مرگ یک خانواده | نقد و بررسی بازی What Remains Of Edith Finch
دومین بازی استودیوی کالیفورنیایی (Giant Sparrow) ادامهدهندهی راه خلاقانه و سورئال ساخته پیشینشان، (The Unfinished Swan) است. یک بازی بسیار هنری و زیبا که در ژانر نوپای اول شخص ماجرایی یا شبیهساز راهرفتن (Walking Simulator) قرار میگیرد و از این نظر شباهت زیادی به شاهکارهایی از جمله Gone Home ،The Stanley Parable ،Dear Esther و The Vanishing Of Ethan Carter دارد. آثاری بس خاص که تجربه هرکدامشان سرشار از احساسات خاص و عمیق مخصوص به خودشان است و از این حیث، What Remains Of Edith Finch نه تنها یکی از بهترین بازیهای ساخته شده در این ژانر است، بلکه یکی از بهترین ماجراییهای عرضه شده در این چند وقت نیز است و با داستان و روایت هوشمندانهاش در طول سه ساعت گیمپلی، لحظهای شما را از حیرت و شگفتی از این همه هنر و زیبایی رها نمیکند. با نقد و بررسی بازی What Remains Of Edith Finch همراه دنیای بازی باشید.
بگذارید تکلیفتان را روشن کنم؛ What Remains Of Edith Finch فقط و فقط درمورد داستان و معماری «!» است. پس اگر از غرقشدن در یک داستان احساسی، ملموس و مشاهده طراحیهای هنری و معماری مثالزدنی لذتی نمیبرید، بیخیال این اثر شوید. یک دفعه فکر نکنید بازی از گیمپلی و موسیقی خوبی برخوردار نیست، اتفاقا سازندگان با کمک این دو بخش از تکراری شدن بازیشان جلوگیری کردهاند و تجربهی احساسی و تلخ بازی را چندین پله قویتر و عمیقتر ساختهاند. بهلطف احاطه و تسلط عالی که سازندگان بر اثرشان داشتهاند و همینطور شناخت خوب ویژگیهای این ژانر، با تزریق ایدههای خوب و بخشهای سورئال مختلف که به طرزی عالی به بافت و کلیت بازیشان نیز نشاندهاند، محصولشان را نهتنها از تکراریشدن نجات دادهاند، بلکه همانند آثاری که بالا نامشان را آوردم و همینطور ساخته پیشینشان، رنگ و بویی بس خاص و بهیادماندنی به بازیشان پاشیدهاند که فعلا حس و حالش دست از سر بازیکنها برنمیدارد و داستان «ایدت فینچ» و خانوادهی هنرمندش در جدال با مرگ و اندوه همراهتان خواهد بود.
داستان این بازی پیرامون خانواده فینچ میگذرد. شخصیتاصلی نامعلوم بازی که در انتها از هویتاش رازگشایی به عمل میآید، درون یک کشتی نشسته است و دفترچه خاطراتی که نام «ایدت فینچ» روی آن نوشته شده است را در دست دارد؛ دفترچه خاطراتی که محتوای دروناش داستان بازی را شامل میشود. «ایدت فینچ»، جوانترین عضو خانواده خلاق و هنرمند فینچ، بعد از چندین سال دوری از خانه آبا و اجدادیاش که مسکنگاه تمامی اعضای خانواده فینچ بعد از مهاجرت «اداین فینچ» به این محل جدید بوده، به آن بازمیگردد و محتوای بازی را شکل میدهد. هدف اصلی ایدت از بازگشت به این خانه تا اواخر نامشخص است، ولی در طول بازی متوجه میشوید که وی قصد دارد تاریخچهی اعضای خانوادهاش را بهتر بداند؛ خانوادهای که رفته رفته متوجه میشوید همگی علیرقم خلاقیت و برخورداری از روحیهای هنرمندانه و خاص، طول عمر بالایی ندارند و مرگ عزیزان در تقریبا هر نسل این خانواده گریبان افراد را گرفته است و مرگ به عضو جدایی ناپذیری از زندگی آنها بدل شده. خود افراد خانه هم علاقه وافری به حفظ یادواره از دست رفتههاشان دارند و اتاق تک تکشان را دست نخورده باقی گذاشتهاند. تمامی اثاثیه دقیقا به همان شکلی که موقع زندهبودن افراد مختلف چیده شده بود سرجایشان هستند و سرک کشیدن به اتاقهای مختلف اعضای خانه که از قضا هرکدام دنیای درونی و علاقههای هنری خاص خودشان را نیز داشتند، حسی از حضور در زمان و دنیاهای موازی را به بازیکن میدهد. یک خانه با اتاقهای پرتعداد که هرکدام دریچهای برای ورود به دنیاهای متفاوت است. «سم» و «کالوین» دوقلو بودند و یکی علاقهمند به فضانوردی و دیگری علاقهمند به جنگ و شکار. این تضاد در طراحی اتاق این دو برادر نیز با هنرمندی رعایت شده است. هر اتاق، هماهنگی مثالزدنی با شخصیت و منش هرکدام از افراد از دسترفته فینچ دارد و بهطور خلاصه دنیای هرکدام را از طریق رنگ و معماری بازگو میکند.
«ایدت» با رفتن به اتاق هرکدام از اعضای خانواده، دفترچه خاطرات آنها را مطالعه میکند و به اینترتیب سر از داستان و زندگیشان در میآورد. قسمت خلاقانه بازی نیز در همین بخش است. موقع مطالعهی خاطرات هرکدام از فینچها، صرفا با چند خط متن مواجه نمیشویم، بلکه خودمان در نقش شخصیت آن خاطره قرار میگیریم و آن رخداد را تجربه میکنیم. لحظهای در کالبد «امیلی» کودک هستیم، کسی که با خلاقیت وصفناپذیر داستان شبی را تعریف میکند که حسابی گرسنه بوده و به اینترتیب بدل به گربه و جغد و کوسه و در نهایت یک هیولا «!» میشود و با تغذیه گرسنگیاش را برطرف میکند. بله، وسط داستان جدی و محنتزده بازی، یکدفعه بدل به جغد میشوید و در آسمانها سیر میکنید، لحظهای دیگر در کالبد هیولای هشتپا شکل در حال شکار انسان «!» هستید و این روند برای دیگر اعضای خانواده هم صادق است. اگر فکر کردید که حیوانشدن تنها بخش سورئال و فانتزی بازی است سخت در اشتباه هستید. شما در حال مطالعه خاطره دیگری هستید و سر از پنلهای کمیکی در میآورید و بازی ناگهان با گرافیک سلشید و تم ترسناک دنبال میشود. لحظهای دیگر با دخترتان به شکار رفتهاید و به وی در خصوص نحوه شکار و شلیککردن توضیح میدهید، درحالی که در خاطرهای دیگر در نقش بچهای یکساله قرار میگیرید و غرق در خلاقیت وصف ناپذیر سازندگان پراحساساش میشوید، این لحظات شگفتانگیز که نهتنها هیچکدام ذرهای بازی را از روندش خارج نمیکنند و به تجربه یکدست و شیرین بازی لطمهای وارد نمیکنند، بلکه خیلی هوشمندانه بازی و ریتماش را از یکنواختی نجات دادهاند و مدام بازیکن را بین داستانهای گوناگون حرکت میدهند. داستانهایی که هیچکدام پایان خوشی در انتظارشان نیست. گل سرسبد این خاطرات نهیلیستی، «لوییس» برادر بزرگتر ایدت است که در یک پاککنندگی ماهی کار میکند و رفته رفته غرق در دنیای خیالی ساختگیاش قرار میگیرد؛ و شما در عین اینکه در دنیای واقعی در نقش وی در حال قطعکردن سر ماهی هستید، در لحظهای دیگر در سرزمینی افسانهای در حال پادشاهی و گسترش قلمروتان هستید. خلاقیت در What Remains Of Edith Finch دقیقا مشابه خانواده خلاق فینچ حد و مرزی ندارد. خلاقیتی که متاسفانه کمترین کمکی به آنها در رهایی از وضعیت پیشآمده نکرد.
گیمپلی بازی ساده است: حرکت در مسیر و تعامل با آیتمهای مشخص شده. البته در خاطرات افراد مختلف عناصر جدیدی نیز به آن اضافه میشود؛ بهطور مثال در داستان «باربارا» شما از یک عصا بهعنوان سلاح سرد استفاده میکنید و میتوانید آن را به اطراف حرکت دهید، یا عکاسی میکنید، در بخشی دیگر مشغول تابسواری هستید، لحظهی بعد بادباکبازی میکنید و به همین ترتیب سازندگان کلی مینیگیم مختلف جذاب را در روند داستان قرار دادهاند و هم اثرشان را مفرح کردهاند، و هم تجربه هرکدام از داستانها را ضمن حال و هوای اتمسفر خاصشان، به لطف گیمپلی مخصوص به خودشان بهیادماندنیتر نیز ساختهاند.
قطعات موسیقی What Remains Of Edith Finch نیز ضمن تعداد کمشان، از کیفیت و همخوانی بسیار بالایی با اتمسفر داستان و محیط برخوردارند و حس دریافتشده از اتفاقات را بسیار عمیق و ملموستر میسازند و در انداختن گیره بازی بهدور بازیکن، نقش بهسزایی ایفا میکنند. صداگذاری تمامی شخصیتهای بازی نیز در سطح کاملا قابل قبولی قرار دارد و احساس لازمه را به بازیکن منتقل میکند. گرافیک فنی و هنری بازی در یک کلام فوقالعاده است. رنگزنی خوب، معماری عالی و شاید تنها ایراد وارده به بعضی بافتهای بیکیفیت باشد که آن هم کمترین خدشهای به تجربه بازی وارد نمیآورد. طراحی خانه فینچها، چه از بیرون و چه از داخل بسیار خاص و زیباست و این بخش، حتی قبل از پاگیری داستان و شروعشدناش، بازیکنها را مشتاق به دیدن و پیشرویکردن میسازد.
بهطور کلی تمامی بخشهای بازی What Remains Of Edith Finch مکمل یکدیگر هستند و یکبخش خارج و یا بالاتر از دیگری قرار ندارد. سازندگان از تمامی پتانسیلهایی که یک بازی ویدئویی در اختیارشان قرار میداد برای تعریف قصهی زیبایشان بهره بردهاند و هارمونی فوقالعادهای را تحویل ما دادهاند که از ذرهاش ذرهاش احساس و عشق سرازیر میشود و کلاس درسی است که نشان میدهد چگونه میشود در رسانهی بازیهای ویدئویی یک داستان درجه یک را تعریف کرد و از ویژگیهای این هنر جوان و خواستنی برای ارتقا اتمسفر و ویژگیهای قصه بهره برد. امیدوارم خاطرات خوبی از سفر کوتاهتان به خانه فینچها همراهتان بیاورید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
این بازی واقعا شگفت انگیز و دلهره آور است. داستان سرایی بی نظیر و نفس گیر. شاید بعضی قسمت های بازی باعث گریه شما بشود. این باعث تعجب من شد که سایر اعضای خانواده من در آخرین لحظات نسبت به گذشته چطور بودند. بازی باورنکردنی و در عین سادگی نفسگیر و شگفت انگیز است.
ممنون از نقد قشنگتون
به به چه نقدی! به زودی میرم تو کارش
چند وقت میشد که دیدگاهم نسبت به بازی های کامپیوتری بد شده بود و احساس میکردم که بقیه درست میگن و احتمالا چون بزرگ شدم دیگه این بازی ها مثل قبل جذاب نیستن برام و به اصطلاح دیگه از ما گذشته, تا این که یه روز gone home رو تجربه کردم. بعدش life is strange و inside و firewatch و …
همین بازی ها بودن که اعتقادم رو به بازی کردن برگردوندن. بازی های ساده و جمع و جور که اوج احساساتو باهاشون تجربه میکنین. سرشار از هنر و داستان پردازی.
عکس هارو که دیدم اولین چیزی که به ذهنم اومد gone home بود, همین که اسمشو اوردین کافیه برام که ۱۰۰% بازیش کنم!
ممنون از نقد و معرفی این بازی.
نقدتون واقعا زیبا بود :۱۵: .
خیلی مشتاق شدم که بازیش کنم چون این جور که از متن فهمیدم از اون سبک بازی هایی که ادم رو درگیر میکنه و منم که عاشق غرق شدن تو اینجور داستان ها هستم :۱۸: .
حتما تجربش کن وقتی هم نمیگیره
همین الان تمومش کردم و دوباره نقدتون رو خوندم .
تنها چیزی که میتونم بگم اینه که … بهتره چیزی نگم .
فقط میگم حتی اگه تا حالا هیچ بازی کامپیوتری نکردید ، همین الان این بازی رو تجربه کنید .