بسته به این که ۴ سال برای مخاطب این مطلب، مدت زیاد یا معمولی باشد، ویچر ۳ بعد از ۴ سال بالاخره توانسته خود را به خانواده بازیهای نینتندو سوییچ ملحق کند. با دنیای بازی همراه باشید تا با بررسی بازی The Witcher 3: Wild Hunt Complete Edition ببینیم آیا بعد از ۴ سال، این شاهکار ستایش شده، ارزش تکرار دوباره روی نینتندو سوییچ را دارد یا خیر؟ هر چند که بازی بواسطه ی سخت افزار ضعیف تر نینتندو سوییچ عملکرد فنی ضعیف تری نسبت به کنسول های خانگی رقیبش دارد اما در نهایت موفق می شود همان تجربه ی ناب گشتن در نوویگراد و اسکلیگ و ساعت ها وقت گذاشتن در دنیای عمیق و پرجزئیات اسطوره ی لهستانی را تداعی کند.
قبل از پرداختن به کیفیت اجرایی The Witcher 3 بر روی نینتندو سوییچ بهتر است باری دیگر ببینیم خود ویچر ۳ به صورت مستقل چه چیزی برای ارائه دارد. به هر حال اولین نکتهای که باید در مورد پورت سوییچ The Witcher 3 در نظر بگیرید این است که بازی دقیقا همان چیزی است که ۴ سال پیش عرضه شده و هیچ حذف و اضافاتی نداشته، یک پورت کامل. لذا اگر مخاطب جدید این بازی باشید، یا مثل من، تجربهتان از این بازی در ۴ سال گذشته آن چنان زیاد و کامل نباشد بهتر است بدانید با چه چیزی به طور کلی روبرو هستید.
راه و رسم یک ویچر
برای فهمیدن The Witcher 3 شما باید خود ویچرها را بشناسید، گروه انسانهایی نیمه جهش یافته که تحت تمرینات طاقت فرسا، شرایط سخت و آزمایشات فراوان تبدیل به موجوداتی شدهاند که هر چند هنوز ظاهری انسانی دارند، ولی عاری از بسیاری احساسات هستند و در عوض توانایی از پای درآوردن هیولاهایی را دارند که جای جای دنیای جادویی داستان ویچر را پر کردهاند. البته به خطرش نیز میارزد، حسابی در این کار، پول و افتخار و شهرت است…. خب نه، افتخار نیست. مردم عادی نگاه خوبی به ویچرها ندارند و آنها را موجودات غیرعادی و خطرناکی میبینند.
شما در The Witcher 3 کنترل گرالت اهل ریویا را بر عهده میگیرید، ویچر کهنه کاری که به دنبال شاگرد و فرزند خوانده خود، سیریلا، راهی ماجرایی عظیم میان سه قلمرو حاکم بر دنیای بازی میشود. گرالت و به صورت کلی، ویچرها، تنها موجودات جهش یافته با تخصص در هیولاکشی نیستند. بهتر است کمی بیشتر در مورد آنها بدانید.
مهم ترین نکتهای که به سرعت در مورد ویچرها متوجه میشوید، این است که آنها معتقدند بهترین راه درگیری با انواع هیولاهای درنده، شمشیرهای پولادین و نقرهای هستند. به هیچ وجه نمیتوانید روی دیگر مهارتها، مانند تیراندازی، بمب سازی و جادوگری آنها حساب باز کنید. شمشیر بهترین و تنها سلاح انتخابی یک ویچر حرفهای است. مابقی ابزارها و اسلحهها برای آنها صرفا ابزار فرعی برای موارد خاص به شمار میروند و هیچ وقت سلاح کشنده به حساب نمیآیند. ضمن این که فراموش نکنید، ویچرها هرگز روبروی هیولاها از سپر استفاده نمیکنند.
ویچرها چشمهای گربه مانندی نیز دارند که به واسطه آن و حواس قدرتمندشان میتوانند محوترین سرنخها را به راحتی پیدا کنند و از فاصلههای طولانی، صدای موجودات مختلف را تشخیص دهند. البته که دست و پای ویچرها آن چنان مانند چشمشان به گربهها نرفته. آنها نه تنها نمیتوانند از هیچ دیوار و سطح عمودیای بالا بروند، بلکه ارتفاع نیز به راحتی میتواند هیبت ترسناک آنها را از پای در آورد. البته آنها برخلاف گربهها، به شدت شناگر و غواصهای ماهری هستند.
