باغ شناورِ دوستی | نقد و بررسی بازی The Garden Between

در ۱۳۹۷/۰۶/۲۸ , 19:10:54
کنسول نینتندو سوییچ (Nintendo Switch)

وقتی اواسط حیات کنسول های خانگی در نسل هفتم، پدیده‌ی بازی‌ مستقل و به نوعی بازی‌های ایندی شروع به شکوفا شدن کرد با دورانی روبه‌رو بودیم که تک و توک با بازی های حساب شده‌ای روبه‌رو بودیم. بازی‌هایی که از کمبود بودجه و نیروی کاری برای کم کاری‌شان توجیه نمی‌آوردند و یک بازی جمع و جور امّا دوست داشتنی ارائه می‌کردند. در همین حین امّا این بازی‌های حساب شده به مانند الماس می‌درخشیدند. ایده‌های فوق‌العاده و اجرای خارق‌العاده‌ی آن‌ها در محیطی که به طور کامل جدا از رقابت‌های گرافیکی بازی‌های AAA حرکت می‌کردند موجب می‌شد عجیب‌ترین حس‌هایی که در نسل هفتم داشته باشیم برای همین بازی‌های مستقل باشد. عناوین خاطره‌انگیزی هم‌چون Braid، Super Meat Boy، Machinarium و Flower و… حاصل این دوران بودند. دورانی که اگر از بازی های مستقل حرفی به میان می‌آوردید یا این ها بودند یا هیچ. حال که تقریباً داریم وارد فاز آخر حیات کنسول‌های نسل هشتم می‌شویم همه چیز فرق کرده. عناوین مستقل به طرز وحشتناکی گسترده‌تر شده‌اند. هنوز هم عناوین به درد نخور تحت عنوان کمبود بودجه و نیروی کاری می‌توان یافت ولی نکته‌ی بدتر، یا شاید هم بهتر، این است که تعداد عناوین خوب و جالب و به نوعی حساب شده به طرز قابل توجهی افزایش پیدا کرده و شما ویترین فوق‌العاده متنوعی را در فروشگاه‌های مختلف برای بودجه پایین‌تان می‌یابید. در همین حین امّا آن بازی‌هایی که مثل الماس می‌درخشیدند به شدّت کم شده‌اند. بازی‌هایی که حال و احوال‌مان را دگرگون می‌کردند و وقتی اسم بازی‌های مستقل می‌آمد فقط آن‌ها در ذهن‌مان نمود پیدا می‌کردند. به‌شخصه با این تصور به سمت The Garden Between یا باغی در بین رفتم تا شاید دوباره آن حس را تجربه کنم؛ که آیا هنوز بازی های مستقل جدا از سرگرمی توانایی خلق خاطرات ناب را دارند یا خیر. در ادامه با نقد و بررسی بازی The Garden Between با دنیای بازی همراه باشید.

کنسول نینتندو سوییچ (Nintendo Switch)

کلبه‌ی شناور

وارد بازی که می‌شوید به غیر از نوشته‌های صفحه‌ی اصلی و منوی بازی عملاً با هیچ متن دیگری روبه‌رو نمی‌شوید. نه متن نه زبان اشاره نه صدا، هیچ! هر آن چه که می‌بینید نحوه روایت داستان و راهنمای گیم پلی بازی است. بازی دقیقاً همان‌گونه که عنوان بازی به زیبایی توضیح می‌دهد، قصّه‌ی دو دوست را روایت می‌کند که با هم همسایه‌اند و باغ کوچک میان خانه‌هایشان جایی است که آن ها کلبه چوبی خود را بنا کرده‌اند و در آن با هم وقت می‌گذرانند. با برخورد آذرخشی به این کلبه چوبی، هر دوی این دو دوست و کلبه‌شان وارد بعد عجیبی از دنیا می‌شود و در این جا با آغاز بازی شما درگیر معماهایی با طعم زمان می‌شوید. بازی شما را در دید دانای کل یا همان سوّم شخص در محیط کارتونی و در عین حال وهم برانگیزی قرار می‌دهد و شما وظیفه هدایت دو شخصیّت اصلی را بر عهده می‌گیرید، امّا نه آن‌گونه که فکرش را می‌کنید. در همان ابتدا متوجّه می‌شوید تنها چیزی که شما در این بازی کنترل می‌کنید، جریان زمان است. باید در هر مرحله این دو دوست را با استفاده از حرکت دادن زمان و حل کردن معماهای موجود در آن به انتهای مرحله رسانده و با فانوس‌تان، نور را به دروازه انتهایی هر محله برسانید. در انتهای هر مرحله نیز با جمع شدن دو الی سه نور، شما سکانسی کوتاه را مشاهده کرده و به دنیای بعد منتقل می‌شوید. مکانیک گیم پلی بازی به شدّت ساده امّا دوست داشتنی است. شما با حرکت دادن جوی استیک‌ها یا دکمه‌های ZR و ZL زمان را به سمت آینده حرکت می‌دهید و یا برعکس همه چیز را به عقب برده و به گذشته نزدیک حرکت می‌دهید. شخصیّت‌ها و اشیای موجود در هر مرحله نیز با حرکت زمان به گردش می‌آیند و به مانند فیلمی که با پخش کننده خود جلو و عقب می‌کنید اتفاقات از پیش تعیین شده‌ای را رقم می‌زنند. در این جلو و عقب بردن وقایع هر مرحله گاهاً در نقاط خاص با شخصیّت های بازی تعاملاتی را با محیط انجام می‌دهید که می‌تواند ترتیب وقایع را عوض کند و باعث پیشروی شما شود. شما با یک دست هم می‌توانید بازی را تمام کنید که بر سادگی گیم پلی مهر تاییدی می‌زند. امّا آیا این سادگی به آسانی نیز ختم شده یا خیر. جواب را در طی بازی به راحتی می‌گیرید؛ خیر! بازی به شدّت در گسترده کردن پایه‌های گیم پلی‌اش با استفاده از المان‌های خاص محیطی موفّق بوده و معماهای بی‌نظیری را خلق می‌کند که برخی از آن ها ذهن شما را حسابی درگیر خواهد کرد. بهترین نکته که سازندگان در طراحی معماها رعایت کرده‌اند توجه و تمرکز بیشتر بر روی معماهای دیداری و بصری بوده. جدا از این که بازی از معماهای منطقی و ریاضی محور نیز بهره می‌برد امّا خود نیز از این موضوع مطّلع است که با توجه به شیوه روایت داستان و عنصر کنترل جریان زمان در گیم پلی، بهترین نوع معما، معماهای بصری است. مورد دیگر که در زمینه معماها برایم مهم بود و بازی بسیار در این زمینه عالی عمل کرده بود توازن سختی در آن‌ها بود. در اکثر بازی‌هایی معمایی‌ که اخیراً انجام داده‌ام معماها مدام آسان و سخت می‌شوند و هیچ روند صعودی منظمی ندارند. ولی در باغی در بین، روند افزایش سختی معماها به شدت منظّم و پیوسته است و در نهایت بعد از اتمام آن شما احساس رضایت خوبی از خود خواهید داشت.

کنسول نینتندو سوییچ (Nintendo Switch)

دریایی از خاطرات

اگر با Monument Valley و Captain Toad: Treasure Tracker آشنا باشید با نحوه طرّاحی باید آشنایی داشته باشید. دوربین گردان، تعامل‌های اثرگذار با محیط مرحله و اندازه کوچک و در نهایت زیبایی هنری و بصری فوق‌العاده زیبای این مراحل، این نوع طرّاحی را به یکی از بهترین روش‌های طرّاحی مراحل برای بازی‌های معمایی تبدیل می‌کند. باغی در بین نمونه بارز و کاملی از این نوع طرّاحی مراحل است. بازی با ربودن کنترل شخصیّت‌های اصلی از دست بازیکن و تنها قرار دادن کنترل جریان زمان در دستان‌تان باعث می‌شود توجه شما بیش از پیش به محیط پیرامون هر مرحله جلب شود. هر چند دو مشکل اساسی در این قضیه وجود دارد. مشکل اوّل به عدم افزایش سرعت در عقب و جلو بردن زمان بازمی‌گردد. شما در بخش عظیمی از معماها باید مدام در زمان تا محدوده‌ای جلو رفته، حرکتی انجام دهید و به عقب برگشته و دوباره به جلو برگشته و باز به عقب برگشته و در نهایت با حلّ آن معما از مانع موجود عبور کنید. طبیعی است به کرات باید در محدوده‌ی خاصی از زمان مدام به جلو و عقب حرکت کنید. سرعت عادی این حرکت در بیشتر مواقع باعث خستگی شما می‌شود و این به تجربه گیم پلی بازی هر چند غیربنیادی ولی لطمه وارد می‌کند. مورد دوم که اهمیت آن‌چنانی‌ ندارد ولی باز هم گاهی اوقات اذیت می‌کند به عدم حرکت دوربین باز می‌گردد. شما هیچ کنترلی بر روی دوربین بازی ندارید و همیشه باید دو شخصیّت اصلی را در مرکز صفحه‌ی بازی ببینید. این موضوع با وجود جزییات فوق‌العاده بالای موجود در طراحی مراحل باعث می‌شود تا شما نتوانید آن آزادی عمل در استفاده از مراحل را تجربه کنید. خیلی خوب می‌شد حتی اگر بازی اجازه زوم کردن و بزرگ‌نمایی را به بازیکن می‌داد تا حداقل توجه بهتر و بیشتری به برخی از جزییات موجود در مرحله داشته باشد. این همه از جزییات مراحل که گفتم باید تا کنون متوجه شده باشید که از لحاظ بصری بازی واقعاً فوق‌العاده عمل کرده. نمایش دنیای وهم‌آلود و رویایی‌ که شخصیت‌های اصلی در آن گیر افتاده‌اند در نمایشگر ۸ اینچی نینتندو سوییچ واقعاً زیبا ظاهر شده. به علّت تجربه بازی در حین سفر موفّق نشدم تا بازی را در حالت داک نیز تجربه کنم امّا بنابر آن‌چه که در حالت دستی دیده‌ام، تقریباً مطمئنم که بازی در این حالت نیز عالی اجرا می‌شود و به راحتی نمره قبولی را از آن خود می‌کند.

کنسول نینتندو سوییچ (Nintendo Switch)

داستان دو دوست

بازی کوتاه است؛ واقعاً کوتاه است! دقیقاً در همان نقطه از بازی که حس کردم دارم با آن انس می‌گیرم و معماهایش حسابی مرا درگیر کرده‌اند، بازی تمام شد. به گمانم ساعت‌هایی که درگیر معماهای باغی در بین بودم به عدد ۳ نیز نرسید و با تیتراژ بازی روبه‌رو شدم. با این حال این مورد کاملاً قابل درک است. هنگامی که شما دست به ساخت یک بازی مستقل می‌زنید بالاخره باید یک چیزی را برای رسیدن به ددلاین‌ها و عرضه‌ی خود فدا کنید. گرافیک سه‌بعدی، موسیقی، صداپیشگی، کیفیت، کمیّت، داستان، عرضه برای تمامی پلتفرم‌ها در یک زمان و… هیچ بازی مستقلی همه‌ی این شرایط را با هم دارا نیست. در این صورت که دیگر بازی مستقل به حساب نمی‌آمدند. عملاً می‌شد به آن‌ها بازی AAA گفت. باغی در بین نیز از میان لیست قربانی‌هایی که به آن ها اشاره کردم کامل روی کمیّت دست گذاشته و آن را فدای کیفیت کم نظیر مراحل کرده. نکته‌ای که برای من دردناک است این بود که بازی با وجود تعداد کم مراحل هیچ تلاشی برای بازگرداندن شما به این مراحل نمی‌کند و در یک کلام هیچ اهمیتی به ایجاد ارزش تکرار بالا نمی‌دهد. در این زمینه و در همین سبک من به شخصه عنوان Captain Toad: Treasure Tracker را ستایش می‌کنم. با وجود کمیّت و کیفیت خوب مراحل و معماهای جذاب، بازی کاری می کند شما تا حتی چهار بار به یک مرحله سر بزنید. این مورد در باغی در بین وجود ندارد. این موضوع باعث می‌شود تا کوتاهی مراحل کاملاً توی ذوق بزند. گذاشتن چندین راه در هر مرحله برای تمام کردن آن، اشیای مخفی یا هر روش دیگر می‌توانست ارزش تکرار مراحل را به شدّت بالا ببرد ولی در نهایت این‌گونه نشده است. با این وجود، واقعاً از مراحل نهایی و انتهای بازی لذت بردم. هم از بعد هنری و نحوه‌ی بستن داستان بازی و هم از لحاظ تکنیکی و چالشی که معماهای آخر بازی برایم به‌وجود آوردند.

کنسول نینتندو سوییچ (Nintendo Switch)

آن حس خوب گذشته

در نهایت، بهتر است به سوالی که در مقدمه متن آوردم، اشاره کنم. آیا این بازی آن حس خوب بازی‌های مستقل گذشته را القا می‌کند؛ متاسفانه خیر. من با این انتظار که باغی در بین قرار است بازی خاصی باشد به سراغ آن رفتم و خود بازی نیز سعی کرد آن‌گونه باشد، ولی در نهایت به نظر من بازی کمی عقب‌تر از آن مرز بین یک «بازی مستقل خیلی خوب» و یک «بازی مستقل شاهکار» ایستاده. نقطه‌ای که بازی‌های معمایی مستقل برای من از زمانی که Fez عرضه شد، نتوانسته‌اند از آن عبور کنند. ولی فارغ از آرزو و رویاهای شخصی من، باغی در بین یک تجربه کوتاه فوق‌العاده است. معماهایی که از حل کردن آن ها و درگیر شدن با آن به شدت لذت می‌برید و با شنیدن موسیقی تیتراژ آن خداحافظی گرمی با آن خواهید کرد.

 

Resolution

Platform: Nintendo Switch – Score: 8 out of 10

The Garden Between is a great experience with interesting puzzles & innovations indeed, but it does not go beyond being “great” to become an extraordinary indie game.

 

(نقدی که مطالعه کردید، نسخه‌ی منتقدین بازی The Garden Between بود که توسط ناشر آن یعنی The Voxel Agents برای دنیای بازی ارسال شده است.)


دیدگاهتان را بنویسید

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر