ماکت زیبای من! | نقد و بررسی بازی Jurassic World Evolution
از کودکی و نوجوانی دوست داشتم دیرینشناس بشوم؛ به کوه و دشت بزنم و فسیل کشف بکنم و سر از راز زندگی موجودات قدیمی که خیلی سال قبل از ما زندگی می کردند دربیاورم. از همان موقعها، بهدنبال نمودهای دیداری دایناسورها بودم؛ نقاشیشان را میکشیدم، با خواندن کتابهای دایناسوری و خصوصا کتاب جادویی مایکل کرایتون ماهها جادو میشدم و فیگورهای کوچک و بزرگ دایناسوری می خریدم. من البته دیرینشناس نشدم؛ اما در همان دوران نوجوانی، کاری را انجام دادم که حالا هربار بهاش فکر میکنم برایم یادآور کلی لذت است؛ توی انباری خانهمان، روی یک کارتن بزرگ یخچال، یک ماکت بزرگ از پارک ژوراسیک درست کردم که اقلیمهای مختلفی داشت؛ یک دریاچه داشت که آن را داخل جعبهی عایق شدهی تخته نرد درست کرده بودم و دو «هادروسوروس نوکمرغابی» تویش زندگی میکردند! یک صحرا با شنهایی زرد رنگ پر از گلههای «ترایسایروتوپس» و «آنکایلوساروس»، کوهستانی با یک «پروداکتیل» و درهای پر از «استوگوساروس» و «دیپلوداکس» و«براکیوساروس» و یک جنگل که محل سلطنت «تیرانوساروس رکس» و گلهی رپتورها بود و درختانش را از برگهای سوزنی درخت کاج جلوی خانهمان ساخته بودم. با کلی دایناسور دیگر که فیگورهایشان را طی سالها جمع کرده بودم یا آنهایی را که نداشتم و با خمیر بازی درستشان کرده بودم! این جنگل ماقبل تاریخ باشکوه، جای امنی برایم بود؛ گاهی ساعتها کنارش مینشستم و نگاهش میکردم. گاهی وقتی خوابم نمیبرد، در خیالم خود را کوچک میکردم و در گوشه و کنار این پارک شگفتانگیز قدم میزدم و خیالبافی می کردم.
حالا بعد از سالها که از آن دوران پر شر و شور میگذرد، یک بازی به دستم رسیده که با کمک آن میتوانم یک ماکت دیگر بسازم! اگر دوست دارید، با دنیای بازی و این آدم عاشق دایناسورها و با نقد و بررسی بازی Jurassic World Evolution همراه باشید تا ببینید چطور میشود بدون کارتن یخچال و خاک و خل، به رویاهای دوران نوجوانی عینیت داد!
«این نقد بعد از ۲۰ ساعت بازی روی کنسول PS4 نوشته شده است»
یان مالکوم یا پروفسور گرانت؟!
حتما پیش خودتان فکر کردهاید قرار است یک نقد سرتاسر ستایش و پر از احساس از این بازی استراتژی مدیریت پارک استودیوی Frontier Developments PLC بخوانید. راستش تا حدودی درست فکر کردهاید! ولی دلیلش این نیست که یک فن کشته و مردهی دایناسورها این بازی را نقد کرده است. اصلا حقیقتی وجود دارد که میگوید، اگر کسی به چیزی علاقه داشته باشد، بیشتر روی آن چیز وسواس دارد و در این مورد بهخصوص، من بهشدت زیادی روی بازیهایی که با تم دایناسورها ساخته شدهاند وسواس دارم. به شکلی که تا به حال به تعداد انگشتان یک دست هم بازی درست و حسابی دایناسوری نظرم را جلب نکرده است. پس خیالتان راحت باشد که نقدی که میخوانید مبتنی بر تحلیل فنی و نهایتا چسباندن این تحلیل به فحش یا ستایشی احساسی است!
بازی «دنیای ژوراسیک: فرگشت» Jurassic World Evolution یک بازی مدیریت پارک است که همزمان با اکران فیلم پنجم مجموعه وارد بازر شد. بازی در نگاه اول همان چیزی است که یک عاشق درست کردن ماکت با فیگورهای دایناسور روی کارتن یخچال به آن احتیاج دارد! یک بازی پر از امکانات و مکانیکهای جورواجور و مهمتر از همه گرافیکی با جزییات خیلی خوب که قادر است زیبایی و شکوه دایناسورها را با ظریفترین حالت ممکن نشان بدهد. پس تا اینجای کار ما دکتر گرانت عاشق دایناسورها (شخصیت دیرینشناس رمان پارک ژوراسیک) هستیم و نه یان مالکوم که دایما با نظریهی آشوبش بذر ناامیدی می کارد (شخصیت دیگری از رمان که ریاضیدانی غرغرو بود)!
جان هاموند بودن
بازی شش جزیره و هشت مکان برای باز کردن دارد که در ابتدا فقط یکی از آنها قابل دسترس است. طبق معمول هم این جزیره در حال ورشکست شدن است و شما باید فکری به حالش بکنید. اینجاست که از کنار دکتر گرانت درون، باید یک جان هاموند جاه طلب هم بیرون بکشید تا کارتان راه بیفتد! جزیره البته خشک و خالی نیست و یک سری از کارهای زیربناییش انجام شده است. البته چون بازی مکانیکهای زیاد و امکانات فراوانی دارد اصلا یادم نمانده که کدام زیرساختها در ابتدا در جزیرهی اول وجود داشتند! با این حال مسلما میدانم که نیروگاه برق و سیم کشی و یک سری بخشهای توریستی و البته یک انکیوباتور برای تولید دایناسور در پیش فرض اولیهی جزیره موجود بودند. در ابتدا هم چیزی در حدود ۳ میلیون دلار در اختیار دارید تا جزیره را با کمک آن به سر و سامان برسانید. البته بدون کمک راهنما و دست خالی واقعا نمیشود پارک را راست و ریست کرد؛ حتا اگر جان هاموند خیلی قدرتمندی درونتان فعال باشد! بازی ابتدا به شما یاد میدهد که چطور روی بخشهای محدودی که دارید نظارت بکنید. این کار هم با یک سری ماموریت اصلی انجام میشود. وقتی ماموریتی را انجام بدهید خود به خود مکانیکهای بازی را هم یاد خواهید گرفت.
مثلا یاد میگیرید که بخش توریستی پارک، باید سرپناه و هتل و فروشگاههای مختلفی برای فروش محصولات جانبی داشته باشد. پارکتان باید بخشی برای دایناسورها داشته باشد که اطرافش را فنس کشیده باشید و داخلش آب و غذادهندههای اتوماتیک موجود باشد، یک در برای ورود تیمهای پارک داشته باشد و یک بخش برای بازدیدکنندهها. با اینکه مکانیکها زیاد هستند ولی آنقدر طراحی تمیز و خوبی دارند که خیلی زود یادشان میگیرید و از انجام دادن آنها لذت خواهید برد.
کلیت ساختاری پارک به دو بخش اصلی تقسیم میشود؛ بخش تاسیسات و بخش بازدیدکنندهها. سر و سامان دادن به بخش بازدیدکنندهها آسان است ولی حسابی لاکچری است و خرج زیادی روی دستتان میگذارد. به همین خاطر اولین کاری که باید بکنید این است که دخل و خرجتان جوری باشد که بتوانید برای بخشهایی مانند بازدیدکنندهها هم خرج بکنید.
