بررسی بازی Stranded Sails – Explorers of the Cursed Islands
قبل از بررسی بازی Stranded Sails – Explorers of the Cursed Islands، بگذارید یک تجربهی شخصی را که شاید چندان هم شخصی و منحصر به من نباشد، برایتان بازگو بکنم. یک کاغذ داشتم که برنامهی روزانهی دختر خانمی را که دلم را برده بود داخلش یادداشت کرده بودم! اینکه چه وقتهایی توی مغازهشان است، کی به ساحل سر میزند یا چه وقتهایی به دامنهی تپهی مشرف به دهکده میرود و برای خودش گشت و گذار میکند. برنامهی روزانهام را طوری میچیدم که همه چیزش به برخورد با این دختر ختم شود. حتی اگر بادمجانهایم میپلاسید یا اشتباهی محصولاتم را به جای سبد فروش روی زمین میانداختم، اگر تهش به ملاقات با دخترک ختم میشد، روزم ساخته بود! حالا هفده هجده سال از آن روزها گذشته و من مدتها است Harvest Moon بازی نکردهام. ولی هنوز طعم آن حس آرامش غلیظ و عشق و عاشقی صفر و یکی را زیر زبان مزمزه میکنم! در طی این سالها هم، هر محصولی که شبیه یا نزدیک به حس و سبک فصل برداشت بوده را تجربه کردهام.
از همین رو و بعد از یک نگاه سرسری تصمیم گرفتم نقد بازی Stranded Sails – Explorers of the Cursed Islands را بنویسم؛ با این تفکر که با یک بازی مزرعهداری جمع و جور آرامش بخش طرف خواهم بود؛ زهی خیال باطل!
نقد بازی Stranded Sails – Explorers of the Cursed Islands با تجربهی هشت ساعتهی آن روی کنسول PS4 نوشته شده است.
بادبانهای پاره
شروع بازی Harvest Moon را یادتان هست؟ خیلی سریع و بدون اینکه وقتتان را هدر بدهد، صاف میانداختتان وسط یک حس تازه. بازی Stranded Sails – Explorers of the Cursed Islands این کار را به شکلی انجام میدهد که بعد از گذشت بیش از پنج ساعت بازی کردن، حس میکنید بازی هنوز شروع نشده و دارد شما را سرمیدواند! شروع بازی از یک بندرگاه قرن هجدهمی است که شما بعد از تعیین جنسیت شخصیت تحت کنترلتان وارد آن میشوید. شما باید به حرفهای پدر ناخدایتان گوش بدهید تا مکانیکهای اولیهی بازی را یاد بگیرید که البته خیلی ابتدایی و توهین به بهرهی هوشی نوع بشر هستند! لازم هم نیست که بگویم بعد از آغاز سفر، کشتیتان گرفتار طوفان میشود و در یک جزیرهی اسرارآمیز گیر میافتید.
با شروع رسمی بازی، اولین چیزی که در مکانیکهای گیمپلی خودش را معرفی میکند و به عنوان حکمران بیمروتِ روند بازی به سیختان میکشد، مکانیک خط استقامت و سایهی نحس آن بر تک تک مکانیکهای گیمپلی است. این مکانیک به این شکل عمل میکند که اگر شخصیت تحت کنترلتان را تکان بدهید، از خط استقامتش کم میشود! دویدن دوبرابر این میزان را کم میکند و کار کردن و ساختن هم چند برابر برایتان خرج خواهند داشت. میزان کم شدن این خط استقامت آنقدر روی اعصاب است که گاهی به این فکر میکردم که در بازیهای سولزلایک هم چنین سختگیری مفرطی دربارهی استقامت وجود ندارد!
وقتی نوار استقامتتان تمام میشود، شخصیتتان به سبک بازی Harvest Moon غش میکند و از اتاقش سردرمیآرود و باید برای جمع کردن انرژی بخوابد. با اینکه میشود با خوردن غذا انرژی از دست رفته را جبران کرد ولی به دست آوردن همین غذا هم مستلزم مصرف انرژی است. یک چرخهی روی اعصاب مصرف و ساختن انرژی که یک جایش بالاخره سوراخ میشود و غش کردن عاقبتش است!
این خط استقامت آنقدر گردن کلفت است که همهی مکانیکهای ریز و درشت بازی را تحت تاثیر قرار داده است. اصلیترین مکانیک بازی (البته بعد از نوار استقامت و کنترل مصرف انرژی) برخلاف تصور، نه کشاورزی کردن که گشت و گذار در جزیرهی متروک و شبهجزایر نزدیک آن است. در Harvest Moon گشت و گذار در دهکده خرجی نداشت و فقط کار کردن خسته و درماندهتان میکرد. به همین خاطر گشتن در دهکده و طبیعت اطرافش و کشف راز و رمزهای آن (در کنار اینکه بازی داستان معصومانه و خوبی داشت)، لذتی بیپایان داشت. ولی در این بازی، گشت و گذار در جزایر که زیاد و متنوع هم هستند، با مکانیک روی اعصاب خط استقامت، بدترین تجربهای است که در یک بازی داشتهام! اگر بدوید خیلی زود غش میکنید. اگر ندوید حوصلهتان سر میرود و زود از بازی بیرون میزنید. اگر قایقسواری کنید، ممکن است وسط دریا کلهپا بشوید. آش شعله قلمکاری است که مدیر مصرف انرژی تربیت میکند!
دکلهای شکسته
اصلیترین دلیلم برای انتخاب این بازی جهت نقد، تصورم از سبک بازی بود. بازی برخلاف چیزی که نشان میدهد، نه یک شبیهساز فانتزی کشاورزی، که یک شبیهساز مصرف انرژی برای گشت و گذار و ماجراجویی در جزیرهای مثلا اسرارآمیز است. به محض اینکه بازی در جزیره آغاز میشود، دستورات پدرتان که از اول تا آخر بازی روی تختش ولو شده و نک و ناله میکند هم شروع میشوند. در اولین گام باید بروید و از اطراف، خدمهی کشتی را پیدا بکنید. بعد از این باید برای هر کدامشان خانه بسازید. بعد مزرعهی کوچک و جمع و جوری را برای کاشت و برداشت برپا بکنید. سپس به دنبال منابع بگردید و مکانیکهای ریز و درشت بازی را با کلی عذاب و مصیبت کم شدن انرژی و غش و ضغف یاد بگیرید. من پنج ساعت اول تجربهی بازی را با این امید صرف کردم که بازی وارد فاز آرامش و مزرعهداری بشود و کمی برای انجام کارها آزادی عمل داشته باشم؛ زهی خیال خام! هرچه بازی جلو برود متوجه میشوید که نقش شما در گیمپلی، یک خدمتکار، برده یا نوکری (اگر شخصیتتان را زن انتخاب کرده باشید، کلفتی) بیش نیست! هر کسی را که پیدا بکنید و به کمپ بیاورید، باید برایش خانه بسازید و به حرفهایش گوش بدهید. باید برایش دنبال منابع بگردید و دایما این طرف و آن طرف بدوید. تهش ممکن است به عنوان جایزه بهتان ابزار بهتری برای کار کردن و حمالی حرفهایتر بدهند!
خود مزرعهی کوچک هم برای این است که برای افراد داخل کمپ غذا بپزید و خوشحالشان بکنید و البته آن وسط یک چیزی هم خودتان بخورید تا نوار استقامتتان پر شود. یا برای خودتان غذا بپزید و با خود همراه ببرید تا در سفرهای دور و اطراف که طبق دستوارت اربابها انجام میدهید انرژی کم نیاوید!
بدبختی این است که این ماموریتهای روی اعصاب ناتمام هیچ جذابیتی ندارند و اصلا مخاطب را برای سر درآوردن از راز و رمز این جزیرهی کوفتی کنجکاو نمیکنند! البته مکانیکهای مزرعهداری و کاشت و برداشت بازی جمع و جور و خوب هستند ولی متاسفانه جزء خیلی کوچکی از یک کل به درد نخور باقی میمانند.
عشق نافرجام
یکی دیگر از دلایلم برای انتخاب این بازی، تکرار تجربهی معنوی عجیب و غریب Harvest Moon بود! ولی چیزی که در این بازی محلی از اعراب ندارد، دل بستن به NPCها است! همهی شخصیتهای غیرقابل بازی، بیخودی هستند و فقط امر و فرمایش دارند. تنها چیزی که این شخصیتها به بازی تزریق کردهاند خاصیت ماموریت دادنشان است و تمام! از طرفی هیچکدام آواتاری که معرف چهرهیشان باشد ندارند و داستان را همان اول کار خراب میکنند! حتی اگر بازی چنین مکانیکی میداشت هم، بدون داشتن آواتار معرف چهره، نود درصد کیف و عشق و حال انتخاب شریک زندگی از دست میرفت! اوضاع آنقدر خراب است که اگر دست هر کدام از NPCها یک شلاق میدادند اصلا تعجب نمیکردم!
آمیستاد
بازی Stranded Sails – Explorers of the Cursed Islands با آن نام طویلش که تایتانیک را از وسط نصف میکند، اصلا آن چیزی که نشان میدهد نیست. گشت و گذار در یک جزیره آن هم با زاویهی ایزومتریک نه تنها هیچ جذابیت بصری ندارد که عذابآور است و حس تنگی و گرفتاری به مخاطبش میدهد! سازندهها با تعیبه کردن یک مکانیک جمع و جور مزرعهداری سعی کردهاند دو سبک را قاطی هم بکنند و یک چیز جدید از آن بیرون بکشند که بهتر بود نمیکردند! تنها چیزی که از تجربهی بازی یادم خواهد ماند، آن نوار مزخرف مصرف انرژی و استقامت و حسِ حال به هم زن برده بودن است! من برای خلاصی از این حس برده بودن، فرار و خروج از بازی را انتخاب کردم!
Verdict
Platform : PS4 – Score : 3/10
Stranded Sails – Explorers of the Cursed Islands is one of the most shallow games of 2019. With one of the painful energy bar mechanics ever created! Never thought this is the game like Harvest Moon with an easy task and soothing missions. You always needed to do something that NPCs ordered to you and you must obey them like slaves! If you play this game, quickly quit the game and broke your slavery chains!!
(این نقد بر اساس نسخهی منتقدین بازی Stranded Sails – Explorers of the Cursed Islands نوشته شده که توسط توسعه دهندگان بازی در اختیار دنیای بازی قرار گرفته است).