ویچرها به دانش معجون سازیشان برای مواقع خاص نیز معروف هستند. البته مهارت فوق العادهشان در شمشیرزنی باعث میشود کمتر به این موضوع فکر کنید که باید از معجونهایتان استفاده کنید و این که در نهایت ویچرها به هیچ وجه چانه زن و معامله گرهای خوبی نیستند و به سختی میتوانند سر از کار تاجرها در بیاورند و اقلامی که در سفرهایشان به دست آوردهاند را به قیمت مناسبی بفروشند. شاید به خاطر عدم اطمینانی است که بین این دو قشر وجود دارد.
فکر کنم بهتر است منظورم را از این حرفها روشن کنم. The Witcher 3 به طور مشخصی یک بازی نقش آفرینی است و یکی از عجیب ترین نقاط ضعف و قوتاش به صورت همزمان این است که شما یک ویچر هستید. اصولا در بازیهای نقش آفرینی بسته به شیوه انجام بازی توسط بازیکن و علایق و سلایقاش شما میتوانید کلاسهای مختلفی را در ابتدای بازی انتخاب کنید که شیوه مبارزات، گشت و گذار، تعامل با محیط و همه چیز را تغییر میدهند. The Witcher 3 همچین چیزی ندارد، شما تنها یک ویچر هستید، نه میتوانید یک شوالیه باشید، نه یک جادوگر و یا یک رنجر. به نوعی کلاس شما در این بازی قبل از آغاز آن انتخاب شده. این امر سبب شده تا سازندگان جرئیات یک ویچر بودن را تا حد تحسین برانگیزی افزایش دهند تا شما هیچ وقت از هیولاکشی خسته نشوید؛ اما این امتیاز، تاوان سنگینی نیز دارد. کافی است شما از همان لحظه اول حس کنید ویچر بودن اصلا حس خوبی ندارد و دوست دارید جوری دیگر بازی کنید؛ بازی بلافاصله دستان شما را میبندد و جای جای بازی به شما یادآوری میکند که یا باید مثل یک ویچر رفتار کنید یا مدام عذاب بکشید. بازی هیچ انعطافی در زمینه چرخ دهندهها و پایههای تشکیل دهنده پایه گیم پلی بازی نشان نمیدهد. این امر باعث میتواند بسیاری را در میانه راه ناراضی از پای بازی بلند کند.
مهارتهای یک ویچر
درست است The Witcher 3 به عنوان یک بازی نقش آفرینی آن چنان انعطاف زیادی در روشهای مختلف بازی کردن و کلاس بندی ندارد، عوضش به خود اجازه کوتاهی نمیدهد و در چیزی که قولش را داده بهترین را ارائه میکند و آن هم تبدیل کردن شما به یک ویچر قدرتمند در طول بازی است.
درخت مهارت The Witcher 3 و سیستم سطح بندی آن به شدت سیستم بهینه، ساده و قابل فهم و در عین حال عمیقی است که به واسطه آن شما در هر مرحله از پیشروی خود، از پیشرفتی که به دست میآورید احساس رضایت میکنید و تا ساعتها حس میکنید بازی از لحاظ پیشرفت مهارتی شخصیت اصلی، چیزهای جدیدی برای رو کردن دارد. این حس رضایت میتواند حاصل گرفتن یک قابلیت خاص، نصب کردن یک تقویت کننده بر روی نوعی از حملات خود، یادگیری حرکتی خاص در یکی از جادوهای ۵ شاخه ویچرها، ساختن یک سلاح جدید یا دستیابی به فرمول یک معجون عجیب و غریب و یا شکست دادن هیولایی باشد که تا به آن نقطه به هیچ وجه حریفش نمیشدید. هر کدام از این موارد، بعلاوه دیگر چیزهایی که از قلم افتاده، تا عمق زیادی ادامه پیدا میکنند و به هیچ وجه اجازه نمیدهند بازی تکراری شود.
این حس پیشرفت ممتد، بزرگترین عامل پیش برنده بازی برای مخاطب خود است. The Witcher 3 بازی طولانیای است و تنها با اتکا به یک داستان قدرتمند و سینماتیک نمیتواند مخاطب خود را برای ۵۰ ساعت پای ماموریتهای طاقت فرسای خود بنشاند. حالا که اشاره کردم، بهتر است ببینیم که آیا داستان بازی نیز کشش دارد یا نه. البته اگر جواب کوتاه میخواهید ساده است: شک دارید به این موضوع!؟
ماجراهای یک ویچر
بعد از گذشت چهار سال از عرضه بازیای که اکثر جوایز معتبر را در سال عرضه خود دریافت کرد، نباید آن چنان درگیر این موضوع شد که آیا داستان این بازی خوب است یا خیر، این بازی بر اساس مجموعه رمانهای معروفی تحت همین نام ساخته شدهاند. معلوم است که داستانشان خوب است. ولی تنها خود داستان نیست که ویچر را در این بخش سرافراز میکند، بلکه ساختار ماموریتهای بازی است که این کار را انجام میدهد.
سیستم ارتقا و کسب تجربه در The Witcher 3 تاکید به شدت زیادی بر انجام ماموریتهای فرعی و صد البته اصلی دارد و به دنبال همین موضوع خیلی مهم است که ماموریتهای بازی در بهترین حالت خود طراحی شده باشند، چرا که اساس پیشروی بازی بر مبنای آنها بنا شده. خوشبختانه نیز همین گونه است و جز لغت «شاهکار» نمیتوان چیزی در وصف ماموریتهای فرعی و اصلی دارد. The Witcher 3، سه نوع ماموریت دارد. ماموریتهای اصلی که یا مستقیم به روند داستان اصلی و بستههای الحاقی مربوطاند یا تاثیر مهمی بر روایت آنها دارند. ماموریتهای فرعی هم طبیعتا ماموریتهای اختیاری هستند که تاثیر آنچنانیای روی روند اصلی داستان ندارند. در نهایت قراردادهای ویچرها نیز هستند. دنیای بازی ویچر ۳، پر است از هیولاهای خطرناک که زندگی افراد مختلف را به خطر انداخته، اگر دنبال یک کار کلاسیک شکار هیولا برای پول در آوردن میگردید، قراردادهای ویچر بهترین مسیر برای شماست.
بهترین بخشهای داستانی ویچر ۳، حاصل ماموریتهای فرعی خارق العادهاش هستند. بخش اعظمی از این ماموریتها، شاخههای جدا شونده از خط اصلی داستانی بازی هستند، گرالت در طی سفرش برای پیدا کردن سیری، با افراد زیادی روبرو میشود، هر کدام از این افراد، چالشها و مشکلاتی دارند که تا جایی به سفر گرالت گره خورده، خارج از این محدوده، قصه این افراد به ماموریتهای فرعی واگذار میشود. این اتفاق باعث میشود شما در طی روند اصلی داستان بتوانید آشنایی خوبی با شخصیتها داشته باشید و اگر مایل بودید قصه آنها را ادامه دهید، این گونه ویچر ۳ بدون فشار آوردن به شما، تک تک خطهای داستانیاش را برای شما باز میکند و نمیگذارد صرف فرعی بودن از آنها باخبر نشوید و به انتها رساندنشان را بر عهده خود شما میگذارد.
البته در هر صورت به پایان رساندن تک تک ماموریتهای فرعی شدیدا به شما پیشنهاد میشود. درست است که اکثر آنها به نبرد با هیولا و آدمها، یا دنبال کردن سرنخها برای رسیدن به هیولا و آدمها ختم میشود، ولی سناریو و روند هر کدام از آنها به شدت با دیگری متفاوت است. هر کدام پیچش داستانی خودشان را دارند و حتی بعضی از آنها نیز مانند ماموریتهای اصلی بازی، چندین پایان مختلف دارند و این جدا از امکان شکست دائمی و از دست دادن فرصت تکمیلشان برای همیشه است. داستانهایی که در این بازی و از دل شخصیتهای فرعیاش میشنوید، بدون این که کمکی به پیشروی داستان اصلی کنند، چنان درگیر کنندهاند که اکثر اوقات به راحتی بیخیال روند اصلی داستان بازی میشوید و ترجیح میدهید قصه آنها را تا ته ادامه دهید و ببینید سرنوشتشان چه میشود.
اگر بخواهم به خط اصلی داستان اشاره کنم، به ناچار باید بخشی از آن را اسپویل کنم، ولی نکات خوب در مورد این بخش زیاد است. اما به واسط همان ساختار اتکای تجربه و XP بر روی ماموریتها، داستان اصلی تا حد زیادی کش پیدا میکند تا بتواند به بهانههای مختلف به شما تجربه بدهد و مکانیکها و سناریوهای مختلف را به شما معرفی کند. این موضوع در روند بازی هر چه جلوتر میروید شدیدتر میشود که البته به واسطه هیجانانگیز شدن روند خود داستان کمتر متوجهاش خواهید شد. البته به طرز عجیبی ماموریتهای فرعی این جا نیز کمک بازی میکنند و به محض این که از روند اصلی داستان خسته شدید به شما فرصت تنفس و تجربههای جدید را میدهد.
یادداشتهای یک ویچر
(اگر میخواهید ببینید پورت نینتندو سوییچ ویچر ۳ چگونه است، این بخش نقد برای شماست)
بخواهیم منطقی نگاه کنیم، پورت The Witcher 3 بر روی نینتندو سوییچ (ملقب به سوییچر ۳) به صورت عادی واقعا غیرممکن است. باید یک چیزهایی قربانی شوند تا این پورت ممکن شود و این در مورد همه بازیهای نسل هشتمی که به سوییچ پورت میشوند صادق است. چیزی که بین هر کدام از آنها فرق میکند این است که اولا آنها چه چیزهایی را قربانی میکنند، ثانیا چقدر قربانی میکنند و ثالثا آیا در قبال چیزی که با عرضه بر روی کنسول هیبریدی نینتندو به دست میآورند، ارزشاش را دارد یا نه.
بهتر است تک تک ببینیم The Witcher 3 در هر کدام از موارد چگونه عمل میکند و به جمع بندی نهایی برسیم.
The Witcher 3 در زمینه چیزهایی که قرار است قربانی کند، به شدت شجاعانه عمل میکند. نکتهای که عموما مردم در مورد بازیهای سوییچ به آن توجه نمیکنند هزینه زیاد تولید کارتریجهای کنسول است. هر چه بخواهید کارتریج حجیم تری را به کار ببرید، هزینه بیشتری را نیز باید تقبل کنید. برای همین خیلی از ناشرها به هر قیمتی شده سعی میکنند حجم بازی خود را کم کنند و هر چه باقی ماند را واگذار کنند به دانلود اجباری برای اجرای بازی بر روی سوییچ.
The Witcher 3 بر روی سوییچ همین جا همه ی رقبا را شرمسار میکند. بازی با حجم ۳۲ گیگابایت، بدون نیاز به دانلود بر روی یک کارتریج عرضه شده. CD Project Red به غیر از کاهشهای گرافیکی برای اجرای بهینه بازی بر روی سوییچ ظاهرا به هیچ چیز دیگه دست نزده. کیفیت صداها و موسیقی با وجود حجم عظیم صداگذاری شخصیتها، به شدت با کیفیت هستند. هیچ بخشی از بازی حذف نشده و مهم تر از همه، بازی تمام DLCها و آپدیتهای نسخههای دیگر را در خود دارا است.
این که The Witcher 3 چقدر قربانی کرده موضوع جالبی است. درست است که تنها تغییرات بازی محدود به گرافیک آن میشود ولی خوب است اطلاعات بیشتری در این مورد داشته باشید. بازی در حالت داک با رزولوشن ۷۲۰p و در حالت دستی با رزولوشن ۵۷۶p اجرا میشود. در هر دو حالت نیز بازی در حالت ۳۰ فریم بر ثانیه اجرا میشود. برای کاهش حجم و سنگینی پردازشی بازی، کیفیت تکسچرها و جزئیات مدلهای پراکنده در محیط، مانند درختها، جنازهها کاهش کاملا قابل تشخیصی داشتند و افکتهای محیطی مانند نورپردازی و افکت جادوها نیز کم زرق و برق تر شدهاند. این موارد سرجمع باعث شدهاند که بازی در حالت داک واقعا چشم شما را آزار دهند. در عوض در حالت دستی قضیه کاملا بهتر است و و با وجود زرولوشن کمتر و لبه دار بودن خیلی از آبجکتها، به خاطر اندازه کوچکتر نمایشگر سوییچ و تراکم پیکسلی بیشتر آن، خروجی تصویر برای شما بهتر خواهد بود. فریم دهی بازی نیز مشخصا ثابت نیست و در هنگام اسب سواری، لود شدن کاتسینها یا وارد شدن به یک محیط جدید، شاهد افت فریمهای واضحی خواهید شد، خارج از این موارد که آن چنان به روند عادی گیم پلی صدمهای نمیزنند شما ۳۰ فریم بر ثانیه را کمابیش میگیرید و خروجی تقریبا ثابتی را میگیرید که با توجه به سخت افزار سوییچ واقعا قابل ستایش است.
می رسیم به مورد سوم، آیا در قبال چیزی که ویچر ۳ با اجرا بر روی سوییچ به دست میآورد، این مواردی که قربانی کرده، ارزشاش را داشته یا خیر؟ باید بگویم نه آن چنان. The Witcher 3 روی سوییچ بازی زشتی نیست و من واقعا انتظار داشتم با نسخه سیب زمینی شکل گرالت بازی کنم و نتیجه بارها از چیزی که فکر میکردم بهتر بود، ولی در هر صورت، بازی زیبایی بصریاش را از دست داده. ویچر ۳ هنگامی که چهار سال پیش بر روی کنسولهای نسل هشتم عرضه شد به واسطه این قدرت نمایی بصری بود که بسیاری طرفدار جذب کرد. این یکی از بزرگترین نقاط قوت ویچر ۳ بود که به سوییچ منتقل نشده و در عوض شما میتوانید حالا هر کجا The Witcher 3 بازی کنید. حقیقتا The Witcher 3 بازی نیست که با دی انای یک کنسول همراه جور در بی آید. جزئیات شلوغ بصری در جای جای بازی، ریز بودن آبجکتهای قابل تعامل، و طولانی بودن دورههایی که پای آن مینشینید، آن را از یک تجربه ی قابل حمل ایده آل خارج میکند و شما را در این حالت اذیت میکند. قطعا The Witcher 3 بازی فوق العادهای است که شما میتوانید حالا هر کجا بازی کنید اش. ولی انجام این بازی حتی با همین کیفیت پایین، روی نمایشگرهای بزرگتر وقتی به یک مبل راحتی نرم تکیه داده اید و از گفتگوهای میان گرالت و دیگر شخصیتها لذت میبرید، توفیق دیگری دارد.
گرگ سفید پیر
می توانم قول دهم تجربه The Witcher 3 بر روی نینتندو سوییچ کیلومترها با آن چیز وحشتناکی که در ذهنتان تصور میکنید فاصله دارد و کاملا شدنی و لذت بخش است، بازی روح و اصالت خود را به خوبی حفظ کرده، درست است که زیبایی خود را تقریبا از دست داده، ولی به هیچ وجه بازی زشتی نیست و بالاتر از همه، شما به تمامی محتویات دیگر نسخههای ویچر تنها روی یک کارتریج دسترسی دارید، قطعا نسخه سوییچ، بهترین راه برای تجربه ویچر ۳ برای بار اول یا حتی دوم نیست ولی اگر دلتان خواست The Witcher 3 را به صورت دستی بازی کنید، مطمئن باشید نسخه نینتندو سوییچ بازی دقیقا همان چیزی است که یک ویچر دستی در حال حاضر باید به شما ارائه دهد.
اقا دمت گرم کلی حال کردم و عالی و کامل بود.
به یک عدد نینتندو سِویچ با ویلچر ۳ کومپِلت ادیشن نیازمندیم