مرا دار بزن، با طنابی ابریشمی | نقد و بررسی قسمت پنجم Telltale’s The Walking Dead: A New Frontier

در ۱۳۹۶/۰۳/۱۶ , 22:00:24
A New Frontier, Telltale, The Walking Dead, کنسول Xbox One

دقیقا همین امروز بود که هفته‌ی پیش روز موعود فرا رسید و بالاخره آخرین قسمت از فصل سوم مردگان متحرک تل‌تیل منتشر شد. اگر تل‌تیل با این فصل از داستان مردگان‌ متحرک‌اش می‌خواست ما را شگفت‌زده کند و مثل قبل تشنه‌ی ادامه‌ی داستان نگه دارد، باید بگویم نتوانست آن‌طور که باید و شاید چنین کاری را به سرانجام برساند؛ ولی توانست با آخرین قسمت این داستان در سومین فصل‌اش، طبق معمول، با پنبه سرهای‌مان را ببرد یا بهتر است بگوییم با طنابی ابریشمی دارمان بزند، چون داستان این فصل نامربوط به چوبه‌ی دار نبوده و عنوان قسمت پنجم نیز From The Gallows است. اگر نقدهای قسمت‌های پیشین را خوانده باشید، سعی می‌کردم برای توصیف هر چه از بهتر داستان و شخصیت‌هایش از صفاتی تقریبا نو استفاده کنم که با منطق المان‌های داستان و بازی جور در بیایند؛ و در این بین الماس و ابریشم را ترجیح دادم و سعی کردم از آنجا که با یک بازی سریالی روبرو هستیم، روند استفاده از صفات و نگارش نقدها نیز پیوسته و سریالی باشند. فکر کنم دفاعیه‌ام برای انتخاب کلمات و عنوان نقد آخرین قسمت را ارائه کرده باشم، پس همراه دنیای بازی باشید تا نگاهی بیندازیم به آخرین تجربه‌ی دو ساعته‌ی فصل سوم بازی Telltale’s The Walking Dead: A New Frontier.

توجه: این نقد حاوی اسپویل داستانی است. پس اگر بازی را انجام نداده‌اید خواندن نقد را به بعد از اتمام بازی موکول کنید.

A New Frontier, Telltale, The Walking Dead, کنسول Xbox One
یکی از بهترین دیالوگ‌ها و صحنه‌هایی در کل بازی‌های تل‌تیل طراحی شده همین صحنه است.

پدر به پسر: «به من قول بده برادر خوبی برایش باشی»

روزی در یک خانواده، پدر و دو پسرش داشتند دومینو بازی می‌کردند که پسر کوچک‌تر بازنده شد و می‌بایست شرطی که به برادر بزرگ‌ترش قول داده بود را به او می‌داد ولی آهی در بساط نداشت. پدر مثل همیشه هوای فرزندش، پسر کوچک‌ترش را داشت و می‌خواست شرط او را پرداخت کند. برادر بزرگ‌تر موافق نبود و عصبانی شده بود، چون می‌خواست برادر کوچک‌ترش مسوولیت‌پذیری و سختی‌های زندگی را بیاموزد و بالاخره سر پای خودش بایستد، در نتیجه طبق معمول و عادت همیشگی‌اش با عصبانیت با پدر و برادر کوچک‌تر خود رفتار کرد، در چشم‌هایشان نگاه کرد و فریاد کشید و اتاق را ترک کرد. وقتی برادر بزرگ‌تر در اتاق را پشت سر خودش بست، پدر به پسر کوچک‌ترش گفت: «به من قول بده برادر خوبی برایش باشی». خیلی دلم می‌خواست بدون اسپویل نقد این قسمت را بنویسم، ولی تل‌تیل چه خوب و چه بد، بازی‌های داستان‌محور کار می‌کند که به‌سختی می‌شود نقدی نوشت با زیبایی‌های ادبی و رساندن زیبایی‌های موقعیت‌های داستانی آن اثر.

احتمالا قسمت پنجم، اولین قسمتی بود که فلش‌بک‌هایی به‌درد بخور ارائه داد؛ از لفظ «به‌درد بخور» استفاده کردم چون در قسمت‌های پیشین فلش‌بک‌ها تقریبا هیچ نقش مفیدی ایفا نمی‌کردند و فقط زمان به‌طول انجامیدن بازی را سر میانگین دو ساعت معمول تنظیم می‌کردند. فلش‌بک‌هایی در قسمت‌های پیشین روبروی شما قرار می‌گرفتند و تصمیم‌هایی روبروی‌تان قرار می‌دادند که مهم نبود چه تصمیماتی می‌گیرید در فلش‌بک می‌گیرید، چون در زمان حال تاثیری نداشتند و موقعیتی نیز پیش‌ نمی‌آمد تا تصمیمات شما در فلش‌بک‌ها حرفی باری زدن داشته باشند؛ و این مهم تماما از ندانم کاری طراحان گیم‌پلی و مخصوصا نویسندگان بازی است. نویسندگان بازی می‌دانستند در این فصل نیاز به فلش‌بک‌ها خواهند داشت، ولی نمی‌دانستند چه‌طور و با خلق چه موقعیت‌هایی در داستان‌شان این فلش‌بک‌ها را به‌درستی در بازی جای دهند تا بازیکن صرفا تماشاگر نباشد. فلش‌بکی که در آن خانواده‌ی «هاویر»، خودش دیوید و پدرشان، دارند دومینو بازی می‌کنند، اولین فلش‌بکی است که تصمیمات و حرف‌هایی که می‌زنید را بعدا در موقعیتی در زمان حال می‌بایست ثابت کنید.

همانطور که تنها فلش‌بک این قسمت خوب از آب در آمده بود، داستان بازی در قسمت پنجم و روایت اتفاقات خوشبختانه خوب و قابل‌قبول پیش رفت. نویسندگان تل‌تیل باز هم ثابت کردند که می‌توانند دیالوگ‌هایی فوق‌العاده بنویسند که در موقعیت‌هایی فوق‌العاده‌تر و کاملا خلاقانه رخ می‌دهند، اگر با برنامه‌ریزی درست پیش بروند و بازی را عجله‌ای سرهم بندی نکنند! من به‌شخصه یادم نمی‌رود هنگام تجربه‌ی قسمت چهارم کاملا از بازی و تل‌تیل ناامید شده بودم و با خود می‌گفتم: «تل‌تیل هم دارد راه نویسندگان سریال را از سر می‌گیرد و تبدیل به CWها می‌شود، که در آغاز کار با قدرت شروع می‌کنند و به‌دلایلی در ادامه کارشان فقط و فقط افت کیفیت و افزایش کمیت است»؛ ولی خوشبختانه فعلا تل‌تیل در رابطه با TWD از چنین تفکری فاصله گرفته و امیدوارم کاملا از آن دور بشود.

A New Frontier, Telltale, The Walking Dead, کنسول Xbox One
به‌یاد اولین فصل سریال تولیدی AMC، هر چند که این قسمت از بازی در آن حد به این سنت دیرینه‌ی مردگان متحرک ادای دین نکرد.

در From The Gallows دیگر ناهماهنگی تصمیمات و دیالوگ‌های بعد از تصمیم‌گیری بسیار کم شده‌اند و فقط یکی دو مورد اگر خیلی سخت‌گیر باشید، می‌توانید پیدا کنید. گیم‌پلی بازی هم‌چنان با یک بازی ماجراجویی واقعی فاصله دارد؛ در اصل این فاصله‌ی ایجاد شده در این فصل شکل گرفت و در فصل‌های پیشین چنین نبود. دیگر پیدا کردن آیتم‌ها، حل معماها و صحبت با همه‌ی شخصیت‌ها در این فصل TWD رنگ و بوی‌اش را از دست داده بود و آخرین قسمت نیز از این بی‌هویتی ژانر بازی مستثنی نیست. به‌شخصه این قسمت از بازی را نیز یک انیمیشن تعاملی می‌دانم که داستان و دیالوگ‌های خیلی بهتر از گذشته پرداخت شده بودند.

 

دنیای مردگان هم نیاز به به‌روز رسانی جلوه‌های بصری دارد!

گرافیک سل‌شید و طراحی کمیکی عضوی جدایی ناپذیر از بازی‌های تل‌تیل است و این‌طور نیست که ما از این عضو جدایی ناپذیر بدمان بیاید یا خواهان جدایی‌اش باشیم، ولی واقعا حس می‌شود که بازی‌های تل‌تیل نیاز به یک جهش گرافیکی دارند. تل‌تیل برای فصل بعدی مردگان متحرک و دیگر بازی‌هایش، فصل دوم «گرگی در میان ما» اگر احیانا خبری ازش شد، بااید موتور گرافیکی و ابزار طراحی خود را تقویت کند و طراحان خود را مجبور کند بیشتر به جزییات بپردازند و محیط‌های وسیع‌تری طراحی کنند تا بلکه این مهم علاوه بر ارتقای گرافیکی و بصری بازی، به یاری گیم‌پلی بازی نیز برسد. گرافیک قسمت پنجم نیز قابل قبول است، ولی به‌نظر می‌رسد تاریخ مصرف‌اش تمام شده است.

در کل بازی، هنوز هم کمبود موسیقی حس می‌شود و بازی در فصل سوم خود تقریبا موسیقی متنی نداشته و نبود موسیقی متن برای اثری چون مردگان متحرک، می‌تواند بازی را از حیث انتقال احساس فلج کند. برخلاف کمبود یا نبود موسیقی، صداگذاری و هنرنمایی صداپیشگان بازی مثل همیشه عالی است. صداپیشگان بازی به بهترین شکل احساسات نهفته در کلمات بیان شده توسط شخصیت‌های داستان را منتقل می‌کنند و مانند گذشته کاملا در نقش‌های خیالی محول شده به آنها فرو رفته بودند.

A New Frontier, Telltale, The Walking Dead, کنسول Xbox One

داستان «کلمنتاین» ادامه دارد…

در آخر بازی، کلمنتاین با ظاهری جدید راه خودش را از سر گرفت و به‌دنبال AJ راهی شد. بعد از تیتراژ پایانی نیز کلمنتاین نمایش داده شد که مصمم دنبال AJ است و در تصویر بالا نیز می‌توانید آخرین لحظات نمایش کلمنتاین را ببینید. فصل سوم شاید بهترین فصل بازی نبود، ولی خوبی‌های خودش را داشت و اگر تل‌تیل واقعا به‌فکر افزایش کیفیت و حفظ طرفداران‌اش باشد، از اشتباهات‌اش در این فصل درس می‌گیرد و برای فصل بعدی که احتمالا دوباره در نقش کلمنتاین قرار خواهیم گرفت، دیگر چنین اشتباهات فاحشی را به‌چشم نبینیم و باز هم از شاهکار جدید تل‌تیل بگوییم و تعریف کنیم.


1 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. با تشکر از تارخ عزیز بابت نقدای عالیش برای فصل سوم این معروف‌ترین سری تل‌تیل
    متاسفانه بعد از تجربه مینی‌سری میشون و بتمن تل‌تیل کمترین تمایلی به بازی‌کردن هیچکدام از آثار دیگر این استودیو ندارم و تا زمانی که محصولی با خلاقیت و بداعت ماجراهایی از سرزمین‌های مرزی یا محصولات قبل از این بازی اراعه نکنند سراغش نخواهم رفت. فصل سوم هم ادامه دهنده راه رو به‌ افولیه که با ماینکرفت شروع کردند و با بتمن ادامه‌اش دادند و حالا گویا با این کاملش کردند. تل‌تیل و قصه‌هاش رو بسیار دوست دارم، ولی از زمانی که کمیت رو برده بالا،‌ به‌وضوح میشه کاهش کیفیت رو در آثارش دید. حیف…

    ۲۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر