نقد بازی The Dream Machine
«ماشین رویا» (The Dream Machine) ماجرایی اشاره و کلیک بسیار خاصی است که توسط استودیو مستقل Cockroach Inc. ساخته شده است. استودیویی که متشکل از دو نفر به نامهای «آندرس گوستافسون» (Anders Gustafsson) و «اریک زارینگ» (Erik Zaring) است. این اثر طی سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۷، در شش قسمت برای رایانههای شخصی عرضه شد. با آخرین مقالات بازی و نقد بازی The Dream Machine همراه دنیای بازی باشید.
The Dream Machine در ابتدا به صورت اثری تحت مرورگر عرضه شد. پس از محبوبیت و جلب توجه عموم و منتقدین، سازندههایش تصمیم گرفتند تا بازی را به طور رسمی برای رایانههای شخصی عرضه کنند. سبک این بازی ماجرایی اشاره و کلیک است و تقریبا تمامی اصول اولیه و کلیات این سبک را رعایت میکند.
در دوران کنونی، وقتی استودیویی تصمیم میگیرد تا محصولی در ژانری محبوب بسازد که هم اکنون دهها عنوان ناب که تعریفگر ژانرش هستند وجود دارند، باید عنصر و ویژگیای چنان خاص در محصولشان بدمند که به آن هویت و شخصیتی کاملا مجزا ببخشد و راهش را از دیگر بازیها جدا سازد. این بازی، در کلیت و قوانین این ژانر تغییری ایجاد نمیکند و دست به بازتعریف سبک ماجرایی نمیزند. در عوض، مشابه عناوینی مثل Armikrog, Truberbrook، Lumino City و Neverhood ظاهر بصری متفاوت و بسیار خاصش است که آن را از دیگر هم سبکانش جدا میسازد و به آن رنگ و بویی دیگر میبخشد.
این نقد پس از تجربه ۱۵ ساعت از بازی نوشته شده است.
اشاره و کلیکی ساخته شده از مقوا و گل
تمام بازی، اعم از محیط و شخصیتها، کاملا بهصورت دستی و با وسایلی مانند خمیر، مقوا، لوله، خاک، چوب پنبه، فویل آلومینیومی، فوم و دیگر وسایل این چنینی ساخته شده است. انتخاب این روش ساخت، هزینه و وقت بسیاری از هر تیمی میگیرد. با وجود سختیهای فراوان و مدت زمان بالای تولید چنین محصولی، نتیجهی نهایی به قدری شیرین و خاص است که تمامی آن زحمات و شب بیداریها را توجیه میکند. دقیقا مشابه انیمیشنهای استاپموشن که مدت زمان ساختی بین سه تا پنج سال دارند، ولی همچنان هنرمندانی خلاق در گوشه و کنار دنیا با اهتمام دست به تولید این شیوه خاص از فیلم میزنند.
این بازی، در کلیت و قوانین این ژانر تغییری ایجاد نمیکند و دست به بازتعریف سبک ماجرایی نمیزند. در عوض به لطف ظاهر بصری متفاوت و بسیار خاصش است که آن را از دیگر هم سبکانش جدا میسازد و به آن رنگ و بویی دیگر میبخشد.این جادو و ظاهر بسیار دوستداشتنی در The Dream Machine نیز قابل مشاهده است. محیط و شخصیتها به لطف طراحی دستی و واقعیشان حس سورئال و عجیبی در خود دارند و در خلق اتمسفری همسو با قصه و محتوایش، بسیار موفق عمل میکند.
نکتهی بسیار مهمی که بر ارزش این اثر میافزاید، همسویی ظاهر نامتقارن و عجیب آن با قصه و اتمسفر کلی بازی است. انتخاب ظاهر بصری و فرمی متفاوت برای روایت و تصویرسازی قصه زمانی از ارزش حقیقی و تاثیرگذاری صحیحی برخوردار میشود که در همسویی درست و کامل با محتوا و موضوعیتش باشد. اتفاقی که کم و بیش در این اثر افتاده و رخ دادنش و توجه سازندهها به این امر، جای آفرین بسیار دارد.
