خانه » نقد و بررسی نقد بازی Generation Zero × توسط سید مرتضی موسوی در ۱۳۹۸/۰۱/۲۱ , 09:00:48 1 استودیو آوالانچ با سری بازیهای «جاست کاز» معروف است. آخرین نسخه از این مجموعه هم چند ماه پیش عرضه شد و البته توفیق چندانی هم به دست نیاورد. آوالانچ پس از تجربه جاست کاز عنوان جدیدی را با نام «جنریشن زیرو» معرفی کرد. از زمان معرفی جنریشن زیرو زمزمهی شباهتهای این بازی با رمان تصویری هنرمند معروف سوئدی؛ سایمون استالنهگ (Simon Stålenhag)، به گوش میرسید. جنریشن زیرو از نظر فضاسازی شباهتهای زیادی با رمان «ایالت برقی» (The Electric State) دارد. به هر حال بازی عرضه شد و حالا میتوانیم دستپخت آوالانچ را از نزدیک تجربه کنیم. با آخرین مقالات بازی و نقد بازی Generation Zero همراه دنیای بازی باشید. این اثر یک بازی جهان باز تیراندازی اول شخص است که در آن میتوانید به صورت یکنفره یا به همراه حداکثر سه نفر از دوستانتان در نقشه وسیع بازی به شکار رباتهای بزرگ و کوچک در سوئد دههی هشتاد میلادی بپردازید. تیم سازنده سعی کرده است تا با ساخت این بازی، در حوزهی جدیدی قدم بگذارد و تجربه تازهای کسب کند. جنریشن زیرو از بسیاری جهات متفاوت با دیگر ساختههای آوالانچ است. دیگر شاهد صحنههای اکشن اغراق شده و عجیب غریب سری جاست کاز نیستیم و با مکانیزمهای تکنیکیتری مواجه هستیم. همانطور که پیش از این گفتیم بازی در کشور سوئد و در دههی ۱۹۸۰ جریان دارد. شخصیت شما جوانی است که تازه از مسافرت برگشته است و با منطقهای متروکه روبرو شده است. خانهها خالی از سکنه هستند و ماشینها بدون صاحب در خیابانها رها شدهاند و رباتهای مهاجم هم در گوشه و کنار به چشم میخورند. اساس داستان بازی همین است. باید به اتفاقات مرموزی که در حال رخ دادن است پی ببرید و بفهمید که چطور اوضاع به این حالت در آمده است. اگر شیوهی شروع بازی را که به شدت توی ذوق میزند و بیسلیقگی در آن موج میزند را کنار بگذاریم، بازی مخاطب را نسبتا خوب با داستان و محیط آشنا میکند. سبک روایی بازی متفاوت از دیگر آثار تیراندازی است. روایت بازی کاملا غیرمستقیم است. شما باید با گشت و گذار در محیط به حوادثی که رخ داده پی ببرید و داستان را دنبال کنید. این شیوه روایت وقتی در کنار طراحی ماموریت متناسب با خود قرار میگیرد، خوب جواب میدهد و شما را تا حدودی تشویق به ادامه بازی میکند. تمام ویژگیهای گیمپلی، به خودی خود مشکلی ندارند و درست عمل میکنند. اما وقتی این مکانیزمها در کنار هم قرار میگیرند، تجربهای به شدت نچسب و حتی اذیت کننده را ارائه می دهند. اولین بارقهی امید در بازی هیچ نشانگر و علامتی وجود ندارد که مکان ماموریت بعدی را به شما نشان دهد. همه چیز را باید از محیط و دست نوشتههای به جا مانده از دیگران بفهمید. برای مثال در ساعات اولیه بازی مشغول راه رفتن در خیابانی بودم. ماشینی با وسط خیابان رها شده بود و از آنجایی که مبنای بازی بر جستوجو و پیدا کردن مهمات است به سمت ماشین رفتم و وسایل درون آن را بررسی کردم. با پیدا کردن نوشتهای در ماشین ماموریتی برایم فعال شد. در این ماموریت باید شخصی را در همان دور و اطراف پیدا میکردم اما هیچ علامت و نشانهای در نقشه وجود نداشت که بتوانم از آن کمک بگیرم. در این ماموریت راه حل، دنبال کردن مسیری است که سر ماشین به آن سمت است. این یک نمونه از طراحی مناسب ماموریت در کنار شیوه روایی بازی است. اما متاسفانه همه چیز خیلی سریع از هم میپاشد. کافی است کمی در بازی پیشروی کنید تا متوجه شوید که دیگر خبری از این ماموریتهای جذاب نیست. در واقع پس از مدتی داستان به نوعی رها میشود. جنریشن زیرو بزرگترین ضربه را درست همینجا میخورد. از میان گیمپلی و داستان، داستان میتوانست نقطه قوت بازی باشد اما پس از چند ساعت بازی داستان را هم رها میکند و کیفیت ماموریتها به سادهترین شکل ممکن یعنی رفتن از نقطه الف به ب تقلیل پیدا میکنند. شاید برایتان سوال ایجاد شده باشد که چرا از میان گیمپلی و داستان، این داستان است که میتوانست ناجی بازی باشد. در ادامه خواهیم گفت که چرا نباید به هیچ وجه روی گیمپلی بازی حساب باز کرد. تمام ویژگیهای گیمپلی، به خودی خود مشکلی ندارند و درست عمل میکنند. اما وقتی این مکانیزمها در کنار هم قرار میگیرند، تجربهای به شدت نچسب و حتی اذیت کننده را ارائه می دهند. مثلا نوع و دقت تیراندازی هر یک از اسلحهها با یکدیگر متفاوت است و هرکدام نقاط مثبت و منفی خاص خود را دارند. اما قرار گرفتن این سیستم تیراندازی در کنار هوش مصنوعی دشمنان و سیستم موجودی (Inventory) تجربه بدی را رقم میزند. در بازی با شش نوع ربات طرف هستیم. از رباتهای غول پیکر گرفته تا رباتها ریز جثه. مشکلی که از همان ابتدای بازی به چشم میآید هوش مصنوعی به شدت اغراق شده رباتها است. ظاهرا درک سازندگان بازی از هوش مصنوعی، چندان درک درستی نیست و رباتها را تبدیل به دشمنانی بدون کوچکترین نقطه ضعف کردهاند. رباتها از فاصله دور متوجه حضور شما میشوند و خدا نکند که به دنبالتان بیافتند. فرار کردن از دست این موجودات عجیب به شدت سخت و زجرآور است. نکته فاجعه بار درصد خطای شلیک رباتها است. این درصد تقریبا صفر است. فرقی ندارد در چه فاصلهای باشید یا حتی مانعی میانتان باشد یا نه. ظاهرا درختها و دیگر موانع هم چندان در برابر تیر دشمنان مانع نمیشوند. در سمت دیگر سیستم اینونتوری (Inventory) یا همان موجودی بازی قرار دارد که به شدت تاریخ مصرف گذشته است و تقریبا همیشه برعلیه بازیکن عمل میکند. سیستم موجودی بسیار محدود است و همیشه دچار مشکل کمبود فضا هستید. از طرفی دیگر ایجاد میانبر برای دسترسی به ابزار و مهمات بدون قطع کردن گیمپلی هم بسیار ناکارآمد و اعصاب خرد کن است و تقریبا هر چند دقیقه باید بازی را متوقف کنید و سر و سامانی به ابزار و وسایلتان بدهید. بخش چندنفره بازی هم مشکلات عجیبی دارد. مثلا بازیکنانی که به بازی شما متصل میشوند از پیشرفتهایی که با هم به دست میآورید بهرهمند نمیشوند و این پیشرفتها به بازی خودشان منتقل نمیشود. شاید دیگران به کمک بیایند جنریشن زیرو را میتوانید به صورت یکنفره یا چند نفره با همکاری دوستانتان بازی کنید. وقتی برای بازی حالت یکنفره هم در نظر میگیرند پس توقع این است که بخش یکنفره بازی وضعیت مناسبی داشته باشد. اما در جنریشن زیرو پیشروی در بازی از جایی به بعد به صورت یکنفره عملا غیرممکن میشود. میزان قدرت دشمنان در این حالت به هیچ وجه متعادل نیست و بازی به شدت از این عدم تعادل در بخش تکنفره ضربه میخورد. اما شرایط در بخش چندنفره فرق دارد. میتوانید با حداکثر سه نفر از دوستانتان تیم شوید و به شکار رباتها بروید. سختی بازی در این بخش معقول بوده و برای شکست دادن رباتها نیاز به اجرای نقشههای منطقی و تکنیکی دارید. اما بخش چندنفره بازی هم مشکلات عجیبی دارد. مثلا بازیکنانی که به بازی شما متصل میشوند از پیشرفتهایی که با هم به دست میآورید بهرهمند نمیشوند و این پیشرفتها به بازی خودشان منتقل نمیشود. مسئله این است؛ وقتی بازی نه گیمپلی خوبی دارد و نه بخش