نقد بازی The Lost Child

در ۱۳۹۷/۱۲/۱۰ , 19:00:01
PlayStation Pro, کنسول نینتندو سوییچ (Nintendo Switch)

عنوان The Lost Child که چند وقتی است برای دو کنسول PS4 و Nintendo Switch عرضه شده، دنباله‌ی معنوی El Shaddai: Ascension of the Metatron است که سال ۲۰۱۱ برای کنسول‌های نسل هفتمی Xbox 360 و PS3 عرضه شد. هر چند که این بازی با آن عنوان و دنیایش ارتباط مستقیمی ندارد، ولی تاثیر El Shadda بر The Lost Child را نمی‌توان منکر شد. سبک بازی ترکیبی از دالان‌گردی یا Dungeon Crawler و مبارزات نوبتی است که گشت و گذار در محیط بازی بصورت سه‌بعدی با حرکت در ۴ جهت اصلی و مبارزات و گفتگوها به‌صورت دوبعدی دنبال می‌شود. در ادامه با آخرین مقالات بازی و نقد بازی The Lost Child همراه دنیای بازی باشید.

PlayStation Pro, کنسول نینتندو سوییچ (Nintendo Switch)
به دنیای درهم و برهم فرشتگان و شیاطین خوش آمدید!

اتفاقات بازی از آنجایی آغاز می‌شود که گزارشاتی مبنی بر فعالیت‌های مشکوک عده‌ای در متروی شهر توکیو به دست نشریه‌ی LOST می‌رسد؛ نشریه‌ای که منحصرا به پوشش امور ماوراالطبیعه می‌پردازد و بازیکن در مقام هیاتو ایبوکی (Hiyato Ibuki) خبرنگار تازه‌وارد مامور رسیدگی به این پرونده روایت داستان در اکثر مواقع از طریق دیالوگ‌های پرشماری انجام می‌شود که علی‌رغم حجم زیادشان، اطلاعات خاصی به مخاطب نمی‌دهند.می‌شود. داستان بازی حرف خاصی برای گفتن ندارد و همان روایت قدیمی و هزاربارگفته شده‌ی نبرد خیر و شر است. در ادامه هیاتو با زنی آشنا می‌شود که ادعا می‌کند فرشته‌ای از جانب خدا و فرستاده از بهشت است و هیاتو باید برای کمک به بشریت و و پایان دادن به جنگ بین شیاطین و فرشته‌ها به او کمک کند. ماموریت های بازی در واقع پرونده‌هایی هستند که برای بررسی بیشتر به شما ارجاع داده می‌شوند و باید با سرنخ‌هایی که از طریق گفتگو با شاهدان به‌دست می‌آورید پرده از مسبب اتفاقات بردارید که در تمامی موارد همیشه پای یک شیطان در میان است. روایت داستان در اکثر مواقع از طریق دیالوگ‌های پرشماری انجام می‌شود که علی‌رغم حجم زیادشان، اطلاعات خاصی به مخاطب نمی‌دهند و خواندن‌شان، مخصوصا زمانی که شخصیتی بی‌وقفه صحبت می‌کند، حوصله‌سربر می‌شود. به‌غیر از دیالوگ، قسمتی از داستان بازی در قالب میان پرده‌هایی انیمه‌بار نمایش داده‌ می‌شود که اتفاقا کیفیت خوبی دارند و با دیدن‌شان به یاد انیمه‌های سری Persona خواهید افتاد. متاسفانه تکلیف داستان بازی با خودش مشخص نیست و نمی‌تواند تصمیم بگیرد که به کدام جهت برود. البته، از تاثیر داستان‌های اچ.پی.لاوکرفت بر هسته‌ی اصلی داستان نمی‌توان گذشت، کما این‌که نام اربابان تاریکی بازی نیز ادای دین مستقیمی به این نویسنده و جهان ساخته‌ ذهن اوست مانند Ctulhu و Dagon و… از طرفی نام فرشته‌ها نیز اشاره‌ی مستقیمی به ادیان ابراهیمی دارد مانند میکائیل و ساموئل و… .

PlayStation Pro, کنسول نینتندو سوییچ (Nintendo Switch)
میان پرده‌های The Lost Child کیفیت خوبی دارند و تنها عیب‌شان این است که به ندرت آنها را می‌بینید.

همین دوگانگی و ترکیب دو جهان نامانوس با یکدیگر باعث شده که روایت بازی نیز (از آن‌جایی که مدام بین شاخه‌های ۱. نجات دنیا و ۲. رابطه‌بین افراد صداگذاری بازی توانسته تا حدی به شخصیت‌ها روح بدهد و حداقل صداگذاران کاراکترهای اصلی بازی توانسته‌اند اجرای قابل قبولی داشته باشند.درگیر جنگ، تغییر می‌کند) در رفت‌ و آمد باشد و این مهم در خلال نبود پیرنگ اصلی و واضحی که مانند نخ تسبیح اتفاقات را در یک ترتیب مشخص قرار دهد، باعث شلختگی و عدم درک مخاطب از داستان کلی خواهد شد. به بیان ساده‌تر، عدم اطلاع بازیکن از انگیزه‌های شخصیت‌ها و از آن مهم‌تر، نشناختن ویژگی‌های آنان، باعث می‌شود که درکی از تصمیماتی که می‌گیرند و تغییر مسیری که داستان به‌واسطه‌ی آن انجام می‌دهند، نداشته باشند.
از سویی، صداگذاری بازی توانسته تا حدی به شخصیت‌ها روح بدهد و حداقل صداگذاران کاراکترهای اصلی بازی توانسته‌اند اجرای قابل قبولی داشته باشند که با توجه به تعداد زیاد دیالوگ‌هایی که صداگذاری شده‌اند، از معدود نکات مثبتی است که می‌تواند تحمل وراجی‌های بی‌دلیل شخصیت‌ها را کمی آسان‌تر کند. از طرفی، موسیقی بازی عموما از قطعاتی تشکیل شده که بیشتر ملودیک هستند تا موتیف و به همین سبب کمی طول می‌کشد تا بتوانید قطعات مختلف را از هم تمیز دهید و البته استفاده از سازهای زهی با ضرب‌آهنگ پایین همان حسی را منتقل می‌کند که با تجربه‌ی عناوین ژاپنی دیگر نظیر Shin Megami Tensei حس می‌کنیم. استفاده از جلوه‌های صوتی مانند افکت باز کردن تبلت یا منوهای مختلف در قطعات باعث شده تا یک‌دستی مناسبی بین عناصر صوتی بازی شکل بگیرد و شاید بعد از تمام کردن بازی به خود آمدید و دیدید که مشغول زمزمه‌ی قطعات بازی هستید.

PlayStation Pro, کنسول نینتندو سوییچ (Nintendo Switch)
شخصیت‌های بازی همان تیپ‌های همیشگی داستان‌های ژاپنی هستند.

اساس گیم‌پلی بر پایه‌ی مبارزات نوبتی با دشمنان در دالان‌ها و جستجو در بین مبارزات است. همانند عناوین دیگر این سبک تیمی در اختیار دارید که هر کدام از اعضای آن توانایی‌های خاصی دارند و باید با مدیریت اعضای تیم و استفاده‌ی درست از قابلیت‌هایشان دشمنان را شکست دهید و کارما، امتیاز تجربه بازی که به سه نوع خوب و بد و ترکیبی تقسیم می‌شوند، به‌دست آورید تا بتوانید شخصیت خود و دیگر اعضا را ارتقا دهید. هیاتو با استفاده از سلاحی آسمانی به اسم گاندور می‌تواند موجودات غیرزمینی که بازی به آنها آسترال (Astral) می‌گوید را زندانی کند و بعدا آنها را پاکیزه یا Purified کند تا بتوان از آنها در تیم استفاده کرد. قابلیت‌های حمله و دفاع ساده بین تمامی کاراکترها مشترک بود، ولی هر فرد بنا به ویژگی‌هایی که دارد می‌تواند از سلاح‌های مختلف استفاده کند؛ مثلا هیاتو می‌تواند با گاندور و در صورت پر شدن نوار مشخصی Astral Blast شلیک کند که تقریبا هر دشمنی را با یک ضربه از پای درمی‌آورد یا افسون‌های بازیابی سلامتی یا تهاجمی اجرا کند.

به‌مانند دیگر عناوین این سبک، منابعی که این‌جا بیشترین نقش را ایفا می‌کنند، سلامتی یا HP و جادو یا MP هستند. بیشتر زمانی که در بازی می‌گذرانید درگیر دالان گردی در دالان‌های پرپیچ‌وخمی هستید که از حق نگذریم معماری جالبی دارند و طراحی لایه‌ای آنها به خوبی انجام شده؛ هر چند که هر چه در لایه‌های یک دالان پایین‌تر می‌رویم هم‌چنان با همان دشمنانی روبه‌رو می‌شویم که در طبقات بالاتر حضور داشتند. در زمان‌هایی که مشغول مبارزه نیستید، احتمالا در دالان‌های تودرتو مشغول جستجو و بازکردن صندوق‌هایی هستید که آیتم‌های باارزشی در خود ندارند و مکانیزم خسته‌کننده باز کردن آنها نیز به جز اضافه کردن به زمان بازی کاربرد دیگری ندارد. در خلال کاوش‌تان شاید آیتم‌هایی مانند سکه یا سلاح به‌دست آورید که با فروش‌شان می‌توانید معجون‌ و آیتم‌های به‌دردبخوری مثل معجونی که شما را به ابتدای دالان برمی‌گرداند، بخرید.

PlayStation Pro, کنسول نینتندو سوییچ (Nintendo Switch)
کمی طول می‌کشد تا به کنترل بازی عادت کنید ولی وقتی عادت کردید گشتن در دالان‌های تمام نشدنی بازی تبدیل به اعتیاد می‌شود.

از منظر بصری بازی کاملا دوپهلو رفتار می‌کند؛ از طرفی طراحی شخصیت‌های بازی زیباست، اما طراحی دشمنان به زشت‌ترین شیوه‌ی ممکن انجام از منظر بصری بازی کاملا دوپهلو رفتار می‌کند؛ از طرفی طراحی شخصیت‌های بازی زیباست، اما طراحی دشمنان به زشت‌ترین شیوه‌ی ممکن انجام شده.شده؛ میان پرده‌های بازی پرجزئیات و چشم گیرند، ولی محیط‌های سه‌بعدی یادآور نسل ششم کنسول‌های خانگی است؛ طراحی منوها ساده و در عین حال کاربردی است، اما جلوه‌های بصری مبارزات فاجعه‌آمیز است. بازی در محیطی دوبعدی جریان دارد و پس زمینه‌ها جزئیات خوبی دارند و انیمیشن کاراکترها نیز متنوع است، اما به مراتب با شخصیت‌هایی ملاقات می‌کنید که طراحی یکسانی دارند. اما در قسمت‌هایی که محیط بازی سه‌بعدی است با فاجعه‌ای روبه‌رو هستیم که به‌نظرم تنها دلیل آن می‌تواند اصرار توسعه‌دهنده به پایین نگه داشتن حجم نهایی بازی باشد. محیط‌ها در نهایت سادگی ساخته شدند و کیفیت بافت‌ها در پایین‌ترین سطح ممکن قرار دارد. چیزی به‌عنوان سایه‌ و نورپردازی (حداقل نورپردازی پویا) در بازی وجود ندارد. شاید انتظار داشتن از بازی در این زمینه کمی غیرمنطقی به‌نظر برسد، اما تناقض زیاد دو بخش گرافیکی بازی در نهایت باعث پایین آمدن کیفیت بصری و نادیده گرفته‌شدن زحمات تیم هنری می‌شود.

PlayStation Pro, کنسول نینتندو سوییچ (Nintendo Switch)
هر شخصیت پارامترهای مخصوص به خود را دارد که ارتقای درست آنان خصوصا در درجه‌ی سختی بالا بسیار حیاتی است.

The Lost Child عنوانی است که می‌توانم فقط آن‌ را به طرفداران سرسخت زیرژانر Dungeon Crawler پیشنهاد کنم. بازی مشکلات فراوانی دارد، اما هر از چندگاهی روی خوشی به مخاطب نشان می‌دهد و نکته‌ای تازه رو می‌کند، اما افسوس که این روند جواب‌گوی برآورده‌ کردن انتظارات بازیکنی نیست که به امید لذت بردن از عنوان خوبی در این سبک پای بازی نشسته.

 

Resolution

Platform: PS4 – Score: 3 out of 10

The Lost Child shows you some bright moments on & off, but those moments cannot save the game from monotony and colorlessness. The Lost Child is a game which I only suggest hardcore Dungeon Crawler fans to try.

 

(نقدی که مطالعه کردید، نسخه‌ی منتقدین بازی The Lost Child بود که توسط ناشر آن یعنی Nippon Ichi Software برای دنیای بازی ارسال شده است.)


دیدگاهتان را بنویسید

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر