خانه » نقد و بررسی هیولاهای نیمهجیبی | نقد و بررسی بازی Monster Hunter Generations Ultimate × توسط محمد حسین بطحایی در ۱۳۹۷/۰۷/۲۷ , 19:30:32 1 چند دقیقهای که در بازی جلو بروید متوجه این نکته خواهید شد، ولی من همین حالا به شما میگویم؛ اگر تجربهی هیچ یک از پنج نسخهی اصلی «مانستر هانتر» (Monster Hunter) را ندارید، بیخیال خرید این بازی و خواندن نقد آن شوید. این بازی برای شما طراحی نشده. حال اگر آشنایی مختصری با این مجموعهی محبوب دارید با دنیای بازی همراه شوید تا نگاهی مفصل به «مانستر هانتر نسلها آلتیمیت» (Monster Hunter Generations Ultimate) داشته باشیم و بگوییم چرا این بازی فستیوالی تمامعیار برای دوستداران این مجموعه است. در ادامه با نقد و بررسی بازی Monster Hunter Generations Ultimate همراه ما باشید. جدایی مسیر شکارچیان تقریباً اوایل سال ۲۰۱۴ بعد از عرضهی موفق مانستر هانتر ۴ روی ۳DS (فروش ۸.۴ میلیونی به صورت جهانی) کپکام نقشهی جدیدی برای مجموعهی مانستر هانتر کشید. آنها به عنوان یادبودی از میراث عظیم مجموعه تصمیم گرفتند سختترین و پر و پیمانترین بازی این مجموعه را برای ۳DS توسعه دهند و آن را به تجربهای تمامعیار برای دوستداران مجموعه که این همه سال با آن بودند تبدیل کنند. از طرفی دیگر، آنها تصمیم گرفتند از سختافزار هیولامانند کنسولهای نسل هشتم استفاده کنند و با استفاده از المانهای جدید و نوآوریهای متعدد مجموعهی مانستر هانتر را دوباره معنا کنند و قصهی آن را برای کسانی که تا به حال هیچ تجربهای از بازی نداشتهاند تعریف و گیمرهای جدید را با این مجموعه آشنا کنند. مسیر اول، به توسعهی Monster Hunter Generations، یا آنگونه که در ژاپن شناخته می شود Monster Hunter X، برای Nintendo 3DS در اوایل سال ۲۰۱۶ ختم شد و مسیر دوم نیز به توسعهی Monster Hunter World برای PC و PS4 و Xbox One در اوایل سال ۲۰۱۸. دو مسیری که هر دو به موفقیت تجاری و اقبال به شدت مثبت منتقدان و گیمرها رسیدند. در اواسط سال ۲۰۱۷، طی خبری تأیید شد که نسخهی پیشرفتهتر و بهبود یافتهتری از بازی مانستر هانتر نسلها، برای کنسولِ در آن زمان نوپای نینتندو سوییچ عرضه خواهد شد و با رسیدن به اواسط ۲۰۱۸ تحت نام مانستر هانتر نسلها آلتیمیت به دست دارندگان این کنسول در تمامی نقاط دنیا، با کمی اختلاف نسبت به دوستان چشمبادامی در ژاپن، رسید. این که بازی چه چیزی برای عرضه و چه بهبودهایی نسبت به نسخهی ۳DS خود دارد، موضوعیت اصلی این نقد و بررسی است و میخواهیم به آنها اشاره داشته باشیم. دورهمی هیولاها به پیروی از تمامی مانستر هانترها، این نسخه نیز یک بازی اکشن ماجراجویی سومشخص با دخالت عمیق و غلیظ عناصر سبک JRPG است که در آن وظیفهی شما قبولکردن مأموریتها در دهکدههای موجود در منطقهی اصلی بازی و سفر به نقطهی شرح داده شده در مأموریت و انجام آن است؛ مأموریتهای متنوعی که مهمترین آنها همانگونه که از نام بازی برمیآید، شکار هیولاست. استایل گرافیکی بازی بر خلاف مانستر هانتر ورلد، کمی کارتونیتر است. با این وجود اگر تجربهی هر کدام از نسخههای اصلی مانستر هانتر را داشته باشید به هیچ وجه با استایل هنری بازی احساس غریبی نخواهید کرد. نکتهای که در ابتدا باید در مورد این نسخه به آن اشاره کرد این است که بازی بر خلاف نسخهی ورلد، هیچ تلاشی برای تحول یا به جلو بردن پایهها و المانهای اصلی مجموعهی مانستر هانتر نمیکند. هر چند تمرکز بازی بیشتر روی شخصیسازی بازیکن معطوف شده ولی سیستمها و سازوکار گیمپلی بازی همان چیز نامآشنای مجموعه است. شما یا بهصورت تکی به سراغ مأموریتهای مختلف بازی در دهکده کوکوتو میروید، یا با ملحق شدن به دوستان خود یا افراد غریبه در گروههای ۲ تا ۴ نفره به سراغ مأموریتهای سختتر و پیچیدهتر موجود در ویکادمی رفته و سعی در کسب رتبهی بهتر در میان شکارچیان میکنید. خب سؤالی که پیش میآید این است؛ اگر بازی هیچ پیشرفت عمیق و خاصی نسبت به نسخههای پیشین (و پسین) مجموعه ندارد پس چه نکتهی متمایزکنندهای برای قانع کردن خریداران خود دارد؟ جواب ساده است؛ محتوا! نسخهی نسلها بهخودیخود در ۳DS فستیوالی بود از مأموریتها، کوئستها، هیولاها و مناطق مختلفی که گشتن در آنها طی هر مأموریت تمامی نداشت و باورتان نمیشد این همه محتوا برای یک کنسول دستی در دسترس است. و حالا همه چیز را در ابعاد نینتندو سوییچ ضرب کنید تا متوجه شوید چه حجمی از کار و فعالیت برای انجام در نسخهی آلتیمیت دارید. یک نمونه از این گستردگی به پایهی اصلی مانستر هانترها باز میگردد؛ هیولاها! در بازی چیزی بالغ بر ۱۰۰ هیولای بزرگ وجود دارد که با شمارش هیولاهای کوچکتر به رقم ۱۳۰ هیولا میرسیم. جهت روشنگری، بهتر است بدانید نسخهی ورلد، با آن عظمتاش تنها ۳۴ هیولای بزرگ دارد، عملاً یکسوم نسخهی آلتیمیت. میخواهید بیشتر ابعاد بازی را درک کنید؟ تنها مأموریتهای دانلودی بازی که مربوط به ایونتها و مناسبات خاص میشود نزدیک به ۲۵۰ عدد مأموریت مجزا است؛ ۲۵۰ مأموریت جانبی مجزای دانلودی! از آنجا که مطمئناً به نصیحت من در ابتدای نقد گوش کردهاید و قبلاً مانستر هانتر بازی کردهاید، میدانید هر مأموریت بسته به وسواس شما چقدر میتواند وقتتان را بگیرد. اگر در این ابعاد گسترده شوید و به آن بقیهی قابلیتها و المانهای بازی را اضافه کنید، خلاصهی کلام متوجه میشوید این بازی واقعاً بیانتها است. اگر سریع باشید شاید بتوانید قبل از صرفکردن هفتصد، هشتصد ساعت بازی کردن، تمام آن چه بازی تحت عنوان مأموریت، آیتم، سلاح و بهطورکلی، محتوا، ارائه میدهد را تمام کنید و آن را صددرصد کنید. وگرنه مستقیم به عدد هزار فکر کنید! هزارتوی پالیکوها بازی گیجکننده است. اگر فکر میکنید بازی برای وارد شدن به مجموعهی مانستر هانتر خوب است که خیلی گیجکننده است. اگر با نسخههای قبلی آشنایی داشته باشید نسبتاً گیجکننده است. و اگر از خورههای مانستر هانتر باشید خیلی کم گیجکننده است. در نهایت نسخهی آلتیمیت کاملاً در تبدیل شدن به یک بازی گیجکننده موفق عمل کرده. بگذارید بیشتر توضیح بدهم؛ بازی به عنوان یک المان جدید نسبت به بقیهی مانستر هانترهای پیشین به معرفی «استایل»ها میپردازد که بسته به نحوهی مبارزهی شما قابل تغییر است و با چسبیدن به هر استایل، حسابی شیوهی حرکات شما در مبارزه تغییر میکند. مشکل اینجاست که بازی هیچ علاقهای به توضیح دادن درست و کافی در مورد تفاوت این استایلها و تأثیر دقیقشان در بازی نشان نمیدهد. حتی من بهشخصه یادم رفت که ابتدای بازی چه استایلی انتخاب کردم و کجا میتوانم استایلم را عوض کنم و استایل من چه قابلیتهایی داشت. ما در دنیای بازیهای اکشن و نقشآفرینی تعداد عظیمی از بازیهای کوچک و بزرگی را شاهد هستیم که مدام سعی میکنند با کوباندن آیتمها و آپگریدها و شخصیسازیهای متنوع برای شما سبکهای متفاوتی از بازی را ارائه دهند و این تفاوتها را به صورتتان بکوبانند ولی در کمال تعجب موفق نمیشوند. اما نسخهی آلتیمیت کاملاً از آن ور بام افتاده است. بازی یک تن المان برای شخصیسازی شخصیت شما و نحوهی بازی شما دارد و هیچ تلاشی در نشان دادن این المانها و راهنمایی در استفاده از آنها نشان نمیدهد. و ثمرهی این بیفکری این میشود که بازیکن بختبرگشته از بسیاری از المانهای بازی که میتواند به او در کشتن یک هیولای عظیمالجثه کمک کند حتی خبر هم ندارد. بازی حتی در نقطهای از شروع آن به شما اصرار میکند که بیخیال مأموریتهای آموزشی شوید و مستقیم به سراغ مأموریتهای اصلی بروید. میدانید با این حرکت، خودتان را در چه مخمصهای انداختهاید!!؟ نحوهی کار مغازهها، شیوهی ارتقا و شخصیسازی سلاحها، تفاوت سلاحهای بازی و Weapon Art های هر کدام، چگونگی کار کردن با بخش آنلاین بازی و ریزهکاریهای ساخت یک لابی، نحوهی کار آرنا، تفاوت سطح و لولهای مختلف و چگونگی ارتقای رتبهی هانتر در ویکادمی و در نهایت پالیکوها. بازی در شرح دادن و توضیح دادن تک تک المانهایش و راهنمایی چگونه کار کردن با آنها بازیکن را عذاب میدهد. بالاخص و بالاخص پالیکوها! اگر از دور نگاه کنید انگار کپکام آنها را دقیقهی آخر به بازی اضافه کرده تا شما مثل بقیهی نسخههای مانستر هانتر یک همکار گربهای برای خود داشته باشید. ولی اگر کمی، فقط کمی در بازی دقیقتر شوید میفهمید پالیکوها یک تنه بخش عظیمی از بازی هستند. و ریزهکاریهای شخصیسازی آنها بیشوخی اگر بیشتر از شخصیت اصلیتان نباشد کمتر نیست. بازی نیز لطف میکند و تا جایی که میتواند در مورد آنها به شما هیچ و هیچ توضیح مفید و کمککنندهای نمیدهد. تمامی این اوصاف را گفتم تا اگر هنوز مانستر هانتر بازی نکردهاید و فکر میکنید شروع کردن آن با نسخهی آلتیمیت روی نینتندو سوییچ برای بازی کردن یک مانستر هانتر در هر جا به صورت HD ایدهی خوبی است، بدانید که «نه» این اصلاً ایده خوبی نیست و حسابی تو ذوقتان خواهد خورد! شکار و شکارچی و گربهی همکار مأموریتهای بازی به چندین دستهی متفاوت تقسیم میشوند؛ کشتار، که در آن مأموریت با کشتن یک هیولای بزرگ به اتمام میرسد و عمدهی مأموریتهای مهم و محبوب بازی را تشکیل میدهد. شکار، که در آن باید یک هیولا را یا بکشید یا اسیر کنید. اسیر کردن یک هیولا به مراتب سختتر از کشتن آن است و اعمال خاصی را میطلبد ولی در عوض پاداشهای فوقالعاده بیشتری برای بازیکن دارد. مأموریتهای جمعآوری، که مربوط به جمعآوری آیتمهای خاص در یک نقشهی بزرگ میشود. این مأموریتها برای آشنایی با مناطق بازی فوقالعادهاند و درک خوبی از شما نسبت به این مناطق هنگام شکار هیولاهای بزرگتر در مأموریتهای خطرناکتر در همان منطقه میدهد. و البته سختترین مأموریتها، مأموریتهای حمل و نقل است که در آن غالباً باید یک آیتم گنده را از یک سوی نقشه به منطقهی آغازین مأموریت ببرید و با کمی اشتباه آیتم مربوطه از دستتان افتاده و از بین میرود و تمام! دستهبندی مأموریتها فوقالعاده است و جدا از تعداد زیادشان برای ارتقاهای مهم حتماً احتیاج به گرایند کردن و کند و کاو بیشتری دارید. در نتیجه شک نکنید گاهی اوقات بیشتر از یک یا دو بار به یک مأموریت خاص سر خواهید زد. به هر حال، هر کدام از مأموریتها را انتخاب کنید در نهایت در مقطعی باید یا برای پیدا کردن آیتم مربوطه یا باز کردن راه خود شروع به مبارزه با هیولاها کنید. و در این جا باید واقعاً کپکام را تحسین کرد که چگونه این ابعاد وسیع از مبارزات را بر وسیلهی کوچکی همچون ۳DS شبیهسازی کرده است که حتی روی نینتندو سوییچ نسبت به خیلی از بازیها مبارزاتِ اکشنتر، پرهیجانتر و استرسزاتری دارد. در مبارزه با هیولاهای بزرگ عوامل زیادی دخیل میشوند و نبرد شما را تحت تأثیر قرار میدهند؛ عواملی از قبیل گرسنگی حین مأموریت، کند شدن سلاح، وضعیت پالیکوی شما و دهها آیتمی که میتوانید با استفاده از آنها روند مبارزه را تغییر دهید و البته تکنیکهای مخفی سلاحها و استایل شما. با این حال، مثل تمامی بازیهای این سبک، مهمترین عامل پیشبرد یک نبرد، سلاح شما است. بازی ۱۴ شاخه سلاح معمول در مانستر هانترها را داراست. که اگر از مجموعهی مانستر هانتر خارج شویم این حجم از تنوع برای سلاحها تقریباً در هیچ بازیای وجود ندارد (بله، حتی دارک سولز) و واقعاً هر کدام از شاخهها تفاوتهای بنیادینی با دیگری دارند. Long Sword ها سریعتر از Great Sword ها هستند و برد بیشتری دارند و از قدرت نسبتاً یکسانی بهره میبرند اما به هیچ وجه سنگینی و فشار ضربهی Great Sword ها را که باعث غیر فعال شدن هیولاها برای چند لحظه میشود ندارند. از طرفی Dual Sword ها بهشدت تکنیکی عمل میکنند و سرعت فوقالعاده زیاد اما صدمهی کمتر و برد به شدت محدودی دارند. و سلاحهای دوربرد علیرغم بالانس بودن در اکثر زمینهها، هدفگیری سختی دارند و نمیتوانید با آنها بهراحتی از هر جایی هر هیولایی را بزنید؛ مخصوصاً هیولاهای کوچکتر. و البته هیولاها! هیولاها تکنیکهای مخصوص خود را دارند و نقطه قوتها و ضعفهایشان در یک کلام بینظیر است. این یک بازی نیست که ناگهان صد هیولای گنده را کنار هم انداخته باشد. بلکه این مجموعهای گردآوریشده از تاریخچهی ۱۰ سالهی مجموعه است که هر کدام از این هیولاها را تبدیل به یک باس مهیب کرده است. کافی است شما و افراد گروهتان کمی بیفکری کنید تا در مأموریتهای سختتر، حسابی لقمهی چپ و راست این موجودات غولپیکر شوید. موجوداتی که رفتار و عملکردشان نسبت به هم کیلومترها تفاوت دارد. به طور کلی اکشن و گیمپلی مبارزات بازی، حتی بدون توجه به این که بازی یک پورت بهبودیافته از ۳DS است، واقعاً بینظیر است و یکی از توسعهیافتهترین سیستم مبارزات میان بازیهای ویدیویی به حساب میآید. هر چند اگر بخواهیم سختگیر باشیم، نشانهگیری برای حمله به هیولاهای کوچک واقعاً عذابآور است و بعضاً باعث میشود بیخیال مبارزه با آنها شوید. طبیعت زیبا… و صد البته کشنده گرافیک بازی، حقیقتاً تعریفی ندارد. حقیقتاً انتظاری هم نباید از یک بازی که نسخهی بهبود یافتهی یک بازی ۳DS است داشت. بازی دقیقاً شبیه به یک بازی دوران پلی استیشن ۲ و گیم کیوب است. کپکام میتوانست حداقل برای متمایز شدن این بازی از یک بازی نسل ششمی کمی روی انیمیشنهای صورت شخصیتهای بازی کار میکرد که متأسفانه تلاشی در این زمینه صورت نگرفته. با این حال، کم لطفی است اگر بگوییم هیچ بهبود گرافیکیای نداشتیم. نورپردازی و تکسچرهای بازی چندین برابر نسبت به نسخهی جیبی بازی بهتر هستند و رزولوشن، نرخ فریم و عمق سطوح واقعاً پیشرفت قابل توجهی داشتهاند و کیفیت رنگها، بُعد هنری بازی را کاملاً دچار تحول کرده است. هر چند بازی به هیچ وجه حس یک بازی نسل هشتمی را نمیدهد اما در عین حال نتیجهی این بهبودها باعث شده حس یک بازی کهنه و خاک گرفته را نیز نداشته باشد و بهراحتی قابل بازی باشد. از آنجا که شخصیتهای بازی صامت هستند از بخش صداگذاری عبور کرده و مستقیم به سراغ افکتهای صوتی و موسیقی میرویم، جایی که مانستر هانتر در منتقل کردن حس خاص فانتزیاش، استرس مبارزاتاش و ایجاد ذوق بعد از تمام کردن هر مأموریت بهوسیلهی موسیقی بهشدت موفق بوده و افکتهای صوتی نیز کاملاً دقیق هستند و تأثیر بهشدت زیادی در رساندن مفهوم طبیعت وحشی دنیای مانستر هانتر به بازیکن دارند. جدا از این موارد اگر بخواهم به چیزی اشاره کنم یکی داستان بازی است و یکی بخش آنلاین. داستان بازی تقریباً پلات مشخصی ندارد ولی نهایتاً هدف خوبی برای پایان مأموریتهای اصلی بازی میدهد و همان کاری را میکند که مجموعههای افسانه زلدا و سوپر ماریو میکنند. با این فرق که در دو مجموعهی مذکور شما با NPC های بازی به راحتی ارتباط برقرار میکنید ولی در این بازی تنها چیزی که از رفت و آمد با NPC ها دستگیرتان میشود مصنوعی بودن و غیر قابل تعامل بودنشان است. بخش آنلاین نیز طرف دیگر ماجرا را میگیرد. بخشی که عملاً شالودهی مانستر هانتر است و توضیح شرایط آن و این که چگونه عملی میشوند به طور کامل به یک مقاله دیگر احتیاج دارد. اما به صورت خلاصه شما مأموریتهای ویکادمی را میتوانید با دوستان خود یا افراد غریبه از طریق باز کردن یا پیدا کردن یک لابی مربوطه پیدا کنید. اگر شرایط بهشدت خاصی در ایجاد لابی اتخاذ نکنید به سرعت یار پیدا کرده و وارد روند مأموریت میشوید. نبود مکالمهی صوتی به شدت اذیت کننده است. با این حال چت متنی کمکحال خوبی است و بهخوبی توسط این رابط میتوانید به یاران خود خط بدهید. کیفیت اجرای بخش آنلاین فوقالعاده است و کمتر موردی با لگ و بیرون پرت شدن از بازی روبرو شدم که نشان میدهد کپکام هنوز اهمیت فوقالعاده زیادی به بخش آنلاین و کارآمد بودن آن میدهد و این باعث میشود یکی از ارکان مهم مجموعه در این نسخه بهخوبی حفظ شود. شکارچی هیولاها: ابر نسلها واقعاً اگر تجربهای از مانستر هانتر نداشتهاید و این نقد را خواندهاید، امیدوارم قطرهای از دریایی که این نسخه روبرویتان میاندازد را از نقدم متوجه شده باشید. با این وجود، من باز هم توصیه میکنم به عنوان یک تازه وارد از نسخهی آلتیمیت برای آشنایی با مجموعه استفاده نکنید. در این صورت این بازی یک عنوان بهشدت معمولی با گرافیک کهنه و سیستم گیمپلی پیچیده و پر از خرت و پرتهایی است که از آن سردرنمیآورید. اما اگر از علاقهمندان به این سری هستید، این بازی یک فستیوال بزرگ برای شماست. مجموعهای از بهترین چیزهای مجموعه طی نسلهایی که در دنیای بازیهای ویدیویی بوده است. عنوانی که به وظیفهی خود به طور کامل عمل میکند و بیشترین محتوایی که حق مخاطباش است را در ازای قیمت ۶۰ دلاری خود ارائه میکند. Resolution Platform: Nintendo Switch – Score: 8 out of 10 If you are not familiar with MH series at all, I recommend not to play the Ultimate edition because you will not understand anything out of the game’s universe and gameplay and you would dislike this wonderful game for nothing. But if you are a fan and you are familiar with the series, MHGU is truly the ultimate experience of this series, and it truly worths your 60 bucks. (نقدی که مطالعه کردید، نسخهی منتقدین بازی Monster Hunter Generations Ultimate بود که توسط ناشر آن یعنی Capcom برای دنیای بازی ارسال شده است.) نویسنده محمد حسین بطحایی یک نینتندو فن تنها یک ایندی فن تنها یک انیمه/مانگا فن تنها Monster Hunterشرکت کپکام (Capcom)کنسول نینتندو سوییچ (Nintendo Switch) نقد و بررسی 1 دیدگاه ثبت شده است دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخبرای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید. ممنون از نقد خوبتون. واقعا مانستر هانتر برای خودش دنیایی داره که تو کمتر بازی میشه پیدا کرد. ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
ممنون از نقد خوبتون. واقعا مانستر هانتر برای خودش دنیایی داره که تو کمتر بازی میشه پیدا کرد. ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید