نقد بازی Nine Hours, Nine Persons, Nine Doors
«نه ساعت، نه شخص، نه در» (Nine Hours, Nine Persons, Nine Doors) نام اولین قسمت از سه گانهی Zero Escape از استودیو Spike Chunsoft است. ویژوال ناولی زیبا با داستانی جذاب و پایانهای مختلف که بهراحتی بیست ساعت از هستیتان را درگیر سرنوشت نه شخصیت دربند و اسیرش میکند و تا گشودن راز سر به مهر و بزرگ بازی، شما را به حال خود رها نمیکند. با آخرین مقالات بازی و نقد Nine Hours, Nine Persons, Nine Doors، یا به اختصار، ۹۹۹، همراه دنیای بازی باشید.
Nine Hours, Nine Persons, Nine Doors اولینبار در سال ۲۰۱۰ برای کنسول دستی Nintendo DS عرضهشد. در سال ۲۰۱۴ نیز نسخهی iOS آن راهی بازار شد و در سال ۲۰۱۷ ریمیک آن به همراه قسمت بعدیش، در بستهای با نام Zero Escape: The Nonary Games bundle راه خود را بهسوی رایانههای شخصی، پلیاستیشن ۴ و پلیاستیشن ویتا گشود.
سال ۲۰۱۲ دنبالهی رسمی بازی و دومین قسمت سه گانهی Zero Escape با نام Zero Escape: Virtue’s Last Reward منتشر شد. ریمیک این بازی در باندل Zero Escape: The Nonary Games حضور دارد. سال ۲۰۱۶ هم سومین و آخرین قسمت سه گانه، با عنوان Zero Time Dilemma عرضه شد و پروندهی داستان مفصل این سری را فعلا بست.
«کوتارو اوچیکوشی» (Kotaro Uchikoshi) خالق اصلی سری، در هر سه عنوان مسئولیت کارگردانی و نویسندگی را عهدهدار بوده و موفق شده با هر سه قسمت سری، نمرات و بازخوردهای بسیار خوبی را بدست بیاورد. Nine Hours, Nine Persons, Nine Doors نمره ۹ را از سایت IGN بدست آورد و دو دنبالهاش نیز بهترتیب نمرات ۹.۵ و ۹.۲ را کسب کردهاند که نشان از کیفیت بالای این آثار دارد. بنده هم به مناسبت عرضهی ریمیک دو قسمت نخست و عرضهشان برای رایانههای شخصی، بهسراغ این سری محبوب رفتم و با نقد اولین قسمت آن در خدمتتان هستم. اگر فرصت یاریدهد در آینده نزدیک با نقد و بررسی دو قسمت دیگر این سه گانه در خدمتتان خواهم بود.
بازی در دو بخش کلی دنبال میشود. بخش اول، «رمان تعاملی» (Visual Novel) است که در آن به گفتوگوهای شخصیتهای مختلف گوش فرا میدهید و دیالوگهایی را انتخاب میکنید که شما را بهسوی پایانهای مختلف بازی رهنمود میکنند. بخش دوم، «بخش فرار» (Escape Section) نام دارد که در آن شما در مکانی گیر افتادهاید و برای فعالکردن قفل در و خروج از آن محیط، باید سلسلهای از معماهای مختلف را حل کنید. با دیگر شخصیتها تعامل داشته باشید و بتوانید راه فرار را بیابید.
این دو بخشی بودن گیمپلی، تنوع و مزیت بسیاری را در اختیار بازی قرار داده است. رمانهای تعاملی معمول، شما را به صرفا مطالعه و مشاهده داستان و گهگاهی انتخاب دیالوگ مشغول میکنند و عملا تفاوت چندانی با یک کتاب مصور یا داستان کوتاه ندارند. ولی در Nine Hours, Nine Persons, Nine Doors بازی در کنار داستان فوقالعاده و بخش رمان تعاملی کاملش، گیمپلی خوبی هم دارد که تنوع و تنفس خوبی را در سیل عظیم و مداوم دیالوگها و قصه بوجود میآورد.
برای محصولی که در سبک Visual Novel جای میگیرد، طبیعتا داستان و شخصیتپردازیها اولین و مهمترین رکن آن اثر به حساب میآیند. قصه و روایت بهقدری باید جذاب باشد که بازیکن را مجاب به تکرار چندبارهی بازی و دستیافتن به تمامی اسرار و پایانهای گوناگون بکند. این بازی نیز از این قاعده مستثنی نیست و بهخوبی توانسته که با قصهی زیبا و درگیرکنندهاش، بهراحتی شما را بهدنبال خود بکشاند و حتی مجبور به تکرار سهباره و چهاربارهی خود بکند.
داستان بازی با بیدار شدن شخصیت اصلی، «جونپی» در کابین کشتی شروع میشود. وی که گیج شده است کم کم شروع به یادآوری رخدادهای شب پیش میکند. از سر کار به خانه برمیگشته، متوجه میشود که پنجرهی خانهاش باز است و ناگهان فردی سیاهپوش که نقابی بر صورت دارد پشتش ظاهر میشود. نارنجک دودزایی را پرتاب میکند و جونپی از حال میرود. گویا بعد از بیهوش شدنش فرد مرموز که خودش را «زیرو» (Zero) مینامد وی را ربوده و به این کشتی منتقل کرده است. در همین حین پنجره کابین میشکند و آب با سرعت شروع به داخل شدن میکند. جونپی فرصت کمی دارد تا راه خروجی به بیرون از کابین پیدا کند.
شروع بازی، نمونهی خوبی از کلیت داستان بازی و تنش و استرسی است که در آن موج میزند. بعد از فرار از کابین، شما با هشت فرد دیگر مواجه میشوید که آنها نیز همانند شما توسط زیروی مرموز ربوده و به این مکان آورده شدهاند. شخصیتپردازیها بسیار خوب است، رابطهای که آرام آرام بین افراد شکل میگیرد ملموس و دوستداشتنیست و روایت کلی بسیار به دل مینشیند و ارزش ساعاتی که صرفش میشود را دارد.
نکتهی جالبی که در خصوص انتخابهای شما در Nine Hours, Nine Persons, Nine Doors وجود دارد این است که تنها انتخابهایی در پایان بازی تاثیرگذارند که به انتخاب شمارهدار در بخشهای مشخص داستان اختصاص دارند. بازی شش پایان کلی دارد و دستیابی به آنها از طریق درهاییست که در طول بازی انتخاب میکنید. در بخشهای مشخصی از داستان، به درهایی شمارهدار میرسید. هرکدام از اعضای گروه، بر روی دستشان یک دستبند مخصوص بسته شده که شمارهی مختص به خود را دارد. شمارهها از یک شروع و با نه به اتمام میرسند. برای بازگشایی هر در، «ریشه دیجیتالی» (Digital Root) مجموعه اعداد باید به آن عدد خطم شود. بهطور مثلا ریشه دیجیتالی شمارههای پنج، هفت و نه به این ترتیب محاسبه میشود؛ ۵+۷+۹=۲۱، ۲+۱=۳. ریشه دیجیتالی نقش مهمی در بسیاری از معماهای بازی ایفا میکند. به این ترتیب، هر مجموعه اعداد، ریشه عددی خاصی دارند و درنتیجه برای بازگشایی شماره دری مشخص، فقط افراد خاصی میتوانند آن را باز کنند. بهطور مثال جونپی که شمارهاش پنج است، با آکانه که شمارهاش شش است و لوتوس که هشت است میتوانند در شماره یک را بگشایند. این انتخاب درها و افرادی که همراه شما میشوند در طول سهبار انتخاب در پایانهای مختلف بازی را برایتان فعال میکنند.
از بین پنج پایانی که برای بازی در نظر گرفتهشده فقط یک پایان حقیقی است و شما را به پایان اصلی میرساند. پایان متوسط در نیمههای راه پایان اصلی به اتمام میرسد، ولی برای فعالکردن پایان حقیقی حتما لازم است یکبار پایان معمولی را بروید. سه پایان دیگر نیز با وجود اینکه بسیار ناگهانی و با مرگ بسیاری از شخصیتها تمام میشوند، در شخصیتپردازی عمیقتر و بهتر شخصیتهای بازی و ایجاد احساس همدردی نقش موثری ایفا میکنند. پیشنهاد من به شما این است که برای بار اول، بازی را بدون هیچ راهنمایی بازی کنید. هر در و راهی که دوست دارید بروید و بگذارید قصه بازی غافلگیرتان کند. ولی برای دفعه دوم درهایی که لازم است تا پایان معمولی را بدست بیاورید ببینید و دفعه سوم نیز بروید به سراغ پایان حقیقی. مگر اینکه زمان آزاد زیادی داشته باشید و کمر همت ببندید که هر پنج پایان بازی Nine Hours, Nine Persons, Nine Doors را بدست بیاورید.
بخشهای فرار که در عکس بالا نمونهای از آن را مشاهده میکنید، بهصورت اول شخص هستند. ولی شما آزادانه کنترل شخصیتتان را در دست ندارید و در مسیرهایی از پیش تعریف شده شخصیتتان را حرکت میدهید. هر بخش فرار شامل مجموعهای از چند معمای ساده و بعضا متوسط است که حل تمامیشان شما را بهسوی خروج و فرار از آن هدایت میکند. معماهای بازی نیز چندان چالش برانگیز نیستند و چندان جلویتان سنگاندازی نمیکنند. گهگاهی معماهای درگیرکنندهتری سر راهتان ظاهر میشوند که همانها هم از حیث درجه سختی چندان حرفی برای زدن ندارند. به همین دلیل اگر علاقه چندانی به حل معماهای این چنینی ندارید، خیالتان راحت باشد که بازی نیز قصد ندارد دمار از روزگارتان در بیاورد. معماها سادهاند.
در طول مسیر بازیتان و درهایی که در بازی Nine Hours, Nine Persons, Nine Doors انتخاب میکنید، بخشهای فرار گوناگون و متفاوتی پیشرویتان قرار میگیرند. مسالهای که در دورهای دوم به بعد بازی آزاردهنده است، تکراری شدن بعضی از این بخشهای فرار و دیالوگهاییست که میان شخصیتها در صحنههای کلی برقرار میشود. دیالوگها را میشود جلو زد و از این حیث مشکلی وجود ندارد، اما متاسفانه حتی اگر بار سوم است که با بخشهای فرار برخورد داشتهاید، باز باید از ابتدا تا انتها حلشان کنید. همین مساله، مقداری احساس تکرار و سر رفت حوصله را در بازیکن برمیانگیزد. به همین علت پیشنهاد کردم که نهایتا بازی را سه بار تجربه کنید تا دچار این تکرار و سررفت حوصله نشوید.
در ادامهی مقاله قصد دارم نحوهی دستیابی به شش پایان بازی را ذکر کنم، این راهنما اطلاعات خاصی از داستان و اتفاقات بازی را لو نمیدهد، ولی اگر مشتاق هستید که خودتان به تمامی پایانهای متفاوت دست یابید، توجهی به آن نکنید.
- پایان اول (حقیقی) : درهای ۴، ۷ و ۱ را انتخاب کنید. در ابتدا باید «پایان معمولی» را بدست بیاورید. علامت «کلاور» را در اتاق شماره ۴ از «سانتا» بگیرید، در اتاق شماره ۷ با «سون» درخصوص Ice-9 صحبت کنید و علامت کلاور را در اتاق ۷، به «کلاور» بدهید. در اتاق شماره یک نیز مانیتورها را چک کنید.
