زلدای استرالیایی | نقد و بررسی بازی Yonder: The Cloud Catcher Chronicles
یکی از دلایلی که سبک نقشآفرینی طرفداران زیادی دارد این است که میتوانید در نقش هر کسی، در هر بازهی زمانی، قرار بگیرید و محدودیتی برای سازندگان در خلق شخصیتها و دنیاهای مختلف وجود ندارد؛ از بهدستگرفتن کنترل سفینهای فضایی و جستوجو در سیّارات مختلف گرفته تا شکار هیولا با شمشیر و کمانچه در دنیایی قرون وسطایی. با این حال، در این میان عناوین دیگری هم هستند که تنها میخواهند شما را از کشت و کشتار دور کنند و آرامشبخش باشند. Yonder: The Cloud Catcher Chronicles هم یکی از همین عناوین است. این عنوان اولین بازی ساختهشده بهدست استودیوی استرالیایی Prideful Sloth است که در سال گذشته روی پلیاستیشن ۴ و رایانههای شخصی منتشر شد و حالا به نینتندو سوییچ آمده. در ادامه با نقد و بررسی بازی Yonder: The Cloud Catcher Chronicles همراه دنیای بازی باشید.
داستان بازی چیز زیادی برای ارائه کردن ندارد و صرفاً یک داستان سطحی و کمعمق است که به بازیکن هدفی برای دنبال کردن میدهد. با شروع بازی و انجام یک شخصیسازی سریع و ساده، روی عرشهی یک کشتی قرار میگیرید که اندکی بعد بر اثر طوفان آسیب میبیند و پس از مدتی به ساحل سرزمینی به نام Gemea میرسید. سرزمینی که توسط شخصیت منفی بازی به نام Murk در حال آلوده شدن است و شخصیت اصلی بازی باید با کمک موجودات خاصی به نام sprites این سرزمین را نجات دهد. برای این کار شما باید در گوشه و کنار نقشه این موجودات را پیدا کنید تا بتوانید با کمک آنها به پاکسازی مکانهای آلوده بپردازید و از نظر داستانی در بازی پیشروی کنید. تقریباً تمام داستان در همین چند خط خلاصه میشود و شخصیتپردازی مردم Gemea و شخصیت اصلی هم به همین سادگی صورت گرفته است که جای تأسف دارد، چرا که اگر تیم سازنده مقدار بیشتری روی این بخش از بازی وقت میگذاشت با عنوان به شدت با ارزشتری روبهرو بودیم.
در بازی هیچگونه مبارزهای وجود ندارد و به جای تکهتکه کردن دشمنان باید با تبر و چکش به جان درختان و سنگها بیافتید. گیمپلی بازی شاید در نگاه اول سطحی به نظر برسد و فکر کنید بعد از مدت کوتاهی خستهکننده میشود، اما با مقداری پیشروی در بازی متوجه میشوید که اصلاً اینطور نیست و فعالیتهای بهشدت زیاد و سرگرمکنندهای در بازی وجود دارند که میتوانند تا مدتها شما را سرگرم کنند. از ساختن مزرعه، استخدام مزرعهدار، ماهیگیری، کاشتن درخت و گشتوگذار در نقشه جهت جمعآوری منابع گرفته تا انجام مأموریتهای فرعی که شاید خیلی سخت و چالشبرانگیز نباشند، اما سرگرمکننده هستند. در بازی گروههای مختلفی مانند دوزندگی، آشپزی، نجاری و… هم وجود دارند که میتوانید با عضویت در آنها و انجام مأموریتهای مربوط به آنان دستورالعملهای جدیدی دریافت کنید که در سیستم ساختوساز بازی قابل استفاده هستند. تنها مشکل این بخش راهنمای انجام مراحل است که زیاد کارآمد نیست. برای مثال، راهنما به شما میگوید برای انجام یکی از مراحل به نقطهای بروید، درحالی که قبل از رفتن به آنجا باید در جایی دیگر مأموریت دیگری را به اتمام برسانید. این مشکل بیشتر در انجام مراحل اصلی بازی که پیچیدهتر از مراحل فرعی هستند به چشم میخورد که به شدت آزاردهنده است و میتواند برای مدت زیادی شما را سرگردان کند. رویهمرفته گیمپلی بازی بسیار پربار و سرگرمکننده است که بزرگترین نقطهی قوت بازی به حساب میآید و بازیکن را به شدت مجذوب خود میکند.
به گفتهی تیم سازنده، آنها از بازیهای مختلفی الگوبرداری کردهاند که یکی از آنها آخرین نسخه از سری بازیهای افسانهی زلدا است. سازندگان برای خلق دنیای بازی از سبک گرافیکی The Legend of Zelda: Breath of the Wild الهام گرفتهاند. حتی در اوایل بازی و ورود به Gemea با صحنهای مشابه ابتدای بازی زلدا مواجه میشوید. این شباهتِ غیرقابلانکار به حدی است که اگر کسی بدون داشتن هیچگونه اطلاعاتی بازی را شروع کند گمان میکند باید تکّه چوبی را از روی زمین بردارد و برای مبارزه با دشمنان و نجات هایرول آماده شود! اما از حق نگذریم سبک گرافیکی بازی به خوبی با ماهیت آن هماهنگ است و، در کنار گیمپلی، از عناصر اصلی آرامشبخش بودن بازی به شمار میرود. از دید بصری، درحالیکه گرافیک بازی در حالت دستیِ کنسول نینتندو سوییچ به شدّت چشمنواز است، در حالت داک و متّصل به تلویزیون کیفیتِ برخی بافتها کمی پایین است که باعث میشود تجربهی بازی کردن روی تلویزیون به خوبی حالت دستی نباشد. همچنین طراحی شخصیتهای درون بازی چندان جالب نیست ولی حیوانات درون بازی طراحیِ بهشدت بامزه و زیبایی دارند. بازی حتی امکان غذا دادن به آنها و دوست شدن با این حیوانات بامزه را هم به شما میدهد. از نظر فنی، متأسفانه بازی در هر دو حالت دستی و داک در برخی مواقع با مشکل افت فریم روبهرو است.
شخصیتهای درون بازی صداگذاری نشدهاند، اما موسیقی بازی به خوبی جای آن را پر و گشت و گذار در محیط را لذتبخش میکند. گرچه برخی از افکتها گاهی اوقات اعصابخردکن میشوند و بهتر بود اصلاً در داخل بازی وجود نداشتند، اما به طور کلی موسیقی بازی انتظارات را برآورده میکند و قابل قبول است.
جمعبندی
گذشته از شخصیتپردازی و داستان بد، Yonder: The Cloud Catcher Chronicles با این که از عناوین مختلفی آشکارا الگوبرداری کرده، اما به خوبی توانسته است با ترکیب آنها تجربهای خاص و لذتبخش را برای بازیکن فراهم کند. اگر میخواهید از بازیهایی که در آنها مدام باید به مبارزه با دشمنان بپردازید کمی فاصله بگیرید و یک بازی سرگرمکننده و آرامشبخش را تجربه کنید، تهیهی این عنوان را به شما توصیه میکنیم.
Resolution
Platform: Nintendo Switch – Score: 7 out of 10
Aside from the bad characterization and story, Yonder: The Cloud Catcher Chronicles is successful in borrowing from other well-known titles and bringing a unique and enjoyable experience. If you want to play a different game for a while (ignoring basic fighting and killing enemies all the time), Yonder is what you need.
(نقدی که مطالعه کردید، نسخهی منتقدین بازی Yonder: The Cloud Catcher Chronicles بود که توسط ناشر آن یعنی Prideful Sloth برای دنیای بازی ارسال شده است.)