قسمت بازی آشکار است، این است که تمرکز بیشتر سازندهها بر روی شخصیت بروس وین، و نه سمبل عدالت و ترساش، بتمن است. همین موضوع بهتنهایی اجازه نزدیکی و تعامل بیشتری با شخصیتها و دنیای بازی را میدهد که در ترکیب با بخشهای بتمنی بازی معجونی کامل را شکل میدهد؛ معجونی که متاسفانه بهدلیل ضعفهای مختلف، توانایی استفاده از تمامی پتانسیلهای ایجاد شده را ندارد و نمیتواند تجربه بازی را به اوج برساند، و در میانههای شیرجه بلندش، سقوط آزادی بیپایان را تجربه میکند.
یکی از کارهای خیلی خوب سازندهها، دادن اختیار به مخاطب در انتخاب پیشبرد بازی با نقش بروس وین یا بتمن در حل بعضی مشکلات و مراحل است. بهطور مثال در یکی از مراحل شما نیاز به کسب اطلاعاتی از شهردار دارید. بازی به شما این انتخاب را میدهد که بهعنوان بتمن و یا بهعنوان بروس وین به دیدار شهردار بروید. انتخاب هر کدام از این دو گزینه، سیر روایی کاملا متفاوتی را شکل میدهد که تکرار این قبیل انتخابها در بازی تنوع و حس استقلال داستانی واقعا خوبی را در مخاطب ایجاد میکند؛ در حالی که انتخابهای دیگر بازی از رمق چندانی برخوردار نیستند و صرفا در نحوهی حرکت دیالوگهای ردوبدل شده موثرند. همین ضعف در خصوص انتخاب مهم انتهای قسمت دوم نیز صادق است؛ جایی که باید بین نجات دادن «هاروی» یا «زن گربهای» یکی را انتخاب کنید. یادم میآید که چقدر سر این انتخاب فکر کردم و در انتها به امید اینکه تلتیل برنامههای زیادی در خصوص این انتخاب و عواقبش دارد یکی را برگزیدم؛ ولی متاسفانه تفاوتها به یک سری صحنههای سینمایی ساده ختم شد. ماجرا زمانی بدتر میشود که بدانید با نجات دادن هاروی در این صحنه، نیمهی صورت وی خراب نخواهد شد؛ یعنی شخصیت هاروی در نهایت تبدیل به دوچهره میشود، اما آن حسوحال واقعی و جنون هاروی را دیگر حس نخواهید کرد.
همانطور که پیشتر نیز ذکر کردم، در بازی بیشتر از اینکه درحال کنترل بتمن، کارآگاه بازی و اکشن باشید، بروس وین هستید. دقیقا مشابه کاری که نولان با «بتمن آغار میکند» انجام داد، که شاید نهایت حضور بتمن در آن به یکسوم فیلم محدود شد؛ ولی در عوض در فیلم مذکور، بروس در حالات و مکانهای مختلف در جستوجوی جواب بود که در نهایت آن را بهصورت نمادی از ترسهایش، بتمن، پیدا کرد. در کمیکها نیز بهدلیل پرداخت مفصل و تعادل درست داستانی، توازن خوبی بین بروس وین و بتمن وجود دارد، و اینکه تلتیل این موضوع را در اقتباس خود لحاظ کرده واقعا امتیاز مثبتی تلقی میشود. مشکلاتی که در بازی گریبانگیر قهرمان داستان میشود نیز بیشتر اختصاص به بروس دارند تا بتمن. جایگاه اجتماعی و محبوبیت این دو هویت یکسان، از قسمت اول تا پنجم سیر معکوس طی میکند و بتمن از یک شورشی خطرناک میان پلیسها و اذعان عمومی بدل به یک قهرمان و محافظ همیشگی «گاتام» میشود. ولی از آنطرف، بروس وین بیلیونر، مشهور و مورد قبول همگان، پایش به تیمارستان آرکهام میکشد و حتی شرکتش را نیز از دست میدهد و لعن و نفرین اکثر مردم گاتام را به دنبال خود میبیند. همین امر، آن انتخاب بتمن یا بروس وین بودن در بعضی مراحل که بازی پیشرویتان میگذارد را بیش از پیش با اهمیت میکند و بعدی جدید به آن میبخشد.
دومین نکتهی مهم در خصوص داستان، وجود تفاوتهای ریز و درشت در جزییات و داستان کلی دنیای بتمن با ماجرای اصلی است. در ابتدا این تفاوتها به قصد آشناییزدایی از طریق شباهتهای کوچک و بزرگ ظاهری خود را نشان میدهند و با پیشروی در داستان، کمیت و شدت بیشتری مییابند. میتوانید بتمن تلتیل را یکی از «مولتیورسها» یا دنیاهای موازی پرتعداد «دیسی» قلمداد کنید. انجام این کار توسط تلتیل و ایجاد این تغییرات، اجازه داد که برخلاف داستان همیشگی و مشخص این دنیا و توقع طرفداران بتمن، غافلگیریها و اتفاقاتی نو در بازی گنجانده شود که کسی کمترین پیشزمینه و آگاهی از رخداد آنها نداشته باشد و دستشان را پیرامون پیچشهای داستانی بیشتر باز میگذارد. [حاوی اسپویل] بهطور مثال یکی از تغییرهای مذکور، تغییر شخصیتهای خوب و درستکار والدین بروس که همیشه بهعنوان مظهری از پاکی و خلوص شناخته میشدند، به خلافکارانی که با فالکونی قاچاقچی نشست و برخواست میکردند است [پایان اسپویل]. از شخصیتهایی که از نظر ظاهری بیشترین تغییر را داشتهاند میتوان به «آزوالد کابلپات» یا همان «پنگوئن»، شرور معروف دنیای بتمن اشاره کرد که از یک فرد کوتاه قد، به فردی تنومند و جنگنده تبدیل شده است و در ضمن او حالا یکی از دوستان دوران کودکی بروس وین نیز هست! ایجاد این تفاوت، جدا از تنوعی که به داستان میدهد، این اجازه را نیز به شخصیت کابلپات میدهد که شاید در معدود دفعات پیشآمده، فرصت جلوی دوربین رفتن و جذاب بودن را بهدست آورده باشد و با همین برتری و تفاوت، اتفاقات خوبی را در داستان رقم بزند. حالوهوای کابلپات در این بازی بیشتر شبیه به «تامی الیوت» ملقب به «هاش»، دیگر شرور معروف دنیای بتمن است که او هم یکی از دوستان دوران کودکی وی است و کینهای عمیق نسبت به او دارد و از هیچ راهی برای ضربه زدن به بروس دریغ نمیکند.
در این بین، شخصیتهای «جیمز گوردون»، «هاروی دنت»، سلینا کایل و فالکونی بهغیر از اندک تغییرات ظاهری، تفاوت خاصی با نمونههای داستان اصلی ندارند و همان ویژگیهای شخصیتی سابق خود را در بازی حفظ کردهاند. فقط دوست داشتم به نقش گوردون بهعنوان یکی از دوستان، همراهان اصلی و همیشگی بتمن، و یکی از شخصیتهای قدرتمند داستانی در مجموعه، کمی بیشتر توجه میشد. داستان در خصوص هاروی دنت مقداری متفاوت است. با وجود صرف وقت زیادی که به منظور شخصیتپردازی و شکلدادن به رابطه دوستی وی با بروس وین پرداخت شده است، در تغییر روانی و جنون وی مقداری کمکاری مشاهده میشود و کشیده شدن او از یک مرد خوب با ارادهای قدرتمند، به مجنونی دو شخصیتی خیلی ملموس کار نشده است.
داستان این بازی تلتیل، نکتههای درخشان خوبی در خود دارد؛ ولی همانطور که پیشتر نیز اشارهای کردم، سینوسوار بین یک داستان بد و خوب در حال حرکت است و به دلیل راه محافظهکارانهای که تلتیل در این بازی پیشگرفته، از رسیدن به نقطهی اوج باز میماند. بیایید امیدوار باشیم که در فصلهای بعدی، ایدههایی از جنس آثاری که ما را عاشق تلتیل و محصولاتش کردند در بازی بیشتر وجود داشته باشد.
گیمپلی بازی مشابه تمامی بازیهای اخیر تلتیل کار شده است. انتخاب دیالوگ، دکمهزنی و گشتوگذار کوتاهمدت در محیط. شاید تنها بخش جدید در گیمپلی اختصاص به بررسی صحنهجرم دارد که باید با گشتن و پیدا کردن مدارک و سپس ربط دادن آنها به یکدیگر، اتفاقات رخ داده را دقیق و درست شکل دهید و به نتیجهگیری درست دست پیدا کنید. هرچند که همین بخش جدید، از رمق بسیاری برخوردار نیست و صرفا به منظور بالابردن دوز گیمپلی کمفروغ آثار تلتیل است که در انجام همان هم توفیق خاص به عمل نمیآورد. بهجای بخش کارآگاهبازی بیرمق، میشد دستی به صحنههای بیبخار دکمهزنی کشید که با حضور بتمن و بیشتر شدن بخشهای اکشن، بیش از قبل در پایین کشیدن هیجان موثر هستند! صحنههای اکشن بهجای داغتر کردن مبارزه، روی اعصاب مخاطب راه میروند. طراحی و کارگردانی مبارزهها نیز بهغیر از چند مورد، کیفیت خیلی خوبی ندارند. بعد از این همه بازی مختلف که تلتیل از مردگان متحرک به بعد ساخت، جای سوال دارد که چرا هیچ فکر تازهای برای یک گیمپلی درست و حسابی نکردهاند. در پیشنمایشی که برای فصل سوم مردگان متحرک نوشتم نیز به این موضوع اشارهای داشتم. چه اشکالی دارد یک مینیگیم جمعوجور برای بخش اکشن طراحی شود؟ ماجراهایی از سرزمینهای مرزی و گرگی در میان ما خلا قابل توجهی در این خصوص احساس نمیکردند؛ ولی مردگان متحرک و بهخصوص بتمن به دلیل حضور اکشن و مبارزه بهعنوان یک جز جدایی ناپذیر از هویتشان، احتیاج به یک گیمپلی درستوحسابی دارند و بهنظر من آشکارا در این مورد کمکاری از جانب تلتیل مشاهده میشود. یک نگاه به بازی D4: Dark Dreams Dont Die بیندازید؛ اساس این بازی از بازیهای تلتیل الگوبرداری شده و بخش اکشن آن نیز اختصاص به صحنههای دکمهزنی دارد؛ ولی با هوشمندی و زیرکی و مجموعهای از اضافات ساده، هیجانی دوباره به این دکمهزنیها اعطا کردهاند که شما را به تکرار چندبارهشان تشویق میکنند.
گرافیک پیشرفت واقعا قابل قبولی داشته است؛ چه از نظر طراحی شخصیتها و جزییات ظاهریشان، و چه از نظر طراحی محیط. افکتهای دود و انفجار هم کیفیت قابل قبولی دارند و از این نظر تلتیل قدم واقعا خوبی در راستای ارتقا ظاهری محصولاتش برداشته است. متاسفانه با اعمال این تغییرات، مجموعهای باگ و ایراد واقعا اعصاب خردکن وارد بازی شده است.
صداگذاری هم مثل همیشه عالی است. زوج فوقالعاده ماجراهایی از سرزمینهای مرزی در این بازی مجدد کنار هم گرد آمدهاند. «تروی بیکر» معروف و پرکار از صدای خود در راستای جانبخشی به بروس وین بهره برده و همانند «ریس» یک شخصیت جذاب را شکل داده است. «لارا بیلی» نیز بهعنوان یکی دیگر از صداگذاران معروف بازیهای ویدئویی که کار بسیار زیبای وی را در نقش شخصیت «فیونا» دیده بودیم، در این بازی به سلینا کایل حیات داده است. «تراویس ویلینگهام» هم که سابقه صداگذاری در مجموعه بازیهای «مبارز خیابانی» و «کاترین» را دارد، در نقش شخصیت هاروی دنت کار قابل قبولی را از خود ارائه کرده است. در خصوص موسیقی چیز زیادی نمیتوان گفت. چند قطعه خوب در بازی شنیده میشود، ولی در کل حضور و کیفیت زیادی در بازی ندارد و واقعا خلا یک موسیقی متن قوی و فکر شده در بازی احساس میشود. ایکاش کمی وقت بیشتر برای این بخش صرف میشد.
قضاوت نهایی را در خصوص جدیدترین ساختهی تلتیل به عهده خودتان میگذارم ولی تجربهاش را چه بهعنوان یک طرفدار بتمن و چه محصولات تلتیل پیشنهاد نمیکنم؛ بهجایش میتوانید بروید مجموعه کمیکهای بتمن «اسکات اسنایدر» و «گرگ کاپولو» را بخوانید که بهتازگی هم به اتمام رسیدهاند و دنیایی از داستان و اتفاقات جذاب را در خود جای دادهاند.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
با تشکر
من به تازگی بازی رو یکبار به پایان رسوندم و همون هم واسه ی یک نظر جامع دادن در مورد این بازی کافیه
اول اینکه من یک کم با دیدگاه های منفی که راجع به این بازی راه افتاده موافق نیستم کیفیت بازی که تو نمره ی متاکریتیک معلومه همه اپیزودها بالای ۷۳ گرفتن و این یعنی اثر خوب اما کمتر از شاهکاره! من دقیقا این نظر رو میپذیرم یعنی تو نقدتون درست اشاره کردید که بله داستان و origin شخصیتهای دنیای بتمن تفاوتهای زیادی داشته با کمیک اما من این موضوع رو به هیچ عنوان نکته منفی نمیدونم چرا که telltale داره داستان حماسی جذابی رو از دنیای بتمن واسمون تعریف میکنه دیگه وفاداری به چیزای قبلی هیچ معنی ای نداره من خودم به فال نیک گرفتم این اقدام رو و از کل بازی لذت بردم ضمن اینکه بازی واسه من حدود ۶ ساعت طول کشید و تو این وقت کم نمیشه چندین دهه اتفاقات بتمن با این کارکترها رو توضیح داد واسه همین سازنده به یک داستان fresh و جذاب ولی نو احتیاج داشته که به خوبی از پس تعریف همچین کار سختی هم بر میاد یعنی خللی تو داستان دیده نمیشه با توجه به تغییرات کسترده…من خودم از کسانی هستم که دوست دارم پنگوئن رو کارکتری بیشتر شبیه این بازی ببینم (حالا لهجه british به کنار) تا پیرمرد عجیب غریب قد کوتاه که حریفی واسه بتمن نیست! اما از اون طرف Joker شاید اونجا خیلی راضی نبودم چون آشنایی بتمن با جوکر تو این اثر دیگه فرسنگها فاصله داشت با چیزی که میدونیم یعنی حتا این دو قبلا با هم اشنا نبودن که بتمن اون رو میندازه تو مواد شیمیایی و عامل تبدیلش به جوکر میشه و اون jason todd رو میکشه و این اتفاقات اصلا رخ نمیده و این آزار دهنده هست ضمن اینکه به جوکر John Doe میگن (اصطلاح و نامی که روی اشخاص بی نام و نشون میذارن مثل فلانی) که خیلی تداعی کننده ذات این کارکتر نیست
مشکلم با خط آخری بود که نوشتین شما گفتی که طرفدار بتمن اصلا سمت این محصول نباید بره! من خودم طرفدار بتمن هستم و عاشق این بازی و روایت جدیدش از دنیای بتمن شدم…بستگی به نوع دیدگاه داره اگه فردی باشید که بگین همه چیز از سریال و انیمیشن و بازی و فیلم بتمن باید یکجور باشه که دیدگاه خسته کننده ست اونجوری باید یک چیز رو صدبار بشنوین ولی اگه با رویدادها و اتفاقات جدید کنار بیاین خیلی بهتر میشه اونوقت قدر این داستان زیبا رو میدونین که من اتفاقا به همه پیشنهاد کردم که امتحانش کنن چون تجربه خوبیه! بی انصافی هست اگه بخواین معرفی و کارآگاه بازی در مورد Lady Arkham تو قسمت آخر بازی در زیرزمین خونش رو نادیده بگیرید همه چیز قسمت آخر عالی بود به نظرم
اگه پافشاری نکنیم که باید همون بتمنی باشه که تا حالا همه ی ماجراهاش رو خوندیم و با این نگرش و توقع وارد بازینشید، اونوقت با یک داستان پر کشش و به قدری زیبا مواجه میشید که اصلا واسه وقت گذاشتن پاش پشیمون نمیشد تل تیل باز هم موفق به تعریف یک داستان زیبا شده فقط باید جدی بگیرینش در ضمن عوض کردن انتخابها بازی رو خیلی تغییر میده و پیشنهاد میکنم یک بار هم تصمیمات مخالف بازی رو تموم کنید
صداگذاری بازی نقطه قوتش بود واقعا متوجه این نمره دادنتون نمیشه. هم دوستان هم شما…موسیقی متن که عالی تو خود بازی زیر صداها همه خوب کار شدن و صداگذاری کارکترها از بتمن تا بقیه شخصیتهای فرعی و اصلی عالی و به یادماندنی بودند
تنها نقطه ضعب چه داستان و چه صدا شاید John Doe بود! جوکر
راضی بودم
تلتیل باید یه مدت کلا بکشه کنار (به شخصه حالم بهم خورد انقد منتظر مزخرفاتش بودم). گندیم که به واکینگ دد زد حالا حالاها پاک شدنی نیس. بتمنم میشد حدس زد که حرفی واس گفتن نداره.
خیلی با حرفتون موافق نیستم.
پارسال بازی فوقالعاده ماجراهایی از سرزمینهای مرزی رو داد که یکی از بهترین بازیهای تلتیل و آثار پارسال نیز بود. سال قبلش هم گرگی در میان ما. ولی خوب، از حق نگذریم این دو محصول اخرش، ماینکرفت و بتمن اصلا در حد و اندازه کارای دیگر این استودیو نبودند. ببینیم فصل سوم مرده متحرک در پایان ۵ اپیزود چی در چنته داره.
من خودم از طرفدار های دو آتیشه تل تیل هستم و اکثر بازی هاش رو هم بازی کردم اما به نظرم batman خیلی با شاهکاری مثل walking dead فاصله داره .
به نظرم تل تیل بره دنبال داستان های اورجینال بهتر باشه چون داستان های معروفی مثل بتمن کمی حق انتخاب نویسنده رو برای ساخت داستان جذاب کم میکنه .