- پایان دوم (تابوت) : درهای ۴، ۷ و ۱ را انتخاب کنید. اگر در مسیر پایان حقیقی هستید، ولی قبلش پایان معمولی را بدست نیاورده باشید، به این پایان دستپیدا میکنید.
- پایان سوم (تبر) : در شماره ۱ را در انتها انتخاب کنید، مسیر پایان حقیقی را طی نکنید و متقاعبا به این پایان بد دستیابید.
- پایان چهارم (گاوصندوق) : درهای ۵، ۸ و ۶. پایان معمولی بازی که رسیدن به آن شرط دستیابی به پایان حقیقیست.
- پایان پنجم (چاقو) : در انتها در شماره ۶ را انتخاب کنید و از مسیر پایان گاوصندوق دوری کنید. در انتها به این پایان بد دست خواهید یافت.
- پایان ششم (زیردریایی) : در انتها در شماره ۲ را برگزینید. در شماره ۳ را نیز میتوانید انتخاب کنید، چون بازی بر طبق رخدادهای داستان شما را وارد این اتاق میکند. این پایان نیز از جمله پایانهای بد بازی است.
گرافیک بازی Nine Hours, Nine Persons, Nine Doors مقداری شبه برانگیز است. تمامی محیط بازی بهصورت سهبعدی طراحی شده، ولی شخصیتها طراحی انمیهگون و دوبعدی دارند. از آنطرف، در محیط، هیچ شخصیتی را حضوری نمیبینید و عملا محیط خالی از شخصیت است. تنها تصویرشان را میبینید و صدایشان را میشنوید. این تناقض ظاهری شخصیتها با محیط و همینطور عدم حضور فیزیکیشان در آن، مقداری در ساعات اول سخت و مسخره بهنظر میرسد که واقعا نیز همینطور است. خوشبختانه در دو نسخهی بعدی، سری تمامی بازی بهصورت سهبعدی و یکدست طراحیشده و این قبیل مشکلات و تناقضهای عجیب در آن به چشم نمیخورد.
موسیقی نیز در انجام وظیفهی خودش کاملا موفق است. تاثیر مناسب خودش را میگذارد و در زمان درست تنش کافی را ایجاد میکند. هرچند که نمیشود از تکرار رو اعصاب بسیاری از قطعات و کوتاه بودنشان چشمپوشی کرد که با وجود کیفیت خوب، در لوپ تکرارشوندهای گیر میافتند و دمار از روزگار اعصابتان در میآورند. صداگذاری نیز که خاص این ریمیک است و در نسخههای پیشین اثری از آن نبود، عالی است. صداگذاران نهایت تلاششان را برای ارائهی کاری تاثیرگذار و ملموس به کار بستهاند و در افزایش عمق شخصیتپردازی شخصیتها نقش بهسزایی را ایفا کردهاند. خوشبختانه دوبله انگلیسی بازی نیز از کیفیت مناسبی بهره میبرد. بسیاری از بازیهای ژاپنی چندان از دوبله انگلیسی خوبی برخوردار نیستند و فاصلهی کیفی بسیاری بین دوبله ژاپنی و انگلیسیشان دیده میشود. در تنظیمات بازی نیز هر زمان که دوست داشتید، میتوانید از بین دو دوبلهی متفاوت بازی، یکی را انتخاب کنید.
بازی Nine Hours, Nine Persons, Nine Doors اثر قابل توجهی است. داستان و قصهی واقعا خوبی دارد و روایتش نیز آرام آرام اطلاعات لازمه را در خصوص دنیای اثر و شخصیتهایش به شما میدهد و در نهایت شما را آمادهی جمعبندی فوقالعاده و غیرقابل پیشبینیاش میکند. درصورت علاقه به آثار داستان محور حتما این بازی و دو قسمت بعدیش را تجربهکنید.