افسانهی شاه آرتور که ریشه در نوشتههای تاریخی و رمانهای قرون وسطایی دارد و طی صدها سال در قالب نوعی داستان ادبی و افسانهی محبوب عامهپسند در انگلستان و اروپا جا افتاده است، تا کنون مایهی الهام کتابها و فیلمهای فراوانی بوده است. بازی «رقص مرگ: دولاک و فِی» (Dance of Death: Du Lac & Fey) نیز با دست گذاشتن دوباره روی این افسانه و تلفیق آن با فضای انگلستان ویکتوریایی و داستانهای اسرارآمیزی که ما را به یاد قتلهای زنجیرهای جک قاتل (Jack the Ripper) در سال ۱۸۸۸ در منطقهی وایْتچَپل (Whitechapel) لندن میاندازد، مخاطب خود را وارد فضایی نیمهاسطورهای و شبهکارآگاهی میکند که در آن باید پرده از راز قتلهای بیرحمانه و حقیقت دو شخصیت اصلی بازی، یعنی دولاک و فِی برداشت. با آخرین مقالات و نقد و بررسی بازی «رقص مرگ: دو لاک و فِی» همراه دنیای بازی باشید.
این نقد پس از ۹ ساعت تجربهی بازی روی پلتفرم PC نوشته شده است.
«رقص مرگ» هیچ گاه تلاش نمیکند حس کارآگاهی و مهارتهای تحلیلیتان را به کار بگیرد و انگار که برای بازیکنان تنبلی ساخته شده که حوصلهی هیچ کاری جز خواندن قصه و تماشای صحنه ندارند.
تجربهی بازی؟
«رقص مرگ» شاید آن قدر که از یک بازی انتظار داشته باشید بازی نباشد. در مقدمه انتظار یک بازی کارآگاهی درست و حسابی را داشتم، اما چند ساعت بعد متوجه شدم که عملاً هیچ چالشی پیش رو ندارم و تنها کاری که باید بکنم این است که دستورات را اجرا کنم. خبری از تحلیل شواهد از سوی بازیکن، آن گونه که از یک عنوان کارآگاهی و معمایی انتظار میرود، نیست. هنگام بررسی اجساد و شواهد معمولاً فِی یا دولاک خودشان تمام تحلیلهای لازم را میکنند و به شما میگویند که کار بعدی این است و شما باید فلان کار را انجام دهید. «رقص مرگ» هیچ گاه تلاش نمیکند حس کارآگاهی و مهارتهای تحلیلیتان را به کار بگیرد و انگار که برای بازیکنان تنبلی ساخته شده که حوصلهی هیچ کاری جز خواندن قصه و تماشای صحنه ندارند. این بازی بازیکن را دست کم میگیرد و، جز در مواردی نادر و عذابآور، روی او هیچ حسابی نمیکند. عنصر انتخاب، که در یک بازی ویدئویی نقش اصلی را دارد در این عنوان، حداقل در ۹ ساعت اولش، نقش چندانی ندارد. تنها طی دیالوگها میتوانید از میان چند گزینه انتخاب کنید که از قرار معلوم این انتخابها هم تأثیر چندانی روی شما و روی داستان نخواهد گذاشت.
سلحشوری سِر لَنسِلات و تنفروشی در وایتچپل
داستان «رقص مرگ» حول کلیشههای انگلیسی میگردد؛ افسانهی شاه آرتور و قتلهای زنجیرهای جک قاتل. شما در آغاز کنترل دو شخصیت اصلی بازی را به عهده میگیرید. دولاک (Du Lac)، که یک نجیبزادهی انگلیسی است و سگش فِی (Fey) که به طرز اسرارآمیزی میتواند حرف بزند. از قرار معلوم این دو در منطقهای روستایی با هم زندگی میکنند و با هم رابطهای صمیمی دارند. آنها در نزدیکی خانهی خود با قتلی بیرحمانه مواجه میشوند. مقدمهی بازی خوب پیش میرود و خبر از یک بازی کارآگاهی خوب میدهد اما در ادامه داستان وارد پیچیدگیهای عجیب و غریبی میشود. در وایتچپل شخصیت قابل بازی دیگری با نام مری (Mary) نیز به داستان بازی اضافه میشود که یک قابلیت ماورایی دارد که خود از آن خبر ندارد و از طریق آن میتواند آینده را پیشبینی کند. با کمک این سه نفر باید پرده از راز قتلهای زنجیرهای زنان در وایتچپل و رابطهی مبهم میان این سه شخصیت و پیوندشان با افسانهی شاه آرتور برداشت.
در غیاب گیمپلی بدون چالش و یکنواخت، داستان شاید مهمترین عنصر بازی «رقص مرگ» باشد. اگر چه شاید داستان در جاهایی، مثلاً تعریف قصهی شاه آرتور و عشق مخفیانهی همسر آرتور به برترین شوالیهی او، یعنی سر لَنسِلات (Sir Lancelot) و توطئهی مُرگانا (Morgana) از زبان ویتک (Whittock) و بعداً بازگویی این روایت از زبان فِی، شکل جذابی داشته باشد، اما باید بگویم که این بازی در کل روایت منسجمی ندارد. این عدم انسجام را در روابط بین بخشهای اصلی و فرعی داستان، بین اتفاقات و سکانسها و حتی روابط درونسکانسی میتوان مشاهده کرد. داستان به گونهای پیش میرود که انگار کسی خواسته بهزور افسانهی شاه آرتور را به داستان قتلهای زنجیرهای و فانتزی را به تنفروشی در پسکوچهها و بحثها و تقابلهای طبقهی محروم پرولتاریا با طبقهی اشرافی در لندنِ دوران ویکتوریا پیوند بزند. گاهی روایت از مسیر اصلیاش بیجهت دور میشود، گاهی داستان پرشهای نهچندان زیبا دارد، گاهی نیز شاهد بعضی اتفاقات در بازی هستیم که علت حضورشان را نمیتوان فهمید. مری دختری فقیر و تنها است که برای پرداخت اجارهی خانه مجبور است تنفروشی کند. داستان همین یک خط است. عمق بیشتری در آن نمیتوانید پیدا کنید. مطمئن نیستم که با دیدن تنفروشی او چیزی را فهمیده باشم. هیچ جنبهی ناراحتکننده، دردناک یا اثرگذاری از این اتفاق وجود نداشت. یا مثلاً بخشی در بازی هست که مری یکی از دوستانش را همراهی میکند که باردار است و میخواهد بچهاش را سقط کند. یا بخش دیگری که مری در روسپیخانه همراه دوستانش بگوبخند دارد. اساساً علت حضور این بخشها در بازی را نفهمیدم. این بخشهای فرعی نه عمق چندانی دارند و نه نسبت روشنی با داستان اصلی و بیشتر باعث پراکندگی و عدم انسجام آن شدهاند.
مشکلات جدی
«رقص مرگ» از نظر فنی مشکلات زیادی دارد. این مشکلات زیاد در نهایت مرا به سمت یک مشکل جدی هدایت کردند؛ این که دیگر نمیتوانم بازی را ادامه بدهم! مهمترین مشکلی که یک بازی میتواند داشته باشد همین است. مشکلات فنی بازی (عدم فصلبندی و امکان بارگذاری منتخب در کنار مشکلات عجیب و غریب دیگر) باعث شدند که بعد از نه ساعت بازی، در یک نقطه از بازی برای همیشه گیر کنم؛ نه راه پیش داشته باشم و نه راه پس! مشکلات در طول بازی آن قدر زیاد بودند که دیگر میلی نداشتم بازی را از نو شروع کنم. داستان غیرمنسجم، گیمپلی تهی، عدم یکپارچگی گرافیک و مشکل افت فریم، پرشهای ناگهانی و مکثهای بینسکانسی، رفتار عجیب سایهها، دیالوگهای بیصدا، غریبهای که صدایش گریه میکند و تصویرش نه، پیانونوازی که راهش را گم کرده و میان جمعیت کنجکاو روبهروی پاسگاه پلیس سبز شده و هوایی(!) پیانو میزند، حرف زدن مری و فِی پیش کشیشی که عادت ندارد از حرف زدن انسان و حیوان تعجب کند؛ مشکلات زیاد بودند!
فضاهای داخلی جزئیات خوبی دارند و فضاهای خارجی معمولاً چشمنوازند. اگر چه طراحی شخصیتها در کل چندان برجسته نیست و گاهی با بافتهای بیکیفیت از نزدیک توی ذوق میزنند، اما در زمینهی طراحی لباس میتوان جزئیات خوبی را دید کما این که بعضی از شخصیتها طراحی بسیار جالب و خلاقانهای دارند
خوبیهای انگشتشمار
بهتر است بیانصاف نباشم و از جنبههای خوب انگشتشمار «رقص مرگ» هم بگویم. صداپیشگی شخصیتها در کل خوب است. به ویژه صداگذاری بعضی از آنها به دلم نشست. مثلاً صدای چارلی (Charlie) با آن لهجهی کوچهبازاری و لحن خاص کودکانه (یکی از بهترین صداپیشههایی بود که این مدت اخیر با آن مواجه شدم) و دیالوگهای دوستداشتنیاش و، در کل، دیالوگهای طراحی شده در رابطه با بچهها را خیلی دوست داشتم. لحن خسته، درمانده و دیالوگهای آمیختهبهشوخی گدای کنار کلیسا و، به ویژه، کلام لکنتدار ایلیزابت (Elizabeth) بسیار باورپذیر بودند و صدای کسانی مثل بلُدوود (Blodeuwedd) عطار بسیار خاص. فِی که خودش یک سگ است طی بازی و بیشتر برای یافتن سرنخ میتوانست با حیوانات حرف بزند. حیوانات لحن و سبک گفتاری جالبی داشتند. مثلاً سگ خانگی پاکوتاه سَد بوی (Sad Boy) با لحنی مهربان صحبت میکرد، پرندهها بریده بریده و نامفهوم منظورشان را میرساندند، یا گربهی خودشیفتهی کنار کلیسا با لهجهی فرانسویاش نیش و کنایه میزد. در کل، جدا از برخی مشکلات فنی مثل صدا نداشتن بعضی دیالوگها و صداگذاری نامناسب بعضی شخصیتها مثل مری، میتوان گفت صداپیشگی یکی از معدود نقاط قوت «رقص مرگ» است.
جنبهی مثبت دیگر «رقص مرگ» طراحی محیط و طراحی بعضی شخصیتهایش است. فضاهای داخلی جزئیات خوبی دارند و فضاهای خارجی معمولاً چشمنوازند. اگر چه طراحی شخصیتها در کل چندان برجسته نیست و گاهی با بافتهای بیکیفیت از نزدیک توی ذوق میزنند، اما در زمینهی طراحی لباس میتوان جزئیات خوبی را دید کما این که بعضی از شخصیتها طراحی بسیار جالب و خلاقانهای دارند، مثلا بلُدوود عطار. جنبهی مثبت گرافیک خود را در نقاشیهای میانپردهای که داستان شاه آرتور را روایت میکنند هم نشان میدهد. روی هم رفته، میتوان فهمید در بخشهایی از طراحی گرافیکی بازی تلاشهای خوبی صورت گرفته است؛ خلاقیت و جزئیات خوبی را میتوان در این بخشها دید اما کمکاری در بخشهای دیگر متأسفانه باعث عدم یکپارچگی در جلوهی دیداری بازی شده است.
تجربهای ناقص
تجربهی من از بازی «رقص مرگ: دولاک و فِی» تجربهای ناقص بود. این بازی نه تنها نتوانست انتظاراتم از یک بازی کارآگاهی و ماجرایی را برآورده کند، بلکه حتی اجازه نداد تا آخر ادامهاش بدهم. گیمپلی اساساً هیچ چالشی ندارد و فقط هر از چند گاه سوهان روح میشود. مشکلات فنی پرشمارند و نمیخواهم بیش از این وقتتان را با اشاره به آنها تلف کنم. تنها جنبهی مثبت این بازی شاید بخشی از طراحیهای گرافیکی و صداپیشههایش باشد که البته با مشکلات مختلف بازی آنها نیز میتوانند تأثیرشان را از دست بدهند. اگر به دنبال یک عنوان ماجراجویی و کارآگاهی خوب و پرچالش هستید شاید بهتر است از خیر این بازی بگذرید.
Resolution
Platform: PC – Score: 5 out of 10
My experience of playing the “Dance of Death: Du Lac & Fey” was an incomplete experience. The game not only failed to meet my expectations of a detective and adventure game, it even did not allow me to finish it. Gamplay has basically no challenge & sometimes acts as a pain in the neck. There are a lot of technical problems and I do not want to waste more time by pointing them out. The only positive aspect of this game may be part of its graphic design and soundtracks, which due to various game problems becomes tasteless. If you are looking for a good adventure or detective game, you might want to sit this one out.
(نقدی که مطالعه کردید، بر اساس نسخهی منتقدین بازی Dance of Death: Du Lac & Fey بود که توسط ناشر آن یعنی Salix Games برای دنیای بازی ارسال شده است)