نقد و بررسی بازی Assassin's Creed Mirage | ریشههایی در شن
خانه » نقد و بررسی » نقد و بررسی بازی
بررسی بازی Assassins Creed Mirage: زمانی که Assassin’s Creed Mirage معرفی شد، کمپانی یوبیسافت اعلام کرد که ساختار جدیدترین ساخته این استودیو به ریشههای این مجموعه بازگشته است. این خبر با وجود این که خوشحال کننده است و موجب خوشحالی قشر زیادی از طرفداران بهخصوص طرفداران قدیمی این سری شده بود اما سوال و نکته نگران کننده در این است که با توجه به روند نزولی که یوبیسافت در پیش گرفته است، آیا قسمت جدید حتی در صورت بازگشت به سبک و سیاق قدیم میتواند به آن شکوه و عظمت نسخههای کلاسیک برسد یا نه؟ سوالی که به ما نشان میدهد یوبیسافت حتی در نسخههای جدید و حتی با تغییر سبک بازی هنوز نتوانسته است به خوبی گذشته ما را به یک قاتل تبدیل کند. سبکی که در آخرین نسخه از این سری یعنی در Valhalla شاهد آن بودیم و حالا در نسخه جدید یعنی Mirage میخواهیم بدانیم که بازی توانسته است به همان خوبی نسخههای کلاسیک باشد یا خیر، پس با ما در نقد و بررسی بازی Assassin’s Creed Mirage در دنیای بازی همراه باشید.
بازی Assassin’s Creed Mirage یک اکشن ماجراجویی سوم شخص است که با به کارگیری درون مایههای مخفیکاری توسط استودیوی Ubisoft Bordeaux که یک تیم نسبتا کوچک نسبت به سایر تیمهای داخلی شرکت یوبیسافت است ساخته و منتشر شده است. همانطور که اشاره کردیم یکی از تغییرات اساسی و مهمی که تیم بازیسازی نوید آن را داده بودند، توجه و بازگشت سبک بازی به ریشههای این مجموعه بوده است. نکتهای که در این موضوع قابل توجه است این که در نسخههای اخیر بهخصوص در بازی Assassin’s Creed Valhalla بازی بیشتر از آن که یک اکشن ماجراجویی باشد، با به کارگیری درون مایههای نقش آفرینی، مسیر جدیدی را به این فرانچایز اضافه کرده بود. همین تغییر باعث شد که به والهالا انتقادات زیادی وارد شود و به همین منظور تیم سازنده قول دادند که در نسخه جدید یعنی Mirage بازی را به مولفههای کلاسیک آن برگردانند، اضافه کاری ها را حذف کرده و به ریشههای این سری بازخواهند گشت.
سیستم مورد نیاز بازی Assassin’s Creed Mirage
مهمترین نکتهای که قبل از بررسی بازی Assassin’s Creed Mirage باید به آن بپردازیم این است که اصلا ریشههای این سری چه خصوصیاتی دارند. اگر قسمت اول از این مجموعه را بازی کرده باشید حتما به اهمیت مخفیکاری و دوری کردن از نبردهای تن به تن در هسته گیمپلی بازی اشراف پیدا کردهاید. ما به عنوان یک قاتل و به عنوان اولین انسانهایی که برای تغییر در سیاست یک کشور، قتل و کشتن به روشهای مخفیانه را سرلوحه کار خود قرار دادهایم، باید به مانند یک سایه زندگی کنیم و در خفا ماموریت خودمان را به سرانجام برسانیم. روشی که از مهمترین خصوصیات هر یک از حشاشیون است و سیستمی که متاسفانه در نسخههای جدید در این سری از بازیها به فراموشی سپرده شده است. بنابراین توجه به مخفیکاری و زندگی در سایه از ویژگیهای این سری از بازیها به حساب میآید. حالا میخواهیم بدانیم که در نسخه جدید این مهم به وقوع پیوسته است یا خیر
اگر بازی اساسینز کرید والهالا را بازی کرده باشید حتما با شخصیت «بسیم» Basim آشنا شدهاید. «بسیم بن اسحاق» یک اساسینز اهل کشور عراق است که به عنوان یکی از اعضای اساسینها به اسکاندیناوی سفر میکند تا به «ایوور» کمک کند. ایوور یک اساسینز نیست اما کمکهای بسیم به او و اتفاقات داستانی که در بازی Asssassin’s Creed Valhalla رخ داد باعث شد تا بسیم به یکی از شخصیتهای مهم فرقه تبدیل شود و از این رو یوبیسافت تصمیم گرفت تا با ساخت یک بسته الحاقی DLC داستان بسیم را تعریف کند. همین امر و البته گسترده شدن جنبههای داستانی باعث شد تا یوبیسافت تصمیم گرفت داستان بسیم را از یک بسته الحاقی به یک نسخه اصلی تبدیل کرده و با اشاره به بازگشت بازی به ریشههای این سری، داستان بسیم بن اسحاق را در یک نسخه کامل برای طرفداران این مجموعه تعریف کند.
داستان در میراژ از دوران جوانی بسیم شروع میشود. بسیم پدر و مادری ندارد و در یک محلهای فقیر نشین زندگی میکند و با جیب زنی و دزدی روزگار میگذراند. در ابتدای داستان سلسله اتفاقاتی رخ میدهد که مسیر زندگی بسیم را تغییر میدهد و باعث میشود تا بسیم به عنوان یکی از اعضای حشاشیون در قلعه الموت پذیرفته شده و تمام تلاش خودش را میکند تا قابلیتهای خودش را ارتقا داده و سرنوشتش را رقم بزند. میراژ شروع بسیار خوبی دارد.
اطلاعات بیشتر: همه چیز در مورد قفل دنوو بازی اساسینز کرید میراژ
شخصیتها به خوبی معرفی میشوند و روند داستانی در ابتدای بازی به شکلی است که مخاطب به خوبی با آنها ارتباط برقرار میکند. شکل گیری شخصیت بسیم در ساعات ابتدایی به گونهی است که ما را به یاد روایتهای کلاسیک ابرقهرمانان در سینمای دهه ۹۰ و ۲۰۰۰ میلادی میاندازد. شخصیتها و عطش ادامه دادن برای رسیدن به هدف یکی از ویژگیهای خوب میراژ به شمار میرود. حضور در کشور عراق و بهخصوص در شهر بغداد باعث شده تا بازی حس خوبی به مخاطبهای کهنهکار منتقل کند و همین مورد یکی از بخشهای قابل قبول در تحقق بخشیدن به مولفههای نسخههای کلاسیک این سری در میراژ است.
شخصیتهای مختلفی در طول داستان به بازی اضافه میشوند و باز هم طبق روال گذشته هدف ما نابود کردن اعضای مهم و بلند پایه گروه Order of the Ancients خواهد بود. بسیم در رویاهای خود کابوسهایی میبیند که اگر داستان والهالا را دنبال کرده باشید متوجه میشوید که این رویاها و البته داستان بین آینده و حال بسیم به هسته اصلی و مهمی در کل سری میپردازد که در انتهای بازی با اشاره به آنها، بازی را با یک پایان بندی عجیب روبرو میکند. با این که داستان بازی خوب شروع میشود و البته به همان سیستم کلیشهای روایت میشود اما به خاطر جو و اتمسفر خاورمیانهای که دارد و البته به کمک صداپیشگان ایرانی، و عربی بهخصوص استفاده از کلمات فارسی در بین مردم این حس خوب به مخاطب منتقل شده و بازی جذابتر میشود. البته دلیلی که گفتیم به تنهایی نمیتواند روی ایراد داستانی را بپوشاند و شخصیتها به غیر از چند کارکتر مهم، از پرداخت خوبی برخودار نیستند و محور داستان روی بسیم و دوستانش جریان پیدا میکند. با این وجود داستان میراژ جای بحث دارد و این امکان را دارد تا طرفداران به خاطر داستان آن ساعتها با هم به گفتگو بنشینند.
زمانی که صحبت از بازگشت به ریشهها میشود، داستان به تنهایی نمیتواند بار این مسئولیت را به دوش بکشد. بخش مهمی از این مسئولیت برعهده گیمپلی است و میتوانیم بگوییم که بازی در این قسمت از بالانس خوبی برخوردار نیست و ایراداتی دارد که نشان میدهد تیم سازنده در بهکار گیری المانهای عناصر بازیهای مدرن و جدید و ترکیب آنها با الگوهای کلاسیک ناکام ماندهاند. همان طور که در بالا به آن اشاره کردیم مخفیکاری رکن اصلی بازی است. این مهم در نسخههای اخیر کمرنگ شده بود لذا در میراژ به واسطه تعهدی که تیم سازنده در بازگشت به ریشهها داده بود به هسته اصلی بازی و گیمپلی تبدیل شده است.
اطلاعات بیشتر: انتشار بازی Assassin’s Creed Mirage برای آیفون ۱۵!
البته ناگفته نماند که انتظاری از یک وایکینگ که نبرد را سرلوحه زندگی و رستگاری در آخرت خود دانسته است با مخفیکاری ماموریتهای خود را انجام بدهد اما به ه رحال وقتی در قامت یک حشاشی قرار میگیریم این مهم است که قتلهای خود را تمیز بیسروصدا و حتی به وحشتناکترین شکل ممکن به انجام برسانیم. با این وجود این مخفیکاری است که هسته اصلی بازی و مبارزات را تشکیل داده است.
به همان اندازه که مخفیکاری مهم است، دقت در انتخاب مسیر و رسیدن به اهدف نیز مهم است. مسیرهای گوناگون و مختلفی به مانند نسخههای کلاسیک برای از بین بردن اهداف مورد نظر مشخص شده است که انجام ه رکدام از آنها نیازمند تدبیر و انتظار است. انتظار از این حیث که برای این که بتوانیم هدف مورد نظر را در بهترین زمان و مکان ممکن شکار کنیم، باید به مانند یک سایه در گوشه ایستاده و منتظر بمانیم. صبر کنیم و در زمان آنی هدف را از پا در بیاوریم. این حس زیبا به خوبی در بازی درآمده است. یادآور نسخههای کلاسیک است و برای شخص خود من نیز به خاطر اتمسفر آشنایی که وجود داشت، من را به یاد بزرگترین حشاشی تاریخ یعنی الطایر در بازی ارجینال Assassin’s Creed میانداخت و این حس خوب نهایت لذت را میبردم. تا به اینجای کار بازی رسالت خودش ره به سرانجام رسانده است اما ایارداتی در بررسی بازی Assassins Creed Mirage از نظر گیمپلی گفته شد به کامل شدن حس لذت آسیب زده است. و مهمترین بخشهای آنها عبارتاند از هوشمصنوعی، تنوع کم سلاحها، ماموریتهای تکراری و البته کم تاثیر بودن آیتمهای انتخابی در تنوع بخشیدن به شکل مبارزات است.
با این که هوش مصنوعی نسبت به والهالا بهبود پیدا کرده است هنوز هم مشکلاتی دارد. دشمنان زاویه دید بهتری پیدا کردند و به راحتی ول کن ماجرا نمیشوند. همین تاثیر روی مردم عادی نیز وجود دارد و اگر نوار خط قرمز ما روی آخرین درجه باشد، حتی مردم هم با دیدن شما وحشت کرده و جیغ و داد میکنند و لذا به نزدیکترین سرباز، شُرطه یا دشمن مورد نظر در محیط خودشان را رسانده و حضور شما را به آنها اطلاع میدهند. فقط کافی است تا یک سرباز دشمن در نزدیکی محلی باشد که مردم با جیغ و داد حضور شما را معلوم میکنند. شرایط خطر در یک نوار سه حالتی به نمایش در میآید. حالت اول شرایطی را توصیف میکند که به ما گوشزد میکند باید محتاط باشیم و زیاد جلوی چشم سربازها نباشیم. حالت دوم زمانی است که سربازها به هیچ وجه نباید شما را ببینند و در حالت سوم اینبار حتی مردم نیز از حضور شما هراسیده و داد و فراید خواهند کرد. همین مورد با این که زیباست اما بعضا بالانس نیست و خیلی وقتها شده است که با وجود پر شدن خط نوار هشدار، ملت اهمیتی به ما نمیدهند و خبری از داد و فریاد آنها نیست.
ضعفِ هوش مصنوعی در بین سربازها حتی در ماموریتهای اصلی هم دیده میشود. برای مثال وقتی داخل یک منطقه نظامی یا یک جایی که نفرات زیادی از دشمن حضور دارند، اگر کمی دقت به خرج بدیم و موقعیت سنج باشیم به راحتی میتوانیم همه سربازهای دشمن را از پا دربیاریم. برای مثال وقتی در یک مسیر ولی با فاصله اندکی بین دو سرباز هستیم میتوانیم هر کدام را به آرامی بکشیم، سرباز کناری از عدم حضور وی تعجب نخواهد کرد و به راهش ادامه میدهد. این روند در بین دیدهبانها و افرادی که آیتمهای مهمی همچون کلید را با خود حمل میکنند نیز دیده میشود که تا حدودی توی ذوق میزند. مورد بعدی، ماموریتهایی است که به مرور تکراری میشوند. با توجه به کوچک شدن نقضیه نسبت به عناوین اخیر و محدود شدن داستان در یک شهر، این موضوع کمی قابل بخشش است ولی اگر بگوییم که بازی در اواسط داستان افت میکند پربیراه نگفتهایم.
با وجود کم و کاستیهایی که در هوشمصنوعی وجود دارد و روند تکراری ماموریتها، اما نبردها سخت هستند. مبارزات تنوع بالایی مثل والهالا و اورجینز ندارند و عمده هدف بازی در نبردها روی یک شمشیر اصلی و یک چاقوی کوچک برنامهریزی شده است. آیتمهایی مثل توپ دودزا و تلههای انفجاری نیز به بازی اضافه شدهاند که نسبت به موقیتهای خاص استفادههای متفاوتی دارند. اما مهمترین آیتمی که به بازی اضافه شده است، تیغه یا چاقوی پرتابی است. به مانند گذشته میتوانیم در سایه نشسته و با یک پرتاب دشمن بخت برگشته را به دیار باقی بفرستیم.
در دنیای بازی بخوانید: آیا بازی Assassin’s Creed Mirage دارای DLC خواهد بود؟
تمامی موارد گفته شده از سلاحها تا آیتمها و امکانات مورد استفاده، همگی در سه مرحله قابلیت ارتقا دارند که برای انجام آنها باید مواد اولیه و آیتمهای خاصی را به مانند چرخ دنده، پودر یا الماس پیدا کنید تا ارتقا برای شما صورت بگیرد. لباسهای شما قابل تغییر است و حتی لباس ها نیز در سه مرحله ارتقا پیدا میکنند که انجام آنها کار زیاد سختی نیست و حتی با وجود ماموریتهایی به نام «کانترکتها» میتوانیم به راحتی مواد اولیه لازم برای شخصیسازی و ارتقا کردن را به دست آوریم. ماموریتهای فرعی کم و بیش خوب هستند و انجام برخی از آنها رفرنسی به گذشته و حتی به نسخههای کلاسیک میدهند که در نوع خود قابل توجه هستند.
به مانند دیگر آثار یوبیسافت، اینبار هم یوبی در بخش گرافیک و طراحی منطقه و لوکیشنها سنگ تمام گذاشته است. با توجه به این که بازی در کشور عراق و در شهر انبار رخ میدهد، احتمالا بناها و لوکیشنهای خاورمیانهای برای ما بیشتر از همه دلچسب و جذابیت داشته باشد. شهر بغداد (که البته ما در گوشهای از آن حضور داریم) به زیبایی طراحی شده است. مسجد و بناهای تاریخی به همراه خانهها و سازههای قدیم که به خوبی لوکیشنهای محلهای فقیرنشین و ثروتمند در آن مشخص است و وجود کوچه پس کوچههای تو در تو باعث شده تا حرکات پارکور به زیبایی و روان در آن شکل بگیرد. با وجود این که تیم سازنده قول داده بودند تا توجه ویژهای روی حرکات پارکور داشته باشند اما این اتفاق به صورت خیلی شگرف و انقلابی در بازی رخ نداده و این اتفاق در حد شعاری که تیم سازنده داده بوند نیست اما د رنهایت در حد و اندازه خود، بسیم به خوبی پارکور انجام میدهد. از لابهلای طنابها و علمها حرکت میکند و در این بین تقریبا با هیچ باگی برخورد نکردم. پرش از بالای برج همچنان زیباست و همان حس کلاسیک را به خوبی به مخاطب کهنهکار منتقل میکند.
داستان بازی در عراق روایت میشود و ما بعد از مدتها اینبار شاهد و حاضر در قلعه معروف الموت هستیم. تمامی صداپیشگان فارسی و عربی گرد هم آمدهاند و بازی از این حیث خیلی خوب عمل کرده است. لجه دوبلرهای ایرانی به خوبی مشخص است و صدای آشنای خانم شهره آغداشلو در نقش «روشن» به خوبی ایفای نقش کرده است و شخصیت روشن را به یک انسان پخته و قابل باور تبدیل کرده است. دوبلههای عبری خیلی بهتر از انگلیسی اجرا شدهاند و در صداگذاری های انگلیسی تا حدودی لهجهها و لبخوانیها خارج از نت دیده میشوند که آنچنان هم قابل توجه نیست. با وجود این که موسیقی عربی در هرجای بازی به خوبی مینوازد اما در تعجب هستم که چرا در این مورد بهخصوص و مهم که همیشه یکی از نقاط قوت این مجموعه بود، شاهد قطعات حماسی و هیجان انگیز نبودم.
میراژ بی عیب بو نقص نیست اما حس خوبی دارد که برای من واقعا لذت بخش بود. میراژ من را به ۱۵ سال پیش برگرداند. به زمانی که در اوج جوانی برای اولین بار با الطایر به بالاترین نقطه از برج در اورشلیم رفتم و از آنجا دنیا را زیر پای خودم حس کردم. به مانند یک عقاب روی شهر چرخیدم و روی زمین در سایه دشمنان خودم را از لبه تیغ گذراندم. اگر به مانند من به دنبال یک حس نوستالژی هستید پس حتما بازی Assassin’s Creed Mirage را تجربه کنید.
Assassin’s Creed Mirage isn’t flawless, but it has a nice vibe in it that was truly enjoyable for me. Assassin’s Creed Mirage took me back 15 years to the time when, in the prime of my youth, I went to the highest point of the tower in Jerusalem for the first time with Altair and felt the world beneath my feet. I circled around the city like an eagle an on the ground, I assassinated my enemies in the shadows. if you’re looking for a nostalgic feeling like me, make sure to experience Assassin’s Creed Mirage.
این بود بررسی بازی Assassins Creed Mirage در دنیای بازی. نظر شما در مورد جدیدترین بازی سری محبوب اساسینز کرید چیست؟
من قهرمان نیستم، نبودم و نخواهم بود، من فقط یک قاتل پیر هستم که برای انجام کارهای کثیف استخدام میشم.
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.