نقد بازی A Plague Tale: Innocence
بازیهای ویدیویی در عصری به سر میبرند که تمایل بیشتر سازندگان به عناوین آنلاین محور کشانده شده است. معدود آثار متمرکز بر بخش داستانی هم، اغلب جهانباز هستند و کمتر پیش میآید که اثری خطی، قصهگو و با کیفیت را شاهد باشید. اما ساخت بازی در مقیاس کوچکتر نسبت به بلاکباسترها، در قالب اثری AA عنوانی خلاف جریان اصلی بازیسازی روز را آفریده. با اینکه A Plague Tale: Innocence داستان یک اپیدمی را روایت میکند، اما خود درگیر اپیدمی این روزهای بازیسازی نشده و از تکرار مکررات، برائت جسته. یک بازی سوم شخص خطی متکی بر داستان که با کیفیتش ثابت میکند دوران این دست عناوین هنوز به پایان نرسیده است. با آخرین مقالات بازی و نقد بازی A Plague Tale: Innocence همراه دنیای بازی باشید.
«آمیسیا» دختری جوان از خانوادهای نجیبزاده است که در یکی از روستاهای فرانسه زندگی میکنند. فرانسهای که توسط نیروهای انگلستان مورد حمله قرار گرفته است. برادر آمیسیا با نام «هیوگو» از بدو تولد به بیماری خاصی دچار شده و مادر خانواده همواره او را در اتاقی از عمارت در قرنطینه قرار داده. مادر با اتکا به کمیاگری سالها است که به دنبال راهی برای درمان هیوگو، به این علم مشغول است. اما این تلاش نافرجام میماند چرا که نیروهای تفتیش عقاید به عمارت آنها حمله میکنند و در این حمله مادر و پدر آمیسیا و هیوگو به قتل میرسند. در آخرین لحظات زندگی، مادر از آمیسیا میخواهد تا هیوگو را به دکتر «لارنتیوس» برساند. ظاهرا نیروهای تفتیش عقاید به دنبال هیوگو هستند و در سرزمین هم یک بیماری عجیب در حال گسترش است. پاسخ به این سوال که چرا باید افرادی به دنبال هیوگو و خوناش باشند، همواره انگیزهی پیشبرد داستان را ایجاد میکند.
فضاسازی خوب بازی با انتخاب بستر مناسب و روایت پختهاش، تصویر تاریکی از اروپای قرون وسطی به نمایش میگذارد. جایی که هنوز متحول نشده و خرافات و بیماری بر آن حکم فرما است. در طول داستان با شخصیتهای زیادی آشنا خواهید شد که هر کدام به خوبی پرداخت میشوند و در خط روایی جای میگیرند. همچنین کاشتهای روایی به موقع برداشت میشوند و بازی را از نظر داستانی برای مخاطب تا انتها جذاب نگه میدارند. مثلا این نکته که هیوگو برای مدت زیادی در خانه زندانی بوده و با فضای بیرون آشنایی ندارد، تاثیر بهسزایی در داستان و در پیشبرد بازی دارد. در طول بازی کنترل آمیسیا با دیدی سوم شخص به شما سپرده میشود که باید در نگهداری و تعامل با برادر کوچکتر، بازی را پیش ببرید. در بیشتر بخشها مبارزات مستقیم راه درستی برای پیشبرد بازی نیستند و مخفیکار راه حل بهتری برای گذر از دشمنان به حساب میآید.
آمیسیا از قلابسنگی استفاده میکند که مکانیکها بر اساس آن طراحی شدهاند. چه برای از پیش رو بر داشتن دشمنان و چه برای حل پازلها، پرتاب سنگ به وسیلهی قلاب راهگشا خواهد بود. در A Plague Tale موشهای طاعونزده هم حضور فعالی در گیمپلی دارند. با توجه به تکنولوژی نسل هشتمی به کار گرفته شده از سوی Asobo در هر صحنه ممکن است تا پنج هزار موش حضور داشته باشند. قرارگیری در بین موشها باعث مرگ هر موجود زندهای خواهد شد. اما این موشها از نور نفرت دارند. نفرت از نور مکانیک جالبی را به اثر وارد کرده است. این مکانیک هم در پازلهای محیطی و برای گذر از موشها نقش موثری دارد و هم برای گذر از دشمنان. به این شکل که میتوان با نابود کردن منابع نور، موشها را به سمت دشمنان هدایت کرد و آنها را از پیش رو برداشت.
برای مخفیکاری میتوان حواس دشمنان را با پرتاب سنگها پرت کرد یا با ساخت بمبهای آتشزا، راهی جداگانه برای گذر از بین موشها باز کرد. عمده بخشهای گیمپلی A Plague Tale ساده کار شدهاند. با اینکه این مورد از بازی، اثری ملموس و آرامش بخش ساخته اما ممکن است باعث آزرده خاطر شدن مخاطبان حرفهایتر شود.
شاید A Plague Tale یک گیمپلی پیچیده و سرگرمکننده را ارائه ندهد و در بیشتر ساعات تجربهی بازی مشغول انجام کاری ساده مانند پرتاب کردن سنگ برای فریب سربازان در مرحلهای فوقالعاده خطی باشید، اما شرایط بازی از نیمه به بعد بهتر میشود. مراحل گستردهتر میشوند، آزادی عمل بیشتر میشود و کیمیاگری المانهای تازهای به بازی هدیه میدهد. از نظر هنری هم بازی در سطح خوبی جای میگیرد و برای یک AA هم گرافیک زیبایی میبینیم و هم داستان مناسبی را دنبال میکنیم. به طور کلی استودیوی فرانسوی تجربهای کوچک اما قابل احترام را خلق کرده که بیشک ارزش حداقل یک بار تجربه با قیمت ۴۰ دلاریاش را دارد.
Resolution
Platform: Xbox one – Score: 8 out of 10
In the era of online and service-oriented games, the experience of an AAA storyteller can be appealing and lovable to single-player lovers
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
خسته نباشید میگم به شما بابت نقد این اثر. این بازی واقعا اثری به یاد ماندنی بود، متاسفانه شما خیلی کوتاه و گذرا بهش پرداختید. مهم ترین وجه این بازی، تاکیدش بر تقابل معصومیت کودکانه با بی رحمی جهان ما آدم بزرگ هاست؛ اینکه زندگی گاهی شمارو مجبور میکنه تا بی رحم باشید! گیم پلی بازی چیزی فراتر از قلاب سنگ و مخفی کاری هستش. بازی از سکناس های متعدد فرار، مبارزه، حل معما و باس فایت تشکیل شده و ترکیب این مراحل در کنار هم اینقدر زیبا و صحیح چیده شده که به هیچ وجه بازیکن را خسته نمیکنه. نکته بعدی، سیر صعودی بازیه. درست وقتی مکانیزم های موجود کم کم شروع به ملال آور شدن میکنند، بازی ناگهان قابلیت ها و مکانیزم های تازه ای به شما معرفی میکنه و دوباره هیجانو به اثر برمیگردونه. این امر در روایت داستان هم صادقه. بازیکنان یک سوم بازیو در حال فرار هستن، یک سوم دیگه را مشغول آماده سازی پایگاه خودشون و بخش پایانی هم به حمله نهایی به دشمن اختصاص داره. موتور گرافیکی بازی Unreal Engine 4 واقعا خوب ظاهر شده و گاهی آدم دلش میخواد تنها بایسته و مناظر تلخ و شیرین بازیو تماشا کنه. هوش مصنوعی دشمنان هم خوبه و به همین راحتی نمیشه از شر اونا خلاص شد. البته این امر در خصوص موش ها صادق نیست و گاهی شاهد صحنه ها و رفتارهای عجیبی از سمت این موجودات هستیم. اما همین امر که تمام موجودات در این بازی دشمن شما بوده و از تمامی جهات تهدید میشین خودش جذابه.
به نظر من تنها نقطه ضعف بازی، نبود پایان های متعدد و امکان انتخاب سرنوشت شخصیت ها و دنیای بازیه. همین امر باعث میشه تا تعامل با دنیای بازی صرفا برای تقویت سلاح ها صورت بگیره و انگیزه ای برای تلاش بیشتر در بازی وجود نداشته باشه.
در کل بازی «طاعون» واقعا اثر زیبایی بوده و بنده به همه پیشنهاد میکنم!
فاز یک نفری که امتیاز منفی داده برام قابل درک نیست!