با موضوعی جدید که این اینبار نقد بازی Gears 5 برگشتیم. چرخ دندههای جنگ،« ادوات جنگ »Gears of War یا هرعنوان دیگری که یکی از برترین و جریان سازترین فرنچایزهای تاریخ بازیهای ویدیوئی را با آن میشناسید، طرفداران بسیاری در سراسر دنیا دارد. این سری پرافتخار در نخستین گام خود برای اکس باکس نسل هفتمی در سال ۲۰۰۶ عرضه شد و از همان ابتدا پس از HALO به یکی از آثار نمادین کنسول مایکروسافت تبدیل شد. تولید و عرضهی این بازی با موفقیت برند اکس باکس، اپیک گیمز Epic Games و موتور گرافیکیاش آنریل انجین و همینطور برخی از مهمترین مکانیکهایی که امروزه در بسیاری از بازیها مورداستفاده قرار میگیرد ارتباط مستقیم داشت. اگر امروزه قابلیت سنگر گرفتن را در بسیاری از بازیها میبینیم دلیلش کلیف بی و سه گانهی درخشانی است که دین زیادی بر گردن این صنعت دارد. صرف نظر از فروش فوق العاده و کسب اعتباری که برای کنسول مایکروسافت داشت، Gears of War در شکوفایی و همه گیر شدن آنریل انجین نیز بی تأثیر نبوده چراکه اپیک گیمز همواره نسخههای جدید بازی را به آخرین دستاوردهای موتور گرافیکیاش مجهز کرده است. از اولین شماره تا پایان سهگانه و حتی نسخهی فرعی سری همواره شاهد عملکرد گرافیکی فوقالعاده ای بودیم که ویترین Unreal Engine ملقب بوده است. آثار عرضهی Gears of War بهعنوان یک بازی انقلابی به همین موارد خلاصه نمیشود اما بدون شک ارزشهای فرنچایزی که بسیاری از کارشناسان و صاحب نظران، آن را بهترین شوتر سوم شخص تاریخ معرفی میکنند برکسی پوشیده نیست و نیاز به توضیحات بیشتر هم احساس نمیشود. با انتشار نسخهی فرعی Judgement برای Xbox 360 پروندهی سری در نسل هفتم بسته شد و با روی کار آمدن کنسول تازه نفس مایکروسافت شمارهی جدید بازی بهعنوان یکی از اظلاع مثلث Halo ،Gears و Forza در صدر انتظارات خریداران اکسباکس نسل هشتمی از مایکروسافت قرار گرفت. ردموندیها نیز اولین قدم را در نسل جدید با خرید امتیاز سری از خالقان آن در سال ۲۰۱۴ خیلی محکم برداشتند تا نوید انتشار شمارهی جدید بازی را در آیندهی نزدیک به طرفداران داده باشند.
« نقد بازی GEARS 5 بعد از ۲۰ ساعت تجربهی آن روی کنسول Xbox One نوشته شده است »
بازگشت به سیارهی سِرا
داستان در دنیای Gears of War بسیار مهم است و نقش بهسزایی در موفقیتهای مجموعه دارد. بدون شک خط داستانی و قهرمانانی که به ما شناسانده سهم عمدهای در محبوبیت بالای مجموعه داشته و حتی لوکاستها که اصلیترین دشمنان در بازی و نقطهی مقابل قهرمانانی نظیر مارکوس فینیکس بهشمار میآیند در زمرهی برترین دشمنان تاریخ بازیهای ویدیوئی جای دارند. این مهم کلیهی عناصر دنیای Gears of War را دربر میگیرد و به همین موارد ختم نمیشود. مثال دیگرش، لنسر سلاح دوستداشتنی و بینظیر بازی است که در جرگهی برترین اسلحههای همهی ادوار قرار دارد. فراوان است چنین مواردی در دنیایی که مجموعهای از قابلیتها و عناصر مثبت ریز و درشت را در خود جای داده و اشارهی بیشتر به آن در این مقال نمیگنجد. قطعاً همهی طرفداران بازی از وقایع داستانی و آنچه که تاکنون روی داده شناخت کافی دارند و نیازی به بازگویی وقایع سه گانهی اول نیست. در سهگانهی دوم Gears of War مهمترین اتفاق بازنشستگی قهرمانان قدیمی و روی کار آمدن نسل جدیدی از نیروهای COG است. «جیمز دامنیک فینیکس» که نزدیکانش او را JD صدا میکنند، پسر مارکوس نیروی افسانهای ائتلاف است که بههمراه دوستانش «کِیت دیاز» Kait Diaz و «دلمونت دل واکر» Delmont Del Walker ماجراجویی جدیدی را بهعنوان شخصیت اصلی گیرز ۴ آغاز میکند. لوکاستها نیز پس از انفجار امواج کاملاً از بین نرفتهاند بلکه دچار نوعی جهش شده و با شکل و شمایلی جدید بهنام Swarm بازگشتهاند. پس از سرقت مردم روستا و مادر کِیت، گروه به محل نگهداری آنها میرسد و این حقیقت آشکار میشود که از انسانها برای تغذیه و تولید سوارمهای بیشتر استفاده شده است. مارکوس یکبار دیگر از یاران قدیمی خود «بیرد» Baird و «کول» Cole کمک میگیرد و نهایتاً به لانهی نسل جدید لوکاستها وارد میشوند. آنها رینا مادر ِکیت را در وضعیت بدی ملاقات میکنند. رینا از دخترش میخواهد او را خلاص کند اما قبل از آن گردنبندی به کِیت میدهد که متعلق به مادربزرگ او است. مشخص میشود صاحب اصلی گردنبند میرا ملکهی لوکاست ها است که در پایان سهگانه بهدست مارکوس کشته شد. این حقیقت درست زمانی آشکار میشود که Gears of War 4 به پایان میرسد و پرسشهای بی پاسخ بسیاری باقی میگذارد.
داستان GEARS 5 ادامهای بر اتفاقات نسخهی قبل است و حول و محور شخصیت کِیت دیاز جریان دارد. او پس از دریافت گردنبند بسیار پریشان و از رشتهی اتصالش با لوکاستها آگاه شده بههمین دلیل مدام کابوس میبیند و ارتباطات ذهنی با موجودات خطرناک داستان برقرار میکند. افتتاحیهی داستان با گذر از خط اصلی، دوباره شما در نقش JD قرار میدهد. جوخه با هدف پرتاپ یک نمونه از سلاح ماهوارهای Hammer of Dawn به آزورا سفر میکند تا مانع حملهی همه جانبهی سوارمها به محل زندگی انسانها شود. اما اوضاع آنطور که باید پیش نمیرود و برخلاف انتظار محفظهی پرتاب ماهواره به صورت خودکار باز نمیشود. در این شرایط بحرانی JD خطر میکند و درب خروجی را بهصورت دستی باز میکند. نهایتاً ماهواره با موفقیت پرتاب میشود اما همچنان در حالت غیرقابل استفاده باقی میماند. با انجام این مأموریت جوخه برای تخلیهی غیرنظامیها به شهر موردنظر میرود اما اتفاقات ناگواری انتظار آنها را میکشد که بهتر است خود تجربه کنید تا جذابیتهای داستان از بین نرود. سپس داستان حوادث چهارماه بعد با محوریت شخصیت کِیت را روایت میکند و به خط اصلی خود بازمی گردد. داستان Gears 5 جذابیتهای خاص خود را دارد و مرتب تلاش میکند با پیچشهای جالبی به نوعی مخاطب را غافلگیر کند. اگر بازی قبلی را بهعنوان پیش درآمدی بر سهگانهی دوم Gears در نسل هشتم بهحساب بیاوریم، گیرز ۵ داستان را به شکل مناسبی به جلو میبرد و اطلاعات بیشتری در اختیار مخاطب قرار میدهد. تمرکز داستان درست مثل نسخهی قبل بر یکی دیگر از شخصیتهای جدید بازی است. با در نظر داشتن این حقیقت که شاید هنوز بسیاری از علاقمندان با نسل جدید قهرمانان گیرز ارتباط برقرار نکرده باشند، مارکوس فینیکس و یاران قدیمیاش حقیقتاً خون را در رگهای طرفداران قدیمی سری به جوشش در میآورند و حضور آنها باوجود در حاشیه بودن غنیمتی است. شخصاً به نبود مارکوس در این مجموعه هرگز عادت نخواهم کرد، حتی اگر نقش اصلی نباشد دیدن چهره و صدای پرجذبه مارکوس جزو خاطره انگیزترین لحظات بازی بهشمار میآید، همانطور که در گیرز ۴ اینگونه بود و حالا در گیرز ۵ بههمین شکل است.
از طرفی اینکه چرا کالیشن بلافاصله در دومین تجربهی جدی خود و شمارهی بعدی مجموعه به سراغ یکی دیگر از شخصیتهای تازه معرفی شده رفته و تلاش می کند JD شخصیت اصلی بازی قبلی را از داستان قلم بگیرد، پرسشی است که شاید خیلی از علاقمندان هرگز پاسخی برای آن نیافته و حتی باوجود منطقی که داستان در دو شمارهی اخیر سعی بر ارائه آن داشته کنار نیامده باشند. هرچند گام دوم داستان در پرداخت به شخصیتهای جدید سری همچون کِیت موفق عمل کرده و حتی JACK به عنوان روبات تیم از شخصیتپردازی بسیار جالبی برخوردار است. اما از آنجایی که JD فرزند خلف پدری است که عاشقان بسیار دارد و شخصیت او در مقایسه با دوستانش از پتانسیل به مراتب بالاتری برخوردار است، تمرکز بیشتر بر شخصیت او شاید بیشتر موردپسند طرفداران بوده و زمینهساز روایت داستان به مراتب بهتری در سهگانه دوم میشد. با این حال مشکل اصلی در روایت داستان علیرغم ظلمی که در حق پسر مارکوس شده با آغاز ACT دوم خود را نشان میدهد. پیش از این Gears of War را در مقام عنوانی روایت محور، با داستان خطی توام با اکشن بی وقفهی آن میشناختیم. گیرز ۵ معادله را برهم زده و ساختار سندباکس این بخش از بازی که البته در یک محیط زیبای برفی جریان دارد و به منطقهی زیباتر کویری در ACT3 ختم میشود، داستان را از تب و تاب اولیه انداخته است. این مراحل هرگز به خودی خود ضعیف نیستند و در ارائهی آنچه که از یک دنیای نیمهباز انتظار میرود موفق ظاهر شده اما این وقفه در روایت باوجود پاسخهایی که به مخاطب میدهد داستان را از ریتم انداخته و به مانند وصلهی ناجوری در دنیای Gears جلوه میکند. مورد بعدی عدم پاسخدهی داستان به برخی از پرسشها و به تأخیر انداختن این مهم در طول بازی است. پایانبندی نه چندان کامل GEARS 5 مستقیماً از شما میخواهد برای روشن شدن تکلیف ماجرا تا نسخهی بعدی منتظر بمانید. شاید این شرایط بهخودی خود یک نکتهی منفی بهنظر نیاید و حتی موجب دوچندان شدن اشتیاق طرفداران برای تجربهی نسخهی پایانی سهگانه دوم شود اما درعمل باعث ناامیدی مخاطب میشود. با همهی این تفاسیر GEARS 5 از نظر داستانی بازی خوبی است و از عمق کافی برخوردار است. انتظار میرود با ادامهی این روند شاهد پایان ماندگاری بر سناریوی سه گانهی دوم مجموعه در بازی بعدی باشیم.
برادری تا ابد
آنچه که هستهی اصلی بازی به عنوان نسخهای از Gears of War را تشکیل میدهد، گیمپلی است. با آغاز به کار این فرنچایز و عرضهی بازی اول استانداردهای جدیدی در عناوین شوتر سومشخص پدید آمد. از قبل، تا بعد از این سری تا به امروز هیچ بازی دیگری Gears of War نبوده و نمیشود. عناوین بسیاری از عناصر موفق بازی بهره جستهاند اما هر گردی گردو نیست و هر شوتر سوم شخصی گیرز! هدف از بیان این حقیقت ابداً کوچک کردن رقبا یا قیاس آنها با شاهکار کلیف بی نیست اما برکسی هم پوشیده نیست که Gears of War خود بهتنهایی استانداردی در گیمپلی و گانپلی است. گیرز ۵ نیز در این زمینه میراثدار آن سهگانه ای است که هرگز قدیمی و تاریخ مصرف گذشته نمیشوند. کالیشن ضمن استفاده از همان فرمول همیشگی، کمی نوآوری چاشنی کار خود کرده است. بخش کلاسیک کار همان اکشن ناب و مبارزات هیجانانگیز مبتنی بر مکانیزم سنگیرگیری است که به میان پردههای جذابی ختم میشود. همانطور که انتظار میرود گانپلی روان و جذاب بازی ابداً خسته کننده نمیشود و سکانسهای دیدنی که عالی کارگردانی شده حسنختامی بر پایان مبارزات است. البته ساختار کلاسیک سری با قابلیتهای جدید این نسخه ادغام شده تا Gears 5 تفاوتهایی با آثار پیش از خود داشته باشد. اگر بازی را به دو بخش مجزا تقسیم کنیم، ACT اول و پایانی آن چیزی است که از Gears of War انتظار میرود، یعنی همان ساختار خطی مراحل که عمدتاً بار اکشن و روایت داستان را به دوش میکشد.
این دقیقاً همان چیزی است که پیشتر در بازیهای قبلی مجموعه دیده بودیم اما در ACT های دوم و سوم، بازی چهرهی کاملاً جدیدی به خود میگیرد و حالت نیمه جهان باز دارد. این دو فصل غالباً ویژگیهای جدید بازی را در معرض نمایش میگذارد و بیشتر حالتی آزمایشی دارد.اصلاً بعید نیست در سالهای آینده شاهد نسخههایی کاملاً «جهان باز» Open World از سری Gears of War باشیم. این اتفاق با گفتههای قبلی کارکنان ارشد استودیو مبنی بر ساخت نسخههای متفاوتی از سری با سبک و سیاقی کاملاً جدید همخوانی دارد. حالت سندباکس این دو فصل در محیطهای زیبا و چشمنوازی دنبال میشود. از سرزمینهای سرد و یخ زدهی شمالی تا بیابانی با خاک سرخ که انصافاً جذابیتهای بصری بازی را دوچندان کرده است. در این مناطق بزرگ که از نظر وسعت پنجاه برابر بزرگتر از مناطق محدود گذشته هستند علاوه بر مراحل اصلی امکان تجربه مأموریتهای فرعی نیز وجود دارد. متاسفانه مراحل فرعی از تنوع و جذابیت کافی برخوردار نیستند و اغلب به از بین بردن دستهای از دشمنان و به دست آوردن قطعهای خلاصه میشوند. حتی بار هیجانی و اکشن مراحل اصلی نیز دستمایهی ساختار جدید این دو فصل از بازی شده و بیشتر اوغات بازی در شرایط جابهجایی سپری میشود. خوشبختانه جابجاییها به لطف وسیلهی نقلیهای بهنام «اسکیف» Skiff به شکل خوشایند و سرگرم کنندهای انجام میشود. این وسیله طراحی بسیار خاصی دارد و هدایت آن بهجز در مواردی خاص کاری آسان و لذتبخش است.
ایراد بعدی ساختار جدید بازی جایی خود را نشان میدهد که محیط بزرگ نقشهها هیچ چیز جالبی برای اکتشاف و ماجراجویی ندارد و اگر گوشه و کناری که مراحل اصلی و فرعی در آن دنبال میشود را قلم بگیریم بهجز برف و خاک چیزی دیده نمیشود. از حالت سندباکس بخشهایی از بازی که بگذریم و Gears 5 را با قواعد و قوانین کلاسیک سری مورد سنجش قرار دهیم، اثر جدید کالیشن خوش میدرخشد! از جذابیتهای این نسخه همان روباتی است که در بررسی داستان به آن اشارهای داشتیم. جک با نمونههای قبلی خود در شمارههای پیشین تفاوت زیادی دارد و پیشبرد مراحل عملاً وابسته به حضور و استفادهی از او است. قابلیتهای جک به حدی است که شاهد حضور او در بخشهای آنلاین نیز بهعنوان یک شخصیت قابلبازی هستیم که مثلاً در حالت Horde انتخاب حضور او در تیم نعمتی برای دیگر همبازیها است. این همراه دوستداشتنی حکم آچار فرانسهی گروه را دارد و تقریباً هرکاری از دستش برمیآید. دربهای بسته را باز میکند، اسلحه، مهمات و سایر آیتمها را از فواصل دور به دستتان میرساند، دشمنان را شناسایی و به اشکال متفاوت زمینگیر میکند، شما را نامرئی یا مقاومتتان را افزایش میدهد و اعمالی از این قبیل که لحظه به لحظهی بازی کارآمد هستند. اغراق نیست اگر جک را همراه مفیدتر و بهتری از دیگر شخصیتهای جوخه قلمداد کرده باشیم. در حقیقت سازندگان از پتانسیل جک نهایت بهره را بردهاند و او را به همراهی مؤثر و البته دوستداشتنی تبدیل کردهاند. به جبههی مقابل و دشمنان بازی نیز که نگاه میکنیم به نتایج بسیار خوبی میرسیم.
تنوع دشمنان بسیار بالا است و سوارمهای جدید و منحصربهفردی مانند « فلاکها » Swarm Flock و Leeches ها به بازی اضافه شده که هریک از دیگری خطرناکتر است و با الگوی مخصوص خود با شما مبارزه میکند. باس ها و مینی باسهای جذابی نیز وجود دارد که برخی از آنها یاد و خاطرهی اجداد خود در سه گانهی اول Gears of War را زنده میکنند و حسابی شما را به چالش میکشند. به عنوان مثال The Warden از بأسهای جدید این نسخه است که مقابلهی با آن مثل موارد دیگر لذت مخصوص به خود را دارد.سوارمها علاوه بر تنوع بالا، مگر در مواردی هوش مصنوعی قابل قبولی نیز دارند. مثل شخصیتهای مثبت و منفی جدید، اسلحههای جدیدی نیز در هردو جبههی انسانها و سوارمها به Gears 5 اضافه شده که یکی از بهترین آنها لنسر جدیدی است که Lancer GL نام دارد و از قدرت تخریب بالاتری بهرهمند است. از مدلهای دیگر میتوان به Talon که یک پیستول خودکار است برای انسانها و Claw LMG اسلحهی متفاوتی برای سوارمها اشاره کرد. چندین سلاح سرد و گرم دیگر به بازی اضافه شده و از این حیث Gears 5 بازی به مراتب کاملتر و بهتری است. گفتنی است که کمپین بازی به صورت Co-op سه نفره نیز قابل اجرا است و دست کم ۱۵ تا ساعت شما را سرگرم میکند.
هرگز به تنهایی مبارزه نکن!
گیرز ۵ علاوه بر حالت داستانی، سه بخش دیگر را نیز شامل میشود و مجموعاً چهار نوع تجربهی متفاوت سرگرم کننده را ارائه میدهد. از این نظر با عنوان کاملی طرف هستیم که حقیقتاً ارزش هزینهای که برای آن میکنید را دارد. بخش Versus یا چندنفرهی رقابتی بازی که خود شامل حالتهایی چون King of the Hill، Team Deathmatch، Guardian و غیره میشود. ماهیت این حالتها در نگاه کلی تغییری نکرده و مثلاً در مود Team Deathmatch بازیکنان در قالب گروههای COG و سوارم برای کشتن یکدیگر رقابت میکنند. یا حالت سرگرم کننده و جذاب King of the Hill که هدف فتح نقاط مشخص شده در نقشه و حفظ آنها تا پایان زمان مقرر است. سایر حالتها نیز به همین منوال، جذابیتهای مخصوص به خود را دارند. در زمان انتشار تعداد یازده نقشه برای حالتهای چندنفره بازی در نظر گرفته شده که شامل موارد جدید و قدیمی میشود. طراحی نقشهها بسیار خوب است و ایرادی به آنها وارد نیست. یکی از پرطرفدارترین بخشهای بازی Horde است که اکثر بازیکنان حاضر در سرورهای Gears 5 را بهخود مشغول کرده است. این بخش سرگرم کننده که همواره مورد توجه عمده طرفداران سری بوده، بار دیگر درخشان ظاهر شده و تجربهی مفرحی ارائه میدهد. در این بخش با همراهی سایر بازیکنان (هوش مصنوعی در نبود بازیکن) باید در مقابل موج حملات سوارمها که در هر مرحله به شکلی متفاوت ظاهر و حملهور میشوند مقاوت کنید. ابتدا با انتخاب شخصیت موردنظرتان از تخصص متفاوت هرکدام بهرهمند میشوید و با از بین بردن دشمنان امتیاز کسب میکنید. امتیازات کسب شده را میتوان در راه خرید اسلحه یا استحکامات دفاعی مورداستفاده قرار داد تا امکان مقاومت هرچه بیشتر میسر شود. هرچقدر بیشتر مقاومت و موج حملات بیشتری را دفع کنید چالش جدیتر میشود و از بین بردن سوارمها مشکلتر!
باس فایتها نیز که از موج دهم خود را نشان میدهند حسابی مهارتهای شما را به چالش میکشند. بهطور کلی بخش Horde بهتنهایی یک تجربهی کامل و سرگرم کننده است که تا ماهها و حتی سالها جذابیت خود را از دست نمیدهد. نهایتاً به آخرین بخش از بازی که حالت جدید Escape نام دارد میرسیم. در این بخش جدید همانطور که از عنوانش پیدا است هدف خارج شدن از مهلکه است. باید بهکمک سایر هم بازیها در مسیری معین پیشروی کنید و از دست سوارمها و موانعی چون گازهای کشنده فرار کنید تا نهایتاً موفق به خروج از Swarm Hive شوید! در این بخش از بازی مهمات بهصورت محدود یافت میشود و اگر منابع را درست مدیریت نکنید به دردسر خواهید افتاد. این حالت تجربهی جدید و سرگرم کنندهای است اما در مقایسه با دیگر حالتهای چندنفره سریعتر جذابیت ابتدایی خود را از دست میدهد. از ویژگیهای جانبی بخش چندنفرهی Gears 5 نیز باید به وجود کارتهای مهارت اشاره کرد که با استفاده از آنها به بازیکن قویتر و بهتری تبدیل میشوید. از امتیازات استفاده از این کارتها میتوان به کاهش دریافت آسیب بههنگام سنگیرگیری، افزایش تعداد گلولههای موجود در هر خشاب، افزایش قدرت و سرعت اسلحهها، بالا بردن مقدار امتیاز کسب شده برای کل تیم و مواردی از این قبیل اشاره کرد که تجربهی کلی شما را بهبود میدهد. بهطور خلاصه گیرز ۵ بهترین بخش چندنفره در کل سری Gears of War را دارد و در کنار بخش داستانی (Campaign)، تجربهی کاملی برای هر بازیکنی رقم می زند.
به زیبایی کهکشان
سری Gears of War بهعنوان ویترین قابلیتهای برجستهی موتور گرافیکی «اپیک گیمز» همواره از بهترین بازیهای زمان خود بوده است. GEARS 5 نیز با پیروی از این قاعده یک دستاورد فنی باشکوه برای کنسولهای نسل هشتمی مایکروسافت است. از کیفیت اجرایی ۴K و نرخ فریم ۶۰ در XBOX ONE X که تمامی حالتهای بازی را پوشش میدهد تا وضوع تصویر استاندارد ۱۰۸۰p و سرعت فریم ۳۰ در اکس باکس وان پایه که البته برای ارائهی تجربهای هرچه روانتر در حالتهای چندنفره به عدد ۶۰ میرسد! نسخهی رایانههای شخصی بازی نیز از شرایط مشابهای برخوردار است و ضمن بهرهمندی از تنظیمات گرافیکی بیشتر، عملکرد فوقالعاده بهینه و روانی از خود ارائه میدهد. بازدهی «آنریل انجین ۴» Unreal Engine 4 در پردازش افکتهای گرافیکی و ارائهی جزئیات، فوق العاده است و حتی المقدور از ظرفیتهای این موتور گرافیکی استفاده شده است. سطح جزئیات در طراحی شخصیتها (مثبت و منفی) و محیط قابل تحسین است اما در عین حال برخی ریزه کاریها برای حفظ سطح پایداری نرخفریم فدا شدهاند. به این منظور حتی شاهد وضوح تصویر پویا در نسخههای کنسولی هستیم تا تجربهای هرچه روانتر از بازی به صاحبان اکس باکس وان ارائه شود. از دستاوردهای بصری Gears 5 در ابعاد فنی به نورپردازی قدرتمند آن نیز باید اشاره کرد که بهخصوص در محیط های تاریک به شکل عجیبی زیبا و تاثیرگذار جلوه میکند. طراحی محیط خود از نقاط قوت بازی است و شاهد چشم اندازهای خیره کنندهای هستیم. محیط شمالی پوشیده از برف با طراحی کاملاً سهبعدی با وجود درختان و دشتهای یخ زده در فصل دوم تا صحرای سرخ فصل سوم که بیتعارف خیره کننده است.
میانپردهها نیز که بهصورت Real Time پردازش میشوند کیفیت فوق العادهای دارند و به زیبائی کارگردانی شدهاند. GEARS 5 در ابعاد هنری هم خیرهکننده ظاهر شده و شما را مجذوب زیباییهای ذاتی اش میکند. البته در طول بازی مواردی یافت میشود که با عملکرد کلی بازی در زمینهی بصری در تضاد است و زیبندهی عنوانی در این سطح نیست اما در مجموع GEARS 5 استاندارد جدیدی در میان عناوین اکسباکس بهشمار میآید و بهراحتی در سیاههی برترین آثار نسل هشتم قرار میگیرد. صداگذاری بازی نیز در سطح مطلوبی قرار دارد و افکتهای بسیار خوبی از هر نقطهای که صدایی تولید میکند به گوش میرسد. صداپیشگان نیز کار خود را بهخوبی انجام دادهاند و مثلاً شنیدن صدای خشن و جذاب مارکوس با درخشش دوبارهی «جان دیماجیو» John DiMaggio هیجان را به رگهای هر شنوندهای تزریق میکند. از دیگر هنرمندان بازی میتوان به درخشش دوبارهی « لورا بیلی » Laura Bailey بازیگر و صداپیشهی آمریکایی در نقش کیت و « لئام مک اینتایر » Liam McIntyre بازیگر سریالهایی چون اسپارتاکوس در نقش JD اشاره کرد که هرکدام نقشی در این موفقیت ایفا کردهاند. از طرفی ادامهی همکاری با رامین جوادی بهعنوان آهنگساز پروژه، یکبار دیگر موفقیت بازی را ضمانت کرده و قطعات حماسی و هیجان انگیزی تولید شده است. بهواقع موسیقی در خدمت گیمپلی است و متناسب با ریتم و جریان بازی تغییر میکند. از عضو ایرانی الاصل پروژه غیر از این هم انتظار نمی رود!
پیروزی در جبههی ائتلاف
یقیناً GEARS 5 از بهترین بازیهای امسال و یکی از بهترین عناوینی است که مایکروسافت در نسل هشتم برای اکسباکس عرضه کرده است. مشابه عناوینی چون Metro Exodus یا حتی Uncharted: The Lost Legacy نقاط قوت گیرز ۵ از ساختار کلاسیک و مراحل خطی آن نشأت میگیرد و ایراداتی به برخی از ویژگیهای جدید بازی وارد است. البته این ایرادات به تجربهی کلی اثر ضربه جدی وارد نکرده و پنجمین چرخدنده همان چیزی است که باید باشد. بهعبارتی دقیقتر GEARS 5 با وجود یک بخش داستانی مهیج و حالتهای آنلاین متنوع پکیج کاملی از سرگرمی است که شما را به آیندهی این فرنچایز امیدوار میکند. برای قضاوت بازی اصلاً لازم نیست آن را با سه گانهی قبلی مقایسه کنید! باید با این حقیقت کنار آمد که کالیشن ضمن پایبندی به ریشهها، با اقداماتی ساختارشکنانه بهدنبال کسب هویتی برای خود در این مجموعه است. GEARS 5 مولفه های یک بازی موفق را رعایت کرده و محتوای کاملی در قامتی زیبا به طرفداران قدیمی و مخاطبین جدید خود ارائه می دهد.
۹/۱۰ :Platform: Xbox One – Score
پلتفرم : Xbox One / Windows 10
تهیه کننده : Xbox Game Studios
سازنده : The Coalition
سبک : Action, Shooter, Third-Person, Arcade
یک قسمت خوب دیگه
تا اینجا بهترین بازی سال است
گیم پلی عالی گرافیک بی نظیر و محیط های متنوع و معموریت های فرعی متوسط که بنده پیشنهات دارم بخرید و بازی کنید
یکی از بهترین بازی های عمرم بود تا به حال از سری gears رو بازی نکرده بودم ولی این خدا بود.?
یه نقد خوب برا یه بازی محبوب… برا یه کنسول که… بگذریم که واقعا حقش بود…
چه نمره ای
واقعا نباید با قبلیا مقایسه کرد… واقعا حیف همچین بازی تر وتمیزی رو به خاطره مقایسه بخوایم نمره ازش کم کنیم… واقعا خیلی تلاش کرده بودن تا ما نگیم تکراریه … انصافا حقش متای بالاتری بود…
کاش اگه ما نمیتونیم با مارکوس بازی کنیم حداقل تو حاشیه نبینیمش… به نظرم تو سیر داستان به چندتا نوشته و خاطره در مورد حماسه های مارکوس و گروه افسانه ایش اشاره میکردن خیلی بهتر از این بود که هم تو ۴ و هم تو ۵ تو حاشیه باشن… اون موقع عطش ما هم برا نسخه ای که مارکوس میاد و دوباره دست به لنسر میشه زیاد میشد…
خسته نباشی
َ