شرح یک شاهکار | نقد و بررسی بازی Kingdom Come Deliverance
وقتی پیشنمایش بازی Kingdom Come Deliverance را مینوشتم، دنیایی شوق و ذوق در من متبلور میشد. امید داشتم که بازی به همان چیزی که در نظر داشتم، تبدیل شود. هر چند بازی بهنظر دارای مشکلاتی بود (این مشکلات از تریلرها و بتای بازی منتج میشد) اما ایدهها ناب و بینظیر بود. همهی اینها یک مسأله دیگر را نیز در پی داشت، هایپ بیش از اندازه برای برخی از دوستانی که تمام عمر منتظر این عنوان بودند. بگذریم که دل توی دل ما هواداران نبود تا اینکه بازی عرضه شد. نهتنها انتظارات را برآورده کرد، بلکه بیشتر از آن جاهطلبی کرده و تقریبا بسیاری از مشکلاتی را نیز که برایش تصور میشد را حل کرد و راستاش را بگویم، تا اینجا به عقیدهی من بهترین بازی سال ۲۰۱۸ بوده است؛ البته، اگر به نمرهی متای بازی نگاه کنید، چیز کاملا متفاوتی میبینید. دلیل این مهم همان چیزی است که بازی فوقالعادهی دیگری یعنی No Man’s Sky را نیز مورد تیغ تیز خود قرار داد؛ دلیلی که برایش نوآوری و تکامل مهم نیست، دلیلی که به بازیهای مضخرفی که عملا تکرار و بیذوقی سازندگان است و حتی در تکرار هم نمیتوانند موفق ظاهر شوند، اما ظواهر را حفظ میکردند، دستی به سر و رو میکشیدند و بعد هم فقط یک عمق پوچ را به شما نشان میدادند که همان عمق هم میلنگید. بگذریم، گلایهی من عموما دلنوشتهای است که نه متا با غرغرهای من بیاعتبار میشود و نه من با منتقدین آنجا کنار خواهم آمد. در این نوشتار میخواهیم به نقد و بررسی شاهکار جدید استودیو Warhorse یعنی بازی Kingdom Come Deliverance بپردازیم؛ در ادامه همراه دنیای بازی باشید.
مهمترین و بهترین بخش یک بازی گیمپلی آن است. برای شرح و تفسیر این قسمت به سبب وسعت و دقت وحشتناک تنها به ذکر نمونهها اکتفا میکنم و از تفصیل آنها علیرغم تمایلم میپرهیزم. واقعیت در بازی موج میزند؛ بازی به شما وضعیتهای مختلفی میدهد و باید از هر نظر مراقب باشید؛ مراقب باشید مسموم نشوید، پرخوری نکنید، کمخوری هم نکنید. برای مثال، دزدی و جیببری اعتبار منفی به شما میدهد و چانهزدنهای افراطی از اعتبارتان میکاهد در حالی که گرفتن دزدی که از اموال مردم سرقت کرده مانند خربد و فروش و چانهزنی موفق به شما اعتبار میبخشد؛ همانطور که حمام رفتن و تمیز بودن شما را نزد دیگران معتبرتر نشان میدهد. اگر به زندان بروید، علاوه بر اینکه چند روزی باید در هلفدانی به سر برید، چند روزی هم باید با سابقهدار بودنتان کنار بیایید؛ حتی اگر کنار هم بیایید، مردم کنار نمیآیند و با شما صحبت نمیکنند و در برخی مواقع به مجرد دیدنتان شما را مورد حمله قرار میدهند. آب انگور باعث میشود کار برایتان سخت شود، چراکه علاوه بر نبود تعادل در شرایط مستی و در حالت مستی بیش از حد، از دست دادن هوشیاری (که الحق بینظیر به نمایشاش گذاشتهاند) در نبرد هم به مشکل برخورد میکنید و دستتان دچار لرزش میشود و از سویی گذشته از همهی اینها سردرد پس از آن به شدت شما را ضعیف میکند! باید مراقب خونریزی و شکستگی اندام بدنتان نیز باشید. باید میزان انرژی خود را از طریق خواب به حال عادی برگردانید، اما متوجه باشید که گرسنهتر خواهید شد. در طی شکار، هر موجودی را نخورید چون بعضی غذاهای سالمی نیستند و مسمومتان میکنند. اگر دزدی کردید، اموال مسروقه باید تا چند روزی نزد خودتان بماند تا هنگام فروش کسی به مسروقه بودن آنها پی نبرد چراکه عموم خریداران اموال مسروقه را نمیخرند؛ هرچند بعضی از آنها کلا در کار دزدی و امثالهماند. از طرفی اگر حین دزدی و یا کتککاری کسی شما را ببیند، باید به مامورین جواب پس دهید و اگر منطقی باشید بهتر است جریمه را بپردازید تا بجنگید و یا به زندان بروید. ممکن است مامورین به شما شک کنند که در این صورت اگر مال مسروقهای داشته باشید و شما را بگردند، آنها را پس میگیرند و اگر بار اولتان نباشد، جریمه میشوید که در صورت امتناع از پرداخت شمشیر یا زندان در انتظار شماست. بهتر است قبل از گشتنشان، رشوه بدهید و علیالحساب موقعیت را کنترل کنید. اینها بخش کوچکی از وضعیتهای مختلفی است که بازیسازان نابغهی عنوان برای شما در نظر گرفتهاند. در مقابل هم برای هرکدام چاره و روشی است از محلولهای مختلف تا رشوه و یا استفاده از مهارتهایتان؛ مهارتهای مختلفی که در اختیار دارید.
از هر کلاسی، چند توانایی در اختیارتان است. این کلاسها به قدری زیاد است که حتی با ۲۰۰ ساعت بازی کردن نیز نمیتوانید همهی آنها را باز کنید. مثلا میتوانید کاری کنید که در آب انگورخوری مهارت بیشتری داشته باشید. میتوانید مهارتی را تقویت کنید که در طبیعت قویتر باشید. اینها تازه آنهایی بود که توضیح آنها بدون مقدمه ساده بود. بقیهی تواناییها اصلا اینقدر ساده نیستند. از طرفی، تقریبا همهی تواناییهای بازی خاکستریاند، بهاین معنی که کاملا مثبت نیستند. از طرفی این تواناییها به نوعیاند که به تنهایی چندان کاربردی نیستند اما اگر با یک چینش درست و استراتژیک همراه شوند، شدیدا تفاوت رقم میزنند. این طیف وسیع را حتی در حالت مشابه نیز در جایی نمیبینید؛ حتی در اسکایریم. در واقع در بیشتر بازیها توانمندیها کلیاند؛ مثلا توانمندی اینکه در موقع استفاده از فلان سلاح از حیثی بهتر شوید و امثال آن که در KCD قضیه اصلا این نیست. توانمندیها در این بازی بیشتر بر جزییات توجه دارد. در مواردی، این تواناییها شامل ضربات ترکیبی برای یک سلاح است؛ مثلا اگر میخواهید فلان ضربه را وارد کنید به سمت بالا، باید چپ- بالا- راست و نهایتا به بالا ضربه بزنید و بینگو.
سیستم مبارزات بازی همان چیزی است که قرار بود ارائه شود. البته، اینجا هم سازندگان با کمی دقت تمام مشکلات احتمالی را رفع کردند. در واقع، به مانند بقیهی اصلاحات، تنها کاری که کردهاند این بوده که کمی سیستم را منظمتر و دقیقتر کردهاند؛ از قفل کردن روی حریف تا وارد آوردن ضربات ضدحمله و جاخالی دادنها. در اینجا هم شما با سیستم بسیار جدید و متنوعی روبهرو میشوید که زمین تا آسمان با بقیهی عناوین فرق دارد. وقتی روی حریف قفل میکنید، یک ستاره روی آن ظاهر میشود که نشاندهندهی پنج نقطه از بازیکن است. با انتخاب هر نقطه، ضربه را به آن وارد میکنید؛ در صورتی که اگر چند ثانیه کلیدی که ضربه را وارد میکند را نگهدارید، در حالیکه یک جهت را انتخاب کردهاید، ناگهان جهت را عوض کنید حریف نمیتواند شما را بلاک کند و غافلگیر میشود. از طرف دیگر، جاخالی دادن و ضد حمله نیز در اینجا حضور دارد. اگر به شما ضربهای را وارد کنند، مانند بقیه بازیها با زدن یک دکمهی ساده نمیتوانید جاخالی دهید؛ باید دقت کنید و دقیقا در زمان مناسب به طرفین حرکت کنید تا جاخالی ممکن شود. این سیستم اصلا ساده نیست، اما به شدت جذاب و زیباست. همچنین، اگر شما با حملهی حریف مواجه شدید، در زمان مناسب (تایمینگ مناسب به شدت مهم است) در یک آن باید دفاع کنید و بهتر است از همانجهت حمله دفاع کنید، پس از این دفاعِ موقع حمله است؛ حمله کنید و مطمئن باشید حریف به دردسر میافتد. اگر بخواهم بیشتر بگویم، این نوشتار تبدیل به کتابی خواهد شد و از حوصلهی خواننده نیز بیش از آنچه اکنون است به در خواهد بود.
شاید مهمترین بخشی که اسکایریم را متمایز میکرد، گشت و گذار بینهایت زیبای بازی بود و هنوز که هنوز است نظیر آن را در هیچ یک از عناوین جهانباز ندیدهایم. این عنوان از برخی جهات در این زمینه از اسکایریم هم پیشی میگیرد؛ درست است که بزرگی دنیای KCD اصلا در حد اسکایریم نیست (دیگر خودتان با ویچر مقایسه کنید) و طراحی آن بزرگترین مشکل طراحی بازی است، اما بازی اکتشافات بسی زیبا پیش رویتان میگذارد. مثلا ممکن است از یکی از فروشندهها نقشهی گنج بگیرید و به سراغ گنج بروید؛ یا در جنگلی سراغ چیزی بگردید و با سرنخهایتان به هدف برسید.
در اینجا، همهچیز تحت فرم جدیدی ارائه میشود. جیببری دیگر مانند لوسبازیهای اسکایریم نیست و اگر بخواهید جیب کسی را بزنید، قلبتان توی حلقتان میآید. باز کردن قفلها دیگر شبیه بقیه موارد نیست و کاملا شبیه همان چیزی است که در واقعیت انجام میشود. دیگر تیراندازی با کمان بدین شکل نیست که یک نشانه بیاورد و شما هم مثل هلو هدف را بزنید. اینجا خبری از نشانه نیست، دستتان میلرزد، نشانه جابهجا میشود و باد موثر است و الی ماشاالله.
در بازی هیچ چیز بیتلاش و دکوری نیست، حتی خواندن هم نیاز به یادگیری و تمرین دارد. در هر چیزی میخواهید توانمند شوید، باید تمرین کنید. زمینه هم در اینجا فراهم است، چه زمینهای تمرینی چه «فعالیت»هایی که برای این قسمت در نظر گرفته شده است، همه و همه به شدت درست و اساسی در نظر گرفته شدهاند؛ اما هیچگاه شکوفایی در این زمینهها موجب نمیشود که چالش از بین رود و اگر با اکوسیستم بازی هماهنگ باشید، همیشه چالشبرانگیز است.
از برخی نکات دیگر مانند تاس بازی بینظیر بازی تا شکار و گشت و گذارهای عالی بازی فقط به اختصار اشارهای میکنم، چراکه قصدم بر آن نیست که بیش از اندازه سر شما را به درد آورم.
علیرغم میل باطنیام، باید از بخش گیمپلی جدا شده و به بدترین بخش بازی یعنی داستان بپردازم. وقتی میگویم بدترین بخش، منظورم در حد همان نمره بالاهای متا است و نه کمتر از آن. در ابتدا میخواهد بازی حس صلح و صفا را در مخاطب برانگیزاند و بعد با تعلیقی، که البته به خاطر کلیشه آنهم اصلا تعلیق حساب نمیشود، تاثیر بگذارد اما این روند به چند دلیل به جز تعلیق بهدرد نخورش اصلا ننشسته؛ اولا حسن تعلیل اینقدر عجلهدار است که شما از همان اول با داستان همراه نمیشوید. پرسوناژ اصلی داستان ما یعنی «هنری» نیز در ابتدا به شدت نابود است. درواقع، سوژه ما برای قرار گرفتن و تفکر در این تعلیق هنری است، اما خود هنری اصلا به هیچ جایش نیست و بعد از مرگ کساناش وقتی در نزد همسر لرد «داویش» خالیبندی میکند یا با خوشحالی دستمالکشی لردها را میکند، احساس نمیکنیم که او نیاز به کینه و نفرت دارد، بلکه نیاز دارد تا از شدت درد منفجر نشود! این شخصیت برای تبدیل شدن به یک موجود جدید و وحشی به جای آن پسرک روستایی نیاز به یک دوره فروپاشی دارد اما زارت! در بقیه داستان، ماجرا به گونهای متفاوتتر است و کمی روابط و پرسوناژها منطقیتر میشوند. از طرفی، بازی بستگی شدید خود را به داستان از بین میبرد و عیوب داستان کمتر از قبل هم به نظر میرسد؛ پرسوناژ هنری هم کمکم پا میگیرد، هرچند تاثیر اولیه خود را از دست نمیدهد.