پیشتر نیز بازیهای متفاوتی این روش ساخت و استایل هنری را برای محصولشان برگزیدهاند که نام چندی از آنها را بالاتر ذکر کردم. به همین دلیل بازیهای ویدئویی با این سبک از محصولات و روش تولید، غریبه نیستند. این تنوع در ساخت و استفاده از روشهای ساخت متنوع و فرمهای بصری گوناگون، جدای از تنوع بخشی به این هنر، به سازندهها اجازه میدهد که از روشهای خلاقانه و نوینی با یک بازی ویدئویی روبرو شوند و شیوههای تازهای را برای تعریف آن بکار ببرند. این امر به خودی خود در تعالی هرچه بیشتر هنر در این صنعت و گسترش دامنهی هنری آن در مدیومهای گوناگون بسیار موثر است و امید است که بازیسازان بیشتری در آینده از این قبیل شیوههای خلاقانه برای خلق و ساخت آثارشان بهره ببرند. از همین حرکات و خلاقیتهای کوچک است که حرکت و موجی پا میگیرد و در نهایت به رشد کلیت یک مدیوم و بازشدن درگاههای جدیدی منجر میشود.انتخاب رویا به عنوان تم و ماهیت کلی بازی، دست سازندهها را برای خلق محیطها و اتفاقاتی عجیب و سورئال کاملا باز گذاشته است. سازندهها نیز به خوبی موفق شدهاند که این رویاهای متفاوت و عجیب را به تصویر درآورند و به ماهیت مرموز و پرسش برانگیزشان ماهیت و شکلی قابل درک ببخشند.
قصه این اثر درخصوص «ویکتور نف» است. جوانی که به همراه همسر حاملهاش به آپارتمانی جدید نقل مکان کردهاند. در شب اول، ویکتور خواب عجیبی میبیند. خود را تنها در جزیرهای تنها مییابد. جزیرهای که شباهت انکارناپذیری با نقاشی روی دیوار بالای تخت دارد. همسرش نیز خواب عجیبی دیده است. در ادامهی داستان ویکتور متوجه ماشینی مرموز میشود که امکان دسترسی افراد به رویاهای دیگران را ممکن میسازد. طی اتفاقاتی، وی تصمیم میگیرد تا با ورود به رویاهای اهالی ساختمان و قطع ارتباط ماشین با رویاهایشان، آن را غیرفعال کرده و حیطه قدرتش را محدود کند.
هر قسمت بازی، تقریبا اختصاص به یک یا دو رویا از اهالی ساختمان دارد. ویکتور پس از ورود به رویاها و ضمیر ناخودآگاهشان، باید سعی کند تا با حل مشکلاتی که حضور و دخالت ماشین در رویای فرد ایجاد کرده، شاخکهای ماشین را که استعارهای از حیطه قدرت و تاثیرگذاریش بر رویای دیگران است، قطع کند.
امیال سرکوب شده
انتخاب رویا به عنوان تم و ماهیت کلی بازی، دست سازندهها را برای خلق محیطها و اتفاقاتی عجیب و سورئال کاملا باز گذاشته است. هر کدام از اهالی ساختمان، براساس زندگی، شخصیت و خاطراتشان از رویایی مختص به خود و متفاوت از دیگری برخوردارند. این تنوع بصری، موجب شده که هر رویا به طور کامل از دیگری متفاوت باشد و تماما نشان دهنده تفاوت وجودی و درونی هر فرد در قیاس با دیگری باشد.
سازندهها نیز به خوبی موفق شدهاند که این رویاهای متفاوت و عجیب را به تصویر درآورند و به ماهیت مرموز و پرسش برانگیزشان ماهیت و شکلی قابل درک ببخشند. دقیقا در همین نقطه است که ظاهر دستی و بعضا درحال اضمحلال بازی به خوبی با محتوا و قصهاش چفت و بست میشود و هارمونی و تعادلی بسیار عالی را شکل میدهد.
قصهی بازی The Dream Machine در میانههای کار به طور جدی از کار میافتد و فلج میشود. به شخصه توقع داشتم اثری با چنین ظاهر و قصهای با پتانسیلی این چنین عالی، دست به تعریف و روایتی بس تاثیرگذارتر و بعضا هولناک بزند. ولی متاسفانه بعد از دو قسمت ابتدایی خوب، باوجود روایت قابل قبول، قصه تقریبا تمامی آسهایش را رو میکند و پیچش و توییست دیگری باقی نمیگذارد. بازی خلاصه میشود به حرکت از یک رویا به رویایی دیگر و نجات اهالی ساختمان از ماشین مرموز رویا. این رخداد برای اثری ماجرایی که قصه و روایت یکی از رکنهای اصلی جذابیت آن است اصلا اتفاق خوشایندی نیست. یکی از ستونهای اصلی جذب مخاطب از کار میافتد و بازی شروع به لنگزدن میکند.
جدای از این، بازی The Dream Machine طولانی است، شاید قریب به سه تا پنج ساعت آن راحت قابل حذف باشد و کلیت و بدنهی بازی کمترین آسیبی نبیند. بعضی مراحل بیجهت کش داده میشوند و به طور مداوم مخاطب را درگیر معماهای ریز و درشت متعددی میسازد.
