ملامت ندای درون | نقد و بررسی بازی Distraint
«توقیف اموال» یا Distraint نام یک مستقل کوتاه دو ساعته است که شما را همراه «پرایس»، نقشاصلی جواناش در تقلای درونیاش میان انجام کار درست و میل به پیشرفت و ثروتاندوزی میکند و در این سفر کوتاه، در میان ترسها و تجلی ناخودآگاه وی، به شکلی سایلنتهیلی شما را حسابی مشغول خودش میکند. با نقد و بررسی بازی Distraint همراه دنیای بازی باشید.
داستان بازی Distraint درمورد مردی جوان بهنام «پرایس» است که به مقصود بهبود وضعیت زندگی و تغییر آپارتمان قدیمی و کهنهاش، وارد شرکت «مکدید، بروتون و مور» میشود، یک شرکت خرید و فروش و اجاره ساختمان؛ پرایس نیز مسئول توقیف خانههایی میشود که یا اجارهشان عقب افتاده است یا در مسیر و مکان یک پروژه شهری قرار گرفتهاند؛ توقیفهایی که بعضا بدون رعایت حق و حقوق ساکناناش و رعایت حالشان انجام میشود.
قهرمان داستان، در حس عذاب وجدان و گناه خودش اسیر است و در وضعیتی مشابه «جیمز ساندرلند» سایلنت هیل دوم قرار دارد. ساختمانها و مکانهای بازی نیز به مثابه شهر سایلنت هیل برای جیمز عمل میکند و وی را با ترسها و گناهانش روبرو میکند. عذاب وجدانی که تماما برآمده از ذهن درگیر و پرتشویش شخصیت اصلی است. پرایس نیز البته صرفا دستورات رییسهای خود را اجرا میکند. رییسهایی که مدام دم از قانون میزنند و معتقدند که هیچ اشتباهی مرتکب نمیشوند و صرفا از قانون پیروی میکنند. اگر پیرزن بیوه پول اجارهاش را ندارد، باید بیرون انداخته شود چون قانون قانون است و اینجاست که عذاب وجدان و حسگناه نقشاصلی داستان شروع به شکلگرفتن میکند. اشتباه، اشتباه است حتی اگر قانون باشد؛ البته برای رییسهایی که دم از قانون میزنند، این امر صرفا پوشش و بهانهجویی برای هدف اصلیشان، طمع و مالاندوزی است. پرایسی مامور اجرای فرامین رییسهایش است و بیرون انداختن مستاجران بیچاره، البته او دستمزدش را هم میگیرد و حتی درصورت خوب کار کردن، وعده دادن سهام شرکت را نیز از مافوقهای خود گرفته است وتماما این کار را با انتخاب خودش انجام داده.
داستان بازی Distraint، پرایس را در سه ماموریت وی دنبال میکند. منزل خانم «گرینوود»، یک کلبهی جنگلی و در آخر نیز هتل آقای «جونز». به غیر از اینها، بخشهایی نیز در خانه پرایس، یک بیمارستان، قبرستان و شرکتی که برایش کار میکند دنبال میشود و از حیث تنوع محیط بازی در مدت زمان دو ساعتهاش چیزی کم نمیگذارد. گیمپلی بازی مشتمل بر حرکت مداوم بین اتاقها و حل چند معمای ساده و تعامل با مجموعهای از شخصیتها بهمنظور باز کردن درهای قفل و رسیدن به هدف موردنظر در هر مرحله است. مکانهای بازی نیز کلا نشانی از روشنایی نبردهاند و در تاریکی کامل سیر میکنند. به همین منظور پرایس در همان اوایل بازی به یک فانوس مجهز میشود که روشنکننده راه تاریک و پرپیچ و خمش در راه رسیدن به یک زندگی بهتر است. زندگی بهتری که بهایاش احساس گناه و از دست رفتن انسانیت وی است.
بازی از همان ابتدا از موسیقی بهعنوان یک عنصر تنشآفرین استفاده میکند. در یک راهرو در حال حرکت هستید و بیدلیل احساس ناامنی به شما دست داده است. درحالی که نه خبری از هیولا یا موجود دهشتناکی هست و نه هیچ روح پلیدی. دقیقا مشابه کار «آکیرا یاماوکا» در مجموعهی سایلنتهیل که قدمزدن ساده را نیز تشویشآفرین ساخته بود و شما را از سایه خودتان نیز میترساند. سازنده جوان این بازی نیز از همان فرمول بهره گرفته و در این امر نیز بسیار موفق عمل کرده است. موسیقیهای مختلف بازی شدیدا به اتمسفر و طراحی بازی نشستهاند و در بالا بردن احساس مورد نظر سازنده و دنیای ذهنی نقشاصلیاش بسیار موفق عمل کردهاند.
«جسی مککانن» سازنده ۲۷ ساله و فنلاندی بازی Distraint به خوبی توانسته ایدههای مورد نظرش را در بازی پیاده بکند و داستان اتمسفریک و تلخ نقش اصلیاش را برای شما تعریف کند. بازی هم گیمپلی جمعوجور خوبی دارد، هم از تنوع و پرداخت مناسبی برخوردار است و شما را مشتاق تا انتها بهدنبال شخصیتاصلی خود میکشاند و در لحظات پایانی و تلخ داستان پرایس، خودش را به اوج میرساند و شما را تنها، پشت مانیتورتان رها میکند. تجربه این اثر کوتاه و زیبا را از دست ندهید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
به به خیلی جالب میزنه، میرم تو کارش :۲۴: اسم سایلنت هیل بیاد من کنترلو از دست میدم