در بخش گرافیکی، سازندگان هرچند فوقالعاده ظاهر نشدند، اما در حدی که انتظار میرفت و حتی بیشتر عمل کردهاند و بازی در این زمینه نیز نمرهی خیلی خوبی میگیرد. طراحی لباسها و آیتمها بینظیر است. برخلاف نسخهی بتا، نبود فضای تیره و اتمسفر مناسب کمتر دیده میشود؛ هر چند، هنوز هم بازی مشکلاتی دارد. طراحی محیط هرچند بسیار زیبا است و کاملا به دل مینشیند، اما فراموش نکنید که امپراطوری مقدس روم سرزمینی بود که دارای اقلیمی متنوعتر نسبت به اکثر کشورهای اروپایی بود و همینطور اکوسیستم جانوری آن بیش از خرگوش و گراز و گوزن بود و اینجا تا جایی شاهد کمکاری سازندگان پردقت کار هستیم. از طرفی، شاید در بازی یک چهره را هزار بار دیده باشید؛ درواقع این مسأله ممکن است شما را کمی منزوی کند و یکدستی بیش از اندازه نسبت به تعامل با افراد دلزدهتان کند. از مشکلات فنی گرافیکی فقط به اختصار نام میبرم چراکه معتقدم حتی اگر در یک قطعه موسیقی نتی خارج شود یا کسی فالشخوانی کند، اگر به اصل هنری اثر تاثیر نگذارد نباید صاحب اثر را موأخذه نمود (البته بیشتر مواقع در گونههای هنری اشکالات تکنیکی باعث ضربه به روح هنری میشود؛ منظور من از تاثیر نگذاشتن تاثیر عمیق و عمده است. درواقع، در اینجا هم اگر شاهد این مشکلات نبودیم بازی نور علی نور میشد).
یکی دیگر از بخشهای معرکهی بازی، موسیقی آن است. موسیقی بازی درجه یک است؛ اصلا تکراری نمیشود و همیشه سنخیت دارد. مثلا یکبار در جنگی به دنبال چند راهزن میگشتم، موسیقی یک قطعه آرام و لذتبخشی بود که ناگهان ایقاع عوض شد و این آهنگ جدید حدود ۵ دقیقه نواخته شد؛ به شدت کار عالی بود. آن قطعه آنچنان حس ترسی در من ایجاد کرد که لحظهای تصور کردم که خود من در حال جستجوی راهزن در جنگلم نه «هنری»! در مورد صداگذاری نیز بازی عنوان بدی نیست. صدای آب و سیرسیرکها و کلاغها به موقع میآید و خوب هم میآید. در مورد شخصیتها نیز بازی یک عنوان معمولی است و رضایتبخش و عادی است.
در پایان، آرزو میکنم که روزی بیاید که ما بازیبازان و منتقدین کمی هم سعی کنیم بازیهای انقلابی را تحسین کنیم. روزی که دیگر کسی نگوید فلان بازی را با وجود ایدههایی که اتفاقا خوب و عملی هم از کار درآورده، دوست ندارم به خاطر مشکلات فنی. روزی که کسی نگوید چرا داستان نداشت و کسی نگوید چرا فریم میافتاد. روزی که KCDها و No Man’s Skyها نه عناوین متوسط و کوچک بلکه شاهکارهای انقلابی قلمداد شوند.
Resolution
Platform: PS4 – Score: 8.6 out of 10
Warhorse Studios made the waiting for Kingdom Come Deliverance worthwhile. KCD’s gameplay is revolutionary as an Action RPG game. While the gameplay is as realistic and enjoyable as it could get, some problems in the game’s narrative hinder it to become a total masterpiece.
(نقدی که مطالعه کردید، نسخهی منتقد بازی Kingdom Come Deliverance بود که توسط ناشر آن یعنی Deep Silver برای دنیای بازی ارسال شده است.)
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
من این بازی و گیم پلی واقع گرایانه آن را دوست داشتم علاوه بر تلاش لازم برای انجام وظایف. من واقعا از شبیه سازی زندگی واقعی آن در سبک های خواب، غذا خوردن و جنگیدن لذت می برم و گرافیک بازی عالیست. واقعا نمیشود از بازی کردن آن دست کشید. در واقع ، عالی خواهد بود اگر Warhorse سبک های بازی Kingdom Come را برای دوره های مختلف تاریخی مانند روم باستان ، انگلیس قرون وسطا، فرانسه و … ایجاد کند و تنها مشکل من با بازی باگ های زیاد آن است که با آپدیت هایی کمتر شده ولی باز وجود دارند.
ممنون از نقد شما