در ابتدا بهتر است بخشهای تاسیساتی را با پولی که دارید سر و سامان بدهید؛ اگر نیروگاه برق ندارید اول یکی بسازید، بعدش به سراغ «بخش امنیتی» ACU Center بروید که حسابی در مواقع بحران به دردتان خواهد خورد. بعدش یک بخش Ranger Station بسازید که کارش تعمیرات و درمان دایناسورهای بیمار است. بعد به سراغ بخشهای علمی بروید؛ بخش Science Center یا دپارتمان علمی، بخش هیجان انگیز مهمی است که در آن برای بخشها و ساختمانهای مختلف پارک، تجهیزات جدید میسازید که مثل پرک عمل میکنند و عملکرد آنها را ارتقا میدهند. مثلا با خرج کردن مقداری پول، بخش تحقیق در مورد ژنومهای دستکاری شده تحقیق میکند تا دایناسورهایی با رنگهای جدید بسازید! یا مثلا سرعت انکیوباتور یا میزان مصرف برق نیروگاهها را زیاد یا کم بکنید. بخش «کاوش» یا Expedition یک بخش مهم دیگر است که با کمک آن میتوانید با خرج کردن مقداری پول (که در مقایسه با سایر خرجهایتان چندان زیاد نیست و بالانس خیلی خوبی دارد) هیاتهای دیرینشناسی اکتشافی را به محلهای حفاری فسیل بفرستید. بعد از اینکه تیم اعزامیتان برگشت، فسیلها به بخش «استخراج فسیل» منتقل میشوند تا در آنجا DNA و ژنوم دایناسورها استخراج بشود. بعد از استخراج ژنوم، شما میتوانید در بخش مربوط به جوجهکشی، عکس دایناسوری را که ژنومش را در دست دارید ببینید. البته، به همین راحتی نمیشود با فقط یک بار استخراج ژنونم، دایناسوری را تولید کرد. با هر بار استخراج از فسیلهایی که به دست میآورید، مقداری به درصد تکمیل ژنوم افزوده میشود. وقتی تکمیل ژنوم به ۵۰ درصد رسید، شما میتوانید دایناسور مورد نظر را جوجهکشی بکنید. ولی توصیه میکنم این کار را انجام ندهید؛ حداقل اگر میخواهید، به دردسر وحشتناکی که من دچارش شدم گرفتار نشوید!
نظریهی آشوب
با اینکه راهنمای بازی خوب عمل می کند، چون تعداد مکانیکها خیلی زیاد است ممکن است متوجه همهشان نشوید. و وقتی چنین اتفاقی بیفتد شاید یکی از فکتهای مهم بازی را جا انداخته باشید. برای من این اتفاق در همین تکمیل ژنوم و دردسرهای بعدیش رخ داد. اگر ژنوم دایناسوری درصد بالایی نداشته باشد، با اینکه میتوانید آن را تولید بکنید، نمیتوانید خیلی از رفتارهای جانور زبان بسته را پیش بینی کنید. وقتی درصد ژنوم به اندازهی استاندارد رسید، در بخش خصوصیات حیوان، میتوان اطلاعات خیلی خوبی به دست آورد که حسابی به درد بخور هستند و فقط برای خواندن سرسری یا اضافه کردن اطلاعات علمی نوشته نشدهاند. مثلا من دایناسوری را ساختم و در پارک رها کردم. بعد از مدتی فهمیدم دایناسور مورد نظر، فنسها را شکسته و به بخش توریستی وارد شده است. با اینکه دایناسور را با کمک بخش امنیتی پارک بیهوش کردم و دوباره به قفسش بازگرداندم، جانور چند بار دیگر هم گریخت و حسابی کفریم کرد! تا حدی که فروختمش و از شرش خلاص شدم! اما بعدا فهمیدم، هر دایناسوری برای خودش یک سری ویژگی Comfort یا آسایش دارد که اگر شرایطش آماده نباشد سر به بیابان خواهد گذاشت! اگر هم ژنوم را به درصد مورد نظرش نرسانید، اطلاعات آسایش جانور معلوم نمیشوند. هر گونهی جانوری هم برای خودش ویژگیها و شرایط خاصی دارد که فقط با آماده بودن آن شرایط میتواند بدون دردسر در داخل قفس بماند. مثلا اگر یک براکیوساروس را به پارک اضافه کنید، جانور حتا اگر تنها هم باشد، در صورتی که محوطهی قفس پوشش گیاهی کافی داشته باشد، دوام میآورد. ولی برخی دیگر از گونهها اگر تنها باشند، شورش میکنند. مثلا «ولاسی رپتور»ها باید بیش از سه تا باشند والا فنسها را میشکنند و پارک را به گند خواهند کشید! درصد آسایش هر دایناسور هم با دیگری فرق دارد؛ گیاهخوارهایی که خیلی اگرسیو و تهاجمی نیستند، حتا اگر درصد آسایششان به ۲۰ درصد هم برسد کار بدی نمیکنند! ولی بعضی از گونهها مثل ولاسی رپتور با رسیدن درصد راحتی به ۸۰ درصد، ویژگی پرتاب دسته حتا با وجود گران بودنش را به ویژگیهای ساختاری روحی شما اضافه خواهند کرد!
فرار دایناسور از بخشهای فنس کشیده شده، کلاس پارک را که با ستارههایی نمایش داده میشود پایین میآورد و درآمد شما به شدت کم خواهد شد. به همین خاطر بهترین کار این است که قبل از تولید یک دایناسور، حسابی در موردش مطالعه بکنید. و البته، بخش گونههای علفخوار و گوشتخوار را از هم جدا بکنید. ناگفته نماند که اگر این دو بخش در کنار هم باشند، جنگهای باشکوهی درخواهد گرفت و تماشگران هم همین را میخواهند و درآمدتان چند برابر میشود. ولی اگر در مراحل اول کار هستید و پول ندارید، هرگز چنین ریسکی نکنید!
عوامل دیگری هم هستند که پارک را به آشوب میکشند؛ طوفان تاسیسات پارک را خراب می کند و باعث میشود دایناسورها رم کنند و از محوطه محافظت شده بیرون بزنند. ممکن است عواملی در نیروگاههای برق خرابکاری بکنند و پارک برای مدتی به آشوب کشیده شود. ممکن است ویروسی در بین جانوران شایع شود که باید با کمک بخش رنجر پارک درمانشان کنید. تمام این سناریوهای آشوب از داخل رمان و فیلمهای پاک ژوراسیک اقتباس شدهاند و به تنهایی چالشهای خوبی هستند ولی به نظرم اجرای درستی ندارند و حسابی روی اعصاب هستند!
بیشتر وقتها، چند حالت آشوب باهم رخ میدهند که حسابی آدم را کفری میکند. البته میدانم که به چالش کشیده شدن یکی از فکتهای اصلی بازیهای مدیریتی است ولی این یکی واقعا بیش از چیزی به اسم چالش است و حالتی دارد که انگار یکی پشت یک دیوار شیشهای محکم نشسته و بدون اینکه صدا و دستتان بهاش برسد از آن پشت بهتان فحش میدهد و به ریشتان میخندد! با این وجود این بخشهای چالشی زیاد رخ نمیدهند تا درهم و برهم و باهم اتفاق افتادنشان، اثر منفی روی روند بازی بگذارد.
به پارک ژوراسیک خوش آمدید!
با اینکه از چالشها گفتیم ولی هنوز کار تمام نشده است! داستان این است که اداره کردن پارک برای خودش چالش جداگانهای است که نیازمند صبر و حوصله و دقت زیاد است. نقشهی اول پارک البته که چالش زیادی ندارد و خیلی خوب با شما راه میآید و اگر از آن اشتباههای خندهدار من مرتکب نشوید سرگرمی خالص است! دلیلش هم این است که شما بتوانید مکانیکها را یاد بگیرید تا برای مراحل بعدی آماده شوید. همانطور که گفتم، جزیرهی اول را با حدود ۳ میلیون دلار وجه نقد شروع میکنید ولی وقتی جزیرهی دوم قابل دسترسی شود، سرمایهتان خیلی بیشتر از اینها خواهد شد. من در زمان باز شدن جزیرهی دوم ۵۰ میلیون دلار پول داشتم که نمیدانستم برای چه کاری باید خرجشان بکنم. چون نه محلهای جدید اکتشافی باز میشد و نه گونههای جدید به لیست انکیوباتور اضافه میشدند. در واقع اگر تصمیم بگیرید در همین جزیرهی اول بمانید کار اشتباهی کردهاید. جمع کنید و به جزیرهی دوم بروید که چالشهای بیشتری هم دارد و امکانات جدید را قابل بازی خواهد کرد.
البته یادم رفت در مورد قراردادها هم بگویم که بخش مهمی از بازی است و حسابی کمکتان میکند. قراردادها را سه بخش امنیتی، سرگرمی و علمی سایت برایتان تدارک میبینند که شبیه به چالشهایی برای کسب درآمد هستند. مثلا ده دقیقه برق پارک قطع نشود، یا سه دایناسور جدید تولید بکن یا درآمد فروشگاههای پارک را به دقیقهای ۵۰۰ دلار برسان. این قراردادها وقتی کمبود بودجه داشته باشید حسابی به دردتان میخوردند و فقط به بازی و روند آن تنوع نمیدهند.
از یک جایی به بعد جزیرههایی که در اختیار میگیرد کاملا ورشکسته هستند و باید با تصمیماتی که میگیرید اوضاعشان را سر و سامان بدهید. مثلا جزیرهی سوم یا چهارم میزان درآمد منفی دارد و در هر دقیقه ۵۰ هزار دلار ضرر روی دستتان میگذارد. پولی هم ندارید و نمیتوانید از درآمد جزایر دیگر استفاده کنید. تنها راه، فروختن تاسیسات گران قیمت و ساختن تاسیسات به دردبخور است. هرچه جزایر بیشتری باز کنید چالشها بیشتر و بیشتر میشوند و در انتها با باز کردن جزیرهی آخر (ایزلا سورنای مخوف!) خودتان هستید و تجربهای که در این کارآموزی طولانی به آن دست پیدا کردهاید تا بروید ماکت خودتان را بسازید!
ماکت زیبای من!
با وجود باهم رخ دادن چالشهای آشوب که در بالا اشاره کردم، سایر چالشهای بازی اصلا اذیت نمیکنند و طراحی مرحلهی آن طوری است که مشخصا برای لذت بردن ساخته شده تا ایجاد دردسر و خورد کردن اعصاب مخاطب. بازی تر و تمیز است و اذیتتان نمیکند؛ مکانیکها طراحی خیلی خوبی دارند و سریع یادشان میگیرید، کنترل بازی حتا در نسخههای کنسولی راحت و عالی است و خیلی زود روی آن مسلط خواهید شد و احساس یک مدیر توانمند را بهتان منتقل خواهد کرد و واسط کاربری واقعا یک واسطهی عالی و خوشدست است که لذت بردن از بازی را چند برابر میکند. گرافیک بازی عالی است و جزییات حرف اول و آخر را در آن میزنند. اصلا معنی ندارد یک بازی در مورد دایناسورها بسازید ولی جزییاتی که بشود با آن ریزهکاریهای دایناسورها و انیمیشنهایشان را نشان داد خوب کار نکنند. طراحی دایناسورها بینظیر است (گرچه طبق معمول فرنچایز پارک ژوراسیک چندان منطبق بر اسناد علمی کار نشدهاند؛ مثلا «دروماسوریدها» Dromaeosauridae پر ندارند در حالی که حالا همه میدانیم، رپتورها و دینونیکوسها و سایر دایناسورهای این خانواده، بدنی پر از پر داشته و در واقع اجداد پرندههای بدون پرواز امروزی مثل بوقلمون، اردک و خروس هستند). انیمیشنها و صداگذاریها هم حرف ندارند و شنیدن گاه به گاه صدای کریس پرَت و خصوصا جف گولدبلوم نازنین حس خارقالعادهای به مخاطب (وخصوصا مخاطبان دوستدار مجموعه فیلمها) میدهد. موسیقی و شنیدن ترکها و تمهای ساخته شده توسط جان ویلیامز بزرگ هم، گاهی که حوصلهتان سر میرود شما را یاد روزگاران خوش تماشای پارک ژوراسیکها و خصوصا دو فیلم اول ساختهی استیون اسپیلبرگ میاندازد. من البته DLC «رازهای دکتر وو» The Secrets Of Dr Wu را هم نصب و بازی کردم که در واقع تعدادی دایناسور جدید و چند چالش و ماموریت را به بازی اضافه میکند و به بازی عمق بیشتری میدهد. اگر عاشق دیدن دایناسورها باشید این محتوای اضافه به یک انگیزهی مضاعف برای لذت بردن بیشتر از بازی تبدیل میشود.
در واقع همه چیز آمادهی لذت بردن شما از بازی است؛ حتا اگر یک عشق دایناسور نباشید و وقتی نوجوان بودهاید روی کارتن یخچال و توی انباری خانهتان ماکت هیجان انگیزی از پارک ژوراسیک نساخته باشید. اگر هم چنین بوده باشد، وقت بازی کردن این محصول، قطعا جادو خواهید شد.
Resolution
Platform: PS4 – Score: 8 out of 10
Smooth Control, available and efficient HUD, beautiful graphics with a lot of details and Magnificent dinosaurs; FUN FUN FUN and FUN.
(نقدی که مطالعه کردید، نسخهی منتقدین بازی Jurassic World Evolution بود که توسط ناشر آن یعنی Frontier Developments برای دنیای بازی ارسال شده است.)
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
سلام من مثل شما عاشق دایناسورها هستم اینبازی هم بهترین بازی است که تابه حال بازی کردم دست frontier درد نکنه ❤دایناسورها❤❤
این بازی بی نظیره روی ps4 دارمش