ناجی یا نابودگر | نقد و بررسی بازی Tales Of Berseria
بازیهای نقشآفرینی و بهخصوص نقشآفرینیهای ژاپنی، همواره طرفداران خاص خود را داشتهاند. برخلاف بازیهای نقشآفرینی که تمرکز خود را روی گرافیک و گیمپلی میگذارند، نمونههای شرقی و ژاپنی داستانهایی بسیار زیبا و فراگیر را برای خود در نظر میگیرند. از معروفترین مجموعه بازیهای نقشآفرینی ژاپنی میتوان به «فاینال فانتزی» و «تیلز آو» (Tales of) اشاره کرد. اولین نسخه از مجموعهی تیلز آو در سال ۱۹۹۵ منتشر شد و سبک مبارزات نوبتی را دنبال میکرد. از آن زمان تاکنون نسخههای متفاوتی از آن مجموعه بازی عرضه شده است که هر کدام از پیشرفتها و تفاوتهای بسیاری در همهی زمینهها نسبت به گذشتگان خود بهره میبرد. بازی «افسانهی برسیریا» (Tales of Berseria) جدیدترین نسخه از مجموعهی یاد شده است و باید دید آیا توانسته موفقیت محصولات گذشته را ادامه بدهد یا خیر؟ در ادامه با نقد و بررسی Tales of Berseria همراه دنیای بازی باشید.
غرق شده در نفرت
داستان Tales of Berseria، پیش در آمدی بر حوادث «زستیریا» (Tales of Zestiria) است و در واقع چند هزار سال قبل از آن اتفاق میافتد. در دنیای زیستریا نشان داده شد که در دورههای زمانی مختلف شرارت و احساسات منفی موجودات به اندازهای گسترش پیدا کرده که آنها را به شیاطین تبدیل میکند. در این بین فرد یا افرادی با عنوان پیشوا نیز ظهور پیدا کرده و وظیفه دارند با کمک نژادی به نام «سرف» (Seraph) که عناصر ۴ گانه را کنترل میکنند، به مقابله با شیاطین و رییس آنها، «ارباب مصیبت» (Lord of Calamity) بپردازند. در داستان این بازی سؤالات بسیاری مانند دلیل نوع همکاری پیشوا و سرفها، ریشهی سرفها، «نُرمین» و انواع آنها و دلیل دیده نشدنشان توسط انسانها و بسیاری موارد دیگر بیپاسخ باقی ماند؛ اما Tales of Berseria میتواند به تمام این سؤالها پاسخ بدهد.
داستان بازی از نقطهای آغاز میشود که «آرتوریوس» (شخصی که در آینده به عنوان پیشوا انتخاب میشود)، برای متوقف کردن شیاطین و بازگرداندن صلح به جهان، در یک روز خاص برادر خود و «ولوت» (Velvet)، شخصیت اصلی داستان را مقابل چشمان وی قربانی میکند و ولوت را نیز که در طول زمان و تلاش برای نجات برادرش به شیطانی تبدیل شده است، به زندان میاندازد. حدود سه سال از این ماجرا میگذرد و ولوت به شدت از آرتوریوس کینه به دل گرفته است که زنی از نژاد «مالاک» (Malak) (در زستیریا با نام سرف شناخته میشوند.) ولوت را از زندان نجات داده و از وی میخواهد تا انتقام خود را بگیرد. از این نقطه به بعد وظیفهی ولوت است که جهان را برای رسیدن به هدف نهایی خود به هم بریزد.
ولوت انسانی است که به علت نفرینی به شیطان تبدیل شده و قصد کشتن ناجی دنیا را دارد و در این راه افراد بسیاری زیادی را که طرفدار وی هستند به قتل میرساند. وی ظاهر انسانی خود را حفظ کرده اما میتواند دست خود را در مواقع لزوم تغییر شکل بدهد و با جذب موجودات، انسانها، مالاکهای اطراف خود قدرتش را افزایش بدهد.
داستان بازی به خوبی روایت میشود و شما با افراد بسیاری از نژادها یا طرفداران و مخالفان پیشوا مواجه شده و با آنها همراه میشوید. به علاوه روایت آن به اندازهای خوب است که حتی تا آخرین صحنهی داستانی نیز در بیشتر موارد نمیتوانید حادثهای که رخ خواهد داد را به درستی پیشبینی کنید و غافلگیر خواهید شد. از طرفی شما نقش شیطانی را بر عهده دارید که به علت انتقامی شخصی در حال به آشوب کشیدن دنیا است و تا اواخر بازی به سختی میتوان تصمیم گرفت که آیا یک قهرمان ناجی هستید یا یک شیطان نابودگر؛ همچنین روند حوادث به گونهای است که بارها این تصمیم شما را زیر سؤال خواهد برد.
علاوه بر داستان اصلی بازی، هر کدام از شخصیتها و مکانهای موجود در بازی نیز دارای داستانهای مخصوص به خود هستند و با وجود اینکه ماجرا به زیبایی روایت میشود، اگر میخواهید هر چه بیشتر با زوایای شخصیتی افراد و دنیای اطراف ولوت آشنا شوید، پیشنهاد میشود آنها را هم انجام بدهید.
ظاهری عمیق، باطنی کمعمق
از آنجایی که Tales of Berseria پیش درآمدی بر بازی قبلی است، داستان آن در محیطی تقریباً مشابه اتفاق میافتد و بیشتر مکانیزمهای گیمپلی بدون تغییر باقیمانده یا کمی بهبود پیدا کردهاند.
دنیای بازی مانند گذشته دارای یک محیط جهان باز است که به بخشهای کوچکتر متعدد تقسیمبندی شده است. با این تفاوت که برخلاف قبل در این نسخه میتوانید کشتیرانی کنید. منظور از کشتیرانی جابهجایی بین جزیرههای مختلف از طریق نقشه است نه هدایت کشتی روی آب. با وجود اینکه بازی جهانی آزاد دارد، اما جابهجایی بین بیشتر نقشهها به شرایط داستان وابسته است و تنها زمانی که مأموریتهای اصلی را انجام دهید، میتوانید آزادانه در محیط گردش کنید. همچنین گفته شد بازی از تعداد زیادی نقشهی کوچکتر تشکیل شده است و محیطها و شهرها از تنوع بسیار بالایی برخوردار هستند؛ با وجود این در بعضی از آنها خالی بودن بیش از حد محیط را حس کرده و به نظر میرسد این بخش تنها برای کش آمدن بیشتر مدتزمان انجام بازی در آن قرار گرفته است. از طرفی در بیشتر موارد انگیزهای برای گشت زدن در محیط وجود ندارد؛ زیرا در صورت انجام این کار با صندوقهایی روبهرو میشوید و نوعی از نژاد نرمینها را آزاد میکنید و در ازای انجام آن نیز به شما آیتمهای تزئینی مانند سبیل، عینک و در کل پوششهایی بیمصرف جایزه داده میشود.
مبارزات Tales of Berseria یکی از بخشهایی است که تقریباً دست نخورده باقیمانده است. بازی را میتوان ترکیبی از نبردهای همزمان و نوبتی به حساب آورد. به این صورت که شما در هنگام گشت زدن در نقشه دشمنها را مشاهده میکنید، اما زمانی که مبارزه شروع میشود، دایرهی وسیعی به عنوان محدوده مبارزه به دور شما کشیده شده و باید در داخل آن به صورت همزمان به مبارزه بپردازید. در زمان مبارزه، بازیکن ۴ شاخه که هر یک دارای ۴ زنجیره (در مجموع ۱۶ قسمت) است را در اختیار دارد که میتواند آنها را با تکنیکهای موردنظر خود تنظیم کرده و چند ضرب موردنظر را ایجاد کند که به دو نوع متریال و مخفی تقسیم میشوند. همچنین میتوان از بخش استراتژی تعیین کرد که هر کدام از همراهانتان در چه شرایطی چه عملکردی از خود نشان بدهند. با وجود اینکه توضیح بالا مبارزاتی متنوع و عمیق را نشان میدهد؛ اما عملاً این چنین نیست.
درست است که دشمنهای بازی از تنوعی بسیار بالا برخوردار بوده و هر یک نقاط قوت و ضعف خود را دارند؛ اما عملاً در درجههای سختی ساده و معمولی مبارزه هیچ نیازی به استراتژی خاص نداشته و با شانسی زدن دکمهها نیز با احتمال ۹۹ درصد پیروز میشوید. از طرفی هر یک از شخصیتها علاوه بر تمامکنندههای ویژه، یک حرکت خاص نیز دارند که با محدود کردن نوار استقامت به اجرا گذاشته میشود. تعداد دفعات قابلاجرای این حرکت در مبارزه نامحدود است و به سادگی میتوان استقامت از دست رفته را بازگرداند که خود باعث سادهتر شدن مبارزات میشود. همین موضوع بعد از چند ساعت مبارزات بازی را برای شما تکراری جلوه میدهد.
بازی سعی میکند با استفاده از قرار دادن مأموریتهای جانبی در سراسر نقشه احساس آزادی عمل به کاربران منتقل کند؛ اما در عمل موفق به انجام آن نمیشود. با وجود اینکه مأموریتهای فرعی در بیشتر موارد ریز داستانهای جذابی را شرح میدهند، کاربر در زمان انجام آن آزاد نیست. از طرفی برای دریافت یک مأموریت جانبی باید با افرادی که نشان سبز دارند صحبت کنید و ممکن است در نگاه اول تعداد بالای آنها باعث شگفتی شما بشود؛ اما باید بدانید برای دریافت تنها یک مأموریت باید با چندین نفر از آنها مکالمه کنید تا شاید مأموریتی دریافت کنید و در غیر این صورت اطلاعات داستانی به دست میآورید که در بعضی مواقع نیز گوش دادن به آنها ضروری به نظر میرسد.
مشکل دیگر علاوه بر آزاد نبودن در زمان انجام مأموریت فرعی، فهرست نشدن مأموریتهای دریافت شده در هیچ کجای منوی بازی است. به عنوان مثال مأموریت جانبی یکی از افراد شما پیدا کردن ۴ آیتم با ترتیبی خاص است. دو وسیلهی اول را میتوان به سرعت پیدا کرد؛ اما زمانی که میخواهید به دنبال وسیلهی سوم بروید میبینید که در بخشی قرار دارد که برای رسیدن به آن باید چندین ساعت از داستان بازی را پیش ببرید و حتی بعد از رسیدن به آن نقطه خواهید دید مأموریت به صورت کامل کنار گذاشته میشود و زمانی که به داستان اصلی بازگشته و آن را فراموش کردهاید. به یکباره همراه شما میگوید: «راستی من میخواهم بگردم و آیتم آخر را هم پیدا کنم.» کارهایی مانند آشپزی و فرستادن کشتیها برای اکتشاف دنیا نیز وجود دارد که با وجود جذاب بودن تأثیر چندانی در مبارزات و جریان بازی نخواهند گذاشت؛ البته با کشتیرانی میتوان جزیرههای جدید پیدا کرد.
همهچیز ژاپنیاش خوب است!
گرافیک Tales of Berseria همان چیزی است که در نسخهی زستیریا دیده میشود و تنها کمی بهبود یافته. تنوع و جزئیات محیط، سایهپردازیها و بافتها مناسب هستند و شما را اذیت نمیکنند. با وجود این، در هم رفتگی اشیا و به خصوص موهای بلند چند نفر از شخصیتها در یکدیگر را بسیار مشاهده خواهید کرد. از طرفی نکتهی قابلتحسین پوشش بیشتر سیستمها با سختافزارهای مختلف در رایانههای شخصی است. به گونهای که میتوان با رایانهای متعلق به ۴ یا ۵ سال گذشته نیز نرخ تصویر ثابت، بالای ۲۵ و ۳۰ را بهدست آورد و از انجام بازی لذت برد؛ هر چند تنظیمات گرافیکی به شدت کاهش پیدا میکند.
در مورد صداگذاری شخصیتها نیز پیشنهاد میشود زبان ژاپنی را انتخاب کرده و زیرنویس را انگلیسی قرار بدهید؛ زیرا زبان انگلیسی بازی توانایی انتقال احساسات شخصیت را به درستی نداشته و در بعضی مواقع بسیار مصنوعی جلوه میکند. در مقابل افکتهای صوتی محیط بسیار جذاب هستند و به عنوان مثال در هنگام ورود به یک شهر با وجود پایین بودن تعداد مردم حاضر در آن، مکانی زنده به کاربر تداعی میشود.
نتیجهگیری
بازی Tales of Berseria جدیدترین نسخه از تیلز آو، توانسته است موفقیت نسخههای گذشته را تکرار کند و مطمئناً طرفدارهای این مجموعه از آن راضی خواهند شد. از طرفی به بازیکنهای تازه وارد نیز توصیه میشود در صورت امکان بازی را برای تجربهی یک داستان بسیار زیبا حتما انجام بدهند. مشکلات یاد شده در متن بالا جلوی تجربه و لذت کاربر از بازی را نخواهد گرفت. همچنین اگر زستیریا را انجام ندادهاید زیاد نگران نباشید؛ زیرا بازی به گونهای طراحی شده که به تجربهی شما آسیبی نزند و بتوانید بهراحتی متوجه روند حوادث بشوید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
صادق جان دستت درد نکنه
نقد رو خوندم و بسیار حساب شده و دقیق بود
مرسی
نقد خوب و به جایی بود. من طرفدار این سبک نیستم و به پیشنهاد یکی از دوستان طرفدار دنبال بازیش رفتم. اوایل فوق العاده بود. با اینحال باز هم اونجا که با چندتا گراز مبارزه کردم و آشنا شدم با شیوه مبارزه، ضد حال خوردم. چیزی که انتظار میرفت نبود و متفاوت بود با دیگر تجربه هام. به طوری که اواخر تنها انگیزه من از بازی، داستان و گفتگو های بین کاراکتر ها بود و به حدی زبون شده بود که از دشمن ها فرار میکردم تا فایتی شروع نشه چون واقعاً حوصله سربر بود مبارزه برام. محیط بازی هم همونطور که گفته شد، دلیل و جذبه ای برای گشت و گذار به بازیکن نمیده.
اما داستان واقعاً فوقالعاده است و خوب، در کوتاه مدت پرولوگ بازی، با کاراکتر ها پیوند و رابطه حس میشد حتی.
در پایان اما، ارزش بازی کردن رو داره، حتی اگر تنها برای یکبار.