«هیدکی کامیا» (Hideki Kamiya)، خالق مجموعه بازی Devil May Cry، پس از جدایی از شرکت کپکام بازی بایونتا را ساخت و نسخهی اول آن را در سال ۲۰۰۹ منتشر کرد. با وجود استقبال هر دو گروه منتقدها و گیمرها از این عنوان، انتشار نسخهی دوم آن در هالهای از ابهام قرار گرفت تا اینکه نینتندو آن را به انحصار خود در آورد؛ اما نسخهی دوم نیز به علت فروش کم کنسول Wii U نتوانست پتانسیل واقعی خود را بهنمایش بگذارد. در ادامه دو نسخهی بازسازی شده را در کنار یکدیگر بررسی میکنیم تا ببینیم با وجود استقبال کم از این بازی (همزمان بودن زمان انتشارش با بازی Monster Hunter World) آیا ارزش امتحان کردن دارد یا خیر؛ در ادامه با نقد و بررسی بازی Bayonetta 1+2 همراه دنیای بازی باشید.
جادوگری بدون حافظه
داستان بازی بایونتا ۱ دربارهی نبرد باستانی دو قبیله برای حفظ دو شی بسیار ارزشمند و قدرتمند است. براساس شواهد تاریخی درون بازی، این دو شی به یک الهه تعلق دارند که بعد از طلسم شدن وی برای حفظ و تعادل قدرت بین دو گروه از مردم تقسیم شدهاند. نبرد یاد شده با به خواب رفتن بایونتا، یکی از نگهبانان به مدتی نزدیک به ۵۰۰ سال موقتاً پایان مییابد؛ اما با بیدار شدن وی و با وجود اینکه چیزی را به خاطر نمیآورد، ادامه پیدا میکند.
ماجرای نسخهی دوم نیز کمی بعد از پایان اولی ادامه پیدا کرده و این بار فردی سعی دارد با تصاحب هر دو شی مذکور، کنترل تمام جهان را در دست بگیرد.
داستان هر دو قسمت کشش لازم را برای ادامه دادن بازی به وجود میآورد و کاربر را مجاب میکند برای فهمیدن مواردی مانند این که جادوگر مو سفید چه ارتباطی با وی دارد، چرا باید از یک کودک محافظت کند و راز پشت دو شی باستانی، بازی را تا انتها ادامه بدهد.
بانوی بیاعصاب: بررسی بازی Bayonetta 1+2
از آنجایی که بایونتای ۱ و ۲، از روند بازی تقریباً مشابهی برخوردار هستند، نقد و بررسی بازی Bayonetta 1+2 بهصورت همزمان است و تفاوتهای آنها در ادامه ذکر میشود.
بایونتا یک بازی اکشن ماجرایی با درون مایهی «هک اند اسلش» (Hack and Slash) است که از روندی بسیار سریع بهره میبرد و میتوان آن را مکملی برای «DMC» بهحساب آورد. شخصیت اصلی داستان میتواند بهصورت همزمان از چهار سلاح استفاده کند که یک جفت آنها روی دست و دوتای دیگر روی پاهای وی نصب میشوند. از طرفی وی جادوگری است که میتواند موهای خود را به هر شکلی درآورده و موجودات مختلف را احضار کند و حتی به جای لباس از آنها برای پوشش بهرهمند شود.
در هر دو نسخه، چندین سلاح متنوع گرم و سرد، از هفتتیر، شاتگان و تیروکمان گرفته تا کاتانا و نوعی شلاق در بازی وجود دارند که بعضی از آنها تنها با دست و تعدادی دیگر با هم دست و پا قابل استفاده هستند. هر کدام از این تجهیزات دارای ویژگی، چند ضرب، سرعت و قدرت خاص خود هستند. از طرفی، میتوان یک تا ۴ سلاح را به صورت همزمان حمل کرده و فنون آنها را با هم ترکیب کرد. همین موضوع صدها چند ضرب را مقابل کاربر قرار میدهد تا از آنها استفاده کند. از طرفی، نیاز به حفظ کردن آنها وجود ندارد و هر کاربر بعد از مدتی سبک مبارزهی خود را بهدست میآورد.
بهعلاوه، باید به ویژگی Witch Time اشاره کرد که کلید اصلی پیروزی در بسیاری از مبارزات است. در صورتی که بازیکن درست قبل از دریافت ضربه جاخالی بدهد، بازی برای چند ثانیه آهسته شده و امکان ضربه زدن آزادانه را برای وی فراهم میکند.
در پایان هر چند ضرب، یکی از هیولاهای تحت کنترل بایونتا ظاهر شده و ضربهی نهایی را وارد میکند. از طرفی تعدادی از قابلیتهای وی را میتوان با پیشرفت در بازی آزاد یا خریداری کرد که تنوع بازی را بیش از پیش افزایش میدهد.
سازندگان به منظور این که سرگرمی آنها حتی لحظهای از ریتم نیافتد، صفحهی بارگذاری را به گونهای طراحی کردهاند که در آن به اجرای فنون پرداخته و تمرین کنید، هر چند سرعت بارگذاری مراحل مناسب است و بهسرعت آن را ادامه خواهید داد.
در ادامه نقد و بررسی بازی Bayonetta 1+2 باید گفت که دشمنان بازی از تنوع بسیار بالایی برخوردار هستند و تعداد زیادی باس و مینیباس شما را به چالش خواهند کشید. هر کدام از این دشمنان نقاط ضعف و قدرت خود را دارند که جلوی تکراری شدن بازی را میگیرند. میتوانید به این موارد هوش مصنوعی و عملکرد مناسب دشمنان را نیز اضافه کنید.
در طول مراحل مکانهای مخفی خاصی وجود دارند که با ورود به آنها بازیکن باید با چالش خاصی روبهرو شود؛ اما در صورت موفقیت نوار انرژی یا جان وی گسترش پیدا میکند.
نکتهای که باید به آن اشاره کرد سختی بیشتر نسخهی اول نسبت به دوم در درجات سختی مشابه است. با وجود این که هر دو روندی بسیار سریع داشته و شما را به چالش میکشند؛ اما مبارزه با دشمنان، جمعآوری امتیاز، گرفتن مدال و تمام کردن چالشها مشکلتر هستند. برای نمونه تکمیل چالشها در نسخهی اول از عهدهی همه برنمیآید و حتی قابلیت سادهای مانند جاخالی دادن در هوا را نیز باید خریداری کرد؛ اما این قابلیت در نسخهی دوم از همان ابتدا آزاد است.
بازی اینگونه نیست که با خرید قابلیتهای بیشتر، قدرتمندتر شوید و بازی سادهتر شود و این شما هستید که باید به مرور زمان پیشرفت کنید. برای نمونه، اینگونه نیست که در حالت بسیار آسان، بهراحتی مدال پلاتینیوم کسب کنید و تنها با دشمنان ضعیفتری مواجه خواهید شد.
از آنجایی که کنسول سوییچ در حالت قابلحمل از صفحهی لمسی بهره میبرد، هر دو نسخه از آن پشتیبانی میکنند. هدف از این ویژگی سادهسازی مبارزات و دور کردن تازهکاران از چالشهای زدن چند ضرب با دکمهها است. همچنین این ویژگی باعث شده تا بازی مورد بررسی به عنوان در دسترسترین بازی شناخته شود و جایزه دریافت کند؛ اما بهشخصه نتوانستم با آن ارتباط برقرار کنم و همان شیوهی سنتی را ترجیه دادم، زیرا در هر صورت به هنگام قرار داشتن کنسول در داک، این مهارت به کار شما نخواهد آمد؛ به عبارت دیگر، این قابلیت کاملا اختیاری به شمار میآید.
محیطهای پویا: نقد و بررسی بازی Bayonetta 1+2
توضیح در مورد سریع بودن بازی را به این بخش منتقل کردم. بگذارید با یک مثال ساده موضوع را برای خوانندگان روشن کنم. فرض کنید در حال سقوط از یک صخره هستید و میان زمین و هوا به مبارزه با موجودات غولپیکر میپردازید، ناگهان به روی یک هواپیما منتقل شده، سپس مبارزه را روی یک قطار ادامه میدهید و در نهایت آن را در بالاترین نقطهی یک آسمانخراش ادامه خواهید داد. همچنین در هنگام مبارزه با تعدادی از باسها، هیولاهای احضاری از هر دو طرف نیز در پسزمینه با یکدیگر نبرد میکنند که محیطی شلوغ را بهوجود میآورد. منظور از محیط پویا همین است به خصوص در نسخهی دوم که در بعضی مواقع زمین زیر پا به یکباره دگرگون میشود.
نکتهی جالب این است که در هر دو حالت خانگی و قابلحمل بازی به هیچ عنوان با افت فریم مواجه نشده و از ریتم نمیافتد. گرافیک فنی و هنری بازی نیز دو مقولهی جدا هستند. گرافیک نسخهی اول از نظر بسیاری از کاربران امروزی از سطح بسیار پایینی برخوردار است؛ اما نسخهی دوم به خصوص در همان مراحل ابتدایی و انعکاس محیط در آب خود را به رخ میکشد. طراحی محیطها، دشمنان و مناظر نیز بسیار خوب انجام شده است.
در نسخهی دوم، بازی باگ خاصی مشاهده نمیشود؛ اما در نسخهی اول هنگام نزدیک شدن به لبههای محیط در زمان مبارزات ممکن است به بافتهای بازی گیر کنید. این موضوع، بهخصوص در هنگام مبارزه با باسها بسیار عذابآور است.
در مورد صداگذاری و موسیقی بازی نیز باید بگویم که کار در هر دو بهخوبی انجام شده و در زمان مبارزات نیز بهخوبی هیجان مخاطب را افزایش میدهد.
نتیجهگیری
مجموعهی بایونتا میتواند عطش طرفداران بازیهای اکشن ماجرایی را برطرف کند. این دو نسخه در مجموع حداقل ۱۵ ساعت شما را سرگرم خواهند کرد، به گونهای که گذر زمان را نخواهید فهمید. حال باید دید آیا بایونتای ۳ در آینده میتواند طلسم این بانو را بشکند یا خیر.
بانوی بی اعصابتون تو بعضی از عکسها گمه
پس حتما باید امتحانش کرد
مرسی
باید پرستید همچین بازی رو :۱۵: من فقط قسمت اول بازی کردم اونم تحت تاثیر گیم پلی سریع بازی vanquish قرار گرفته بودم و داشتم تو نت دربارش مطلب می خوندم که دیدم تو قسمت PEOPLE ALSO SEARCH FOR این بازی رو زده خودشم واسه همون شرکت داشتم گریه می کردم درست یادمه لحظه ای معطل نشدم و رفتم گرفتم بازی رو گرفتم واییییی اصلا اون جا خالی دادن های صدم ثانیه و متوقف شدن زمان و کمبو های برق اسا
انحصاری شدن قسمت دومش اصلا خبر خوبی نبود
واقعا الان می خوام گریه کنم و چه قدر دلم تنگ شد واسه اون موقع ها که چقدر خوب بود بازی خریدن و چقدر تنوع انتخاب بود تو سبک مورد علاقت vanquish Bayonetta metal gear rising که هر کدومشون واسه یه نسل کافی هستش ولی حالا حتی تو این ژانر ما کلا بازی نمیتونیم پیدا کنیم
ممنون واسه این نقد پر از خاطره
خواهش می کنم. به شدت خودم منتظر نسخه سوم ببینم چی از آب درمیاد