در بازیهای ماجرایی، گیمپلی و روایت همیشه پا به پای یکدیگر حرکت میکنند. گیمپلی بازی The Dream Machine، تقریبا بر روی کلیت سبک ماجرایی اشاره و کلیک ساخته شده است. ویکتور با گشت و گذار در محیط میتواند با شخصیتهای مختلف تعامل داشته باشد و وسایل مختلف را روانه کوله پشتیش کند.
معماها طیف متنوعی از درجههای سختی را شامل میشوند. بعضیهایشان صرفا با گشت و گذار در محیط به سادگی حل میشوند، ولی بعضی دیگر به واقع نیاز به دقت و صرف وقت مناسبی دارند. همین امر، به معماها و ریتم روایت بازی در بعضی نقاط تنوع خوبی بخشیده و مخاطب را در حرکت سینوسی خوبی نگه میدارد.نقطه قوت معماهای بازی، همسویی آنها با قصه و اتفاقی است که در آن لحظه خاص از قصه در حال وقوع است. هیچ معمایی خارج و بیربط به قصه در بازی وجود ندارد و تمامی به نوعی به آن رخدادی که در حال تعریف شدن است ارتباط کاملی دارند.
معماها طیف متنوعی از درجههای سختی را شامل میشوند. بعضیهایشان صرفا با گشت و گذار در محیط به سادگی حل میشوند، ولی بعضی دیگر به واقع نیاز به دقت و صرف وقت مناسبی دارند. همین امر، به معماها و ریتم روایت بازی در بعضی نقاط تنوع خوبی بخشیده و مخاطب را در حرکت سینوسی خوبی نگه میدارد. اما متاسفانه همانطور که پیشتر اشاره کردم، بازی بیش از حد طولانی است و قصهای که سازندگان برای اثرشان برگزیدهاند اصلا کشش این حجم از گیمپلی و روایت را ندارد. به نظرم توجه به این نکته نیز الزامی است که بازی در بازهای هفت ساله ساخته شده و تجربه قسمت به قسمت آن و ایجاد فاصلهای مناسب بین هرکدام، در افزایش تاثیرگذاری آن کاملا موثر است. درحالت کنونی که تمامی قسمتهایش برای خرید بر روی استیم قرار داده شده، پیشنهاد میکنم که بازی را به طور پیوسته و مداوم بازی نکنید و آرام آرام در آن پیش بروید.
من خواب پروانه دیدم یا پروانه مرا؟
موسیقیهای بازی توسط چهار نفر نواخته شدهاند. هر رویا بر اساس تم و کلیتش، از موسیقی و ملودی متفاوتی بهره برده است. موسیقی بازی و تاثیرگذاری نهاییش در راستای تعالی احساسی و موضوعی محتوای آن، کاملا موفق است و جای هیچگونه شکوه و شکایتی را باقی نمیگذارد. شخصیتهای بازی نیز صداگذاری نشدهاند.
بازی The Dream Machine اثر ارزشمندی است. مشکلات مختلفی در بخش قصه دارد که دامن گیمپلی و معماها را نیز گرفته، ولی به قدری اتمسفر و ظاهر متفاوتش گیرا است، که در نهایت بدل به تصویر و خاطرهای خوش در ذهن مخاطب میشود و داستان سفر عجیب و رویایی «ویکتور نف» به خمیرمایهای مناسب برای رویا دیدن تبدیل میشود.
Resolution
Platform: PC – Score: 8 out of 10
The overall experience of The Dream Machine is a mixed one, its like, a combination of good and bad dreams, some parts of it is flawless and will stay with you for a long time, but other parts, well, you just wished you never had put time in them. The story had a lot more potential, but still, gorgeous and surreal look and theme of the game create something so unique that you barely can find a similar experience somewhere else.
(نقدی که مطالعه کردید نسخه منتقدین بازی The Dream Machine بود که توسط ناشر و سازنده آن برای دنیای بازی ارسال شده است.)
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
سلام. ممنون از نقد کامل و با دقت لذت بخش.
درخواست بنده این است که لطفا بعد از نقد یک بازی عکسهایی از نسخه منتقدین که برای شما ارسال شده قرار دهید. مطمئناً جذابیت بیشتری برای نقد یک بازی دارد.
علاوه بر این نشان میدهد غیر از محتوای بازی سازنده چقدر وقت روی ظاهر آن گذاشته است.
ضمنا میتوانید ظاهر نسخه منتقدین را نقد کرده و امتیازی نیز به آن بدهید.
خسته نباشید
اغلب نسخههای منتقدینی که برای سایت فرستاده میشه، از جمله همین اثر، اغلبا به صورت کد دانلود هستند. تعدادی از این عناوین دیسکشون فرستاده میشه که در چند نقدی که با تجربه نسخه فیزیکی نوشته شده عکسی از این نسخه نیز در متن قرار گرفته.