همکاری چندنفره خوبی دارد اصلا چرا باید چنین عنوانی ساخته شود. نه گیمپلی و نه بخش تکنفره هیچ چیز جدیدی ارائه نمیدهند و حتی در ارائه یک تجربه عادی و مناسب هم عاجز هستند. تنها نکته مثبتی که میتوان در این اثر دید مجموعهی فضاسازی بازی است. گرافیک فنی و هنری بازی عملکرد خوبی دارد. در بخش فنی برخی بافتهای بیکیفیت، دیر بارگذاری شدنها، افت فریمها و … مشاهده میشود اما شدت این مشکلات به حدی نیست که به تجربه بازی لطمه بزند. از سوی دیگر گرافیک هنری در کنار نورپردازی بازی واقعا میدرخشد و فضاسازی سوئد دهه ۸۰ به بهترین نحو ممکن اجرا شده است. صداگذاری محیط و اسلحهها هم ایراد خاصی ندارند. پایانی تلخ در نهایت میتوان گفت جنریشن زیرو عنوانی است که نه در بخش تک نفره و نه در بخش چندنفره چیزی به بازیهای فعلی اضافه نمیکند و تقریبا در اکثر زمینهها تجربه نامناسبی را ارائه میدهد. اینکه چرا آوالانچ تصمیم به ساخت چنین بازی گرفت خود معمای بزرگی است. اگر به دنبال عنوانی هستید که به همراه دوستانتان به نبرد دشمنان بروید همین حالا بازیهای زیادی در بازار وجود دارند که تجربه به مراتب بهتری را ارائه میدهند. بر روی بخش تکنفره بازی هم چندان حساب نکنید که تقریبا بازی در این حالت جز اعصابخردی نتیجه دیگری ندارد. Resolution Platform: PS4 – Score: 4 out of 10 There are much better games than Generation Zero available if you want to play online and spend a good time with friends. And there are better games that offer much better singleplayer experience. In the end, I can’t find the answer to this question of mine: “Why to make a game like this?” (نقدی که مطالعه کردید، بر اساس نسخهی منتقدین بازی Generation Zero بود که توسط ناشر آن یعنی THQ Nordic GmbH برای دنیای بازی ارسال شده است.) نویسنده سید مرتضی موسوی کنسول Xbox One نقد و بررسی 1 دیدگاه ثبت شده است دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخبرای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید. من این بازی رو تازه تموم کردم مقداری نقد های بالا رو قبول ندارم داستان بازی خب تعریفی نداشت فقط یک دنیای بازه و فقط فضای جنگ تنوع و اسلحه ها خیلی خوب بود گرافیک بازی خیلی خوب بود حرکات رباط ها و هوش مصنوعی اون ها خیلی خوب بود فیزیک بازی مناسب و خوب بود و چیزای خوبی داره که به چشم نمیاد فرار از دست رباط ها راحته و سخت نیس از کنار اونها میشه رد شدو متوجه نشن ولی خب باگهایی هم داره نشونه گیری رباط ها هم خیلی دقیق نیس با کمی حرکت بر خورد نمیکنه تاکتیک جنگیدن با رباط کپسول پشتشونه در کل من خیلی دوست داشتم بازی این سبک رو فارکرای و جنریشن و …. جنگیدن بینهایته ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید
من این بازی رو تازه تموم کردم مقداری نقد های بالا رو قبول ندارم داستان بازی خب تعریفی نداشت فقط یک دنیای بازه و فقط فضای جنگ تنوع و اسلحه ها خیلی خوب بود گرافیک بازی خیلی خوب بود حرکات رباط ها و هوش مصنوعی اون ها خیلی خوب بود فیزیک بازی مناسب و خوب بود و چیزای خوبی داره که به چشم نمیاد فرار از دست رباط ها راحته و سخت نیس از کنار اونها میشه رد شدو متوجه نشن ولی خب باگهایی هم داره نشونه گیری رباط ها هم خیلی دقیق نیس با کمی حرکت بر خورد نمیکنه تاکتیک جنگیدن با رباط کپسول پشتشونه در کل من خیلی دوست داشتم بازی این سبک رو فارکرای و جنریشن و …. جنگیدن بینهایته ۰۰ برای پاسخ، وارد شوید