معرفی بازی Starfield: پهنهی ستارگان، Starfield همیشه برای بشر جای رویا بوده است… چه افکاری که در تاریک و روشن آن گم نشدند، چه نامها که بر هر یک از آنها نگذاشتند؛ اما، همه با حسرت. حسرت آدم خاکی. اوج تجلی این حسرت آنجاست که ادبیات و سینما و بازیها میخواهند تجربهای از زیستن در پهنای بی کران کیهان به دست دهند. بازی استارفیلد، جدیدترین بازی (و به واقع جدیدترین بازی) شرکت بتسدا(Bethesda)، نقشآفرینیساز معروف و صاحب سبک، پیشرفتهترین و درخور توجهترین این تلاشها نیز هست. در ادامه با نقد و بررسی بازی Starfield وبسایت دنیای بازی را همراهی کنید.
فهرست نقد بازی Starfield
تریلر بازی Starfield
مقدمه: میلاد یک ژانر
چند دههای هست که داستانهای علمی تخیلی روایتها را به میان ستارگان کشیدهاند، ولی در مورد بازی Starfield و برخی بازیهای مشابه نظیر بازی No Man’s Sky و بازی Star Citizen که در دست توسعه قرار دارد، مسئله متفاوتتر از پریدن از چند سیاره به یکدیگر برای تعریف یک داستان است. میتوان گفت به نوعی شاهد زیرژانری منحصر از سبک نقشآفرینی هستیم که میتوان آن را «جست و جوی فضا» نامید. بازی Star Citizen واقعگرایی فراوانی را از همین نسخههای ابتدایی گیمپلی خود وعید میدهد و تعداد سیارههای بازی No Man’s Sky بسیار بیشتر است، پس جایگاه بازی جدید سازندگان بازی اسکاریم کجاست؟
از قارهی خیالی Tamriel گرفته تا آمریکا، پس از بمباران اتمی، شرکت بتسدا همیشه فرشهای بی نظیری را زیر داستانهای خود پهن میکند. این فرش جدیدی که پس از بیش از بیست سال گستردهاند هم به ساختارشکنی قبلیهاست. میتوان گفت با وجود برخی نقاط قوت معدود بازیهای دیگر، این بازی Starfield است که با کیفیتترین تجربهی ممکن از این سبک در حال ظهور را ارائه میدهد.
نقد و بررسی بازی Starfield به قلم مهدی هفته خانک: داستان فضایی
برای شروع بررسی بازی Starfield چه نقطهای برازندهتر از همین روایتی که در پهنهی ستارگان گسترده شده است؟ جسارت واژهای است که همواره به بازیهای نقش آفرینی بتسدا، با وجود گیمپلی به اعتقاد بسیاری خشک، طراوت بخشیده است. از آمریکایی که قربانی چاههای خطرناک خود شده تا یکی از غنیترین جهانهای فانتزی موجود، کدام بازیساز را سراغ دارید که چنین بی پروا جهانسازی کرده باشد؟
این که آن خشکی نیز در گیمپلی بازی استارفیلد دیده میشود یا خیر را در بخش بررسی گیمپلی خواهیم سنجید، ولی باید گفت آن جسارت، نه تنها در استارفیلد باقی است، بلکه به اوج تجلی خود نیز رسیده است. جسارتی که هم در سطح، و هم در عمق داستان بازی Starfield به چشم میخورد.
بتسدایی که زمانی ایالات متحده را بمباران اتمی کرد تا داستان خود را بسازد، حال تمام کرهی زمین را به یک آشغالدانی بزرگ تبدیل کرده تا داستانی نو بگوید؛ و موفق هم بوده است. این همان جسارتی است که در اولین نظر به کلیت داستان بازی استارفیلد، به چشم میآید. همان جایی که در ابتدای بازی، ماموریتها مخاطب را به منظومهی شمسی میکشانند و بازیبازهای کنجکاو راه خود را به طرف زمین، این خانهی کهن ما، کج میکنند تا ببینند در عصری که انسانها با یک جهش از این سو به آن سوی کیهان میپرند، بر سر مأمن اصلی آنها چه آمده است؛ و آنجاست که جسارت بازیباز و سازنده، مخاطب را درون شگفتی، حسرت و ترس دفن میکند. شگفتی از آنچه بازیسازان با زمین کردهاند، حسرت به آنچه ما انسانها با زمین کردهایم، و ترس از آنچه آیندگان با زمین خواهند کرد… .
بررسی پیشنهادی در کنار نقد و بررسی بازی Starfield: بررسی بازی No Man’s Sky
آری، در داستان بازی استارفیلد، قرنها از غیرقابل سکونت شدن زمین و تبدیل آن به برهوتی بی انتها میگذرد. پیشزمینهی داستانی بسیار غنی و قویای برای بازی نوشته شده، پیشزمینهای که در مواقع مناسب قسمتهایی از آن برای مخاطب روایت میشود، یا این که برخی مراحل به آن می پردازد. البته که زمین نیز در این میان کماهمیت نیست و قسمتی از مراحل اصلی بازی، سرنوشت غمانگیز زمین را برای گیمر تعریف میکند. پس فهمیدن آیندهی شوم و ناگزیر ما زمینیان، خود میتواند یکی از بهترین انگیزههای پیشبرد بازی استارفیلد باشد.
از همین جا مشخص است که تیم نویسندگان و خالقان، ماهها پیش از پیریزی نخستین چارچوبهای گیمپلی بازی استارفیلد، روی معرفی بازی استارفیلد در حال کار بودهاند. اما اوج تجلی خلاقیت و البته جسارت خالقان استارفیلد، نه در کلیت داستان و پیشزمینهی آن، بلکه در عمق روایت و مراحل فرعی و اصلی متنوع و فراوان بازی نمود مییابد. جایی که استارفیلد به معنای واقعی کلمه پهنای کیهان را جولانگاه بازیگران خود، یعنی گیمرها میسازد. جایی که این اثر نشان میدهد که شاید در حال کاوش زیرژانری جدید باشد، ولی ریشههایش در خاک محکم RPG، محکم هستند.
از مریخ تا منظومهای دیگر… | مراحل بازی Starfield
پیش از هر چیز باید بگویم که افتتاحیهی بازی افتضاح است! انگار سنت نانوشتهای بر بازیهای شرکت بتسدا حاکم شده تا ما منتقدین و ژورنالیستهای بازیهای ویدیویی، در هر بازی جدید بتسدا بتوانیم حداقل نیم نمره را بابت افتتاحیهی ضعیف از بازی کسر کنیم. یا که انگار آغاز ثابت عناوین سری بازی Fallout از یک پناهگاه، دست نویسندگان بتسدا را در خلق افتتاحیهای مهیج بسته است. نه اتفاقی آنچنان خاص در افتتاحیه رخ میدهد، نه هیجان آنچنانی در گیمر ایجاد میشود و نه حتی انگیزهای گیرا مطرح میگردد. صرفا کارگر معدنی را شاهد هستیم که ناگهان صاحب سفینهای میشود و پای میز بزرگان مینشیند… آغاز بازی The Elder Scrolls V: Skyrim کجا و آغاز استارفیلد کجا… !
به نظر من بی کرانی جهان بازی، نویسندگان را دچار استیصال کرده است، که خب حال از کدام جهنم دره مخاطب را وارد این جهان عظیم کنیم؟! در یک کلام، افتتاحیهی بازی استارفیلد چنان مصنوعی سرهمبندی شده که ممکن است همانند من (و بسیاری دیگر) همان ابتدا بخواهید قید ادامه را بزنید؛ اما صبر کنید! چند مرحلهای به بازی فرصت بدهید، نظرتان برمیگردد.
بی کرانی جهان بازی Starfield، تنوعی مثالزدنی برای مراحل آن به ارمغان آورده است. در کل میتوان مراحل بازی استارفیلد را (فارغ از اصلی یا فرعی بودن) به دو دستهی داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. مراحل غیرداستانی شامل جا به جایی محمولهها، داد و ستدهایی خاص، کاوش سیارهای مشخص و… میشود. شاید چیز چشمگیری در این مراحل دیده نشود، اما با توجه به وسعت بازی، این دست مراحل هم، به خصوص برای گیمرهای کاوشگر، جذابیت خود را دارند.
در آن سوی سکه، مراحل داستانی بازی قرار دارند. مراحلی که برخی به چند جا به جایی کوتاه و حرف زدن یا مبارزه با چند نفر درون یا بیرون یک سیاره محدود میشوند و برخی به چند جا به جایی بلند میان منظومههای متفاوت و حتی شاید مبارزه با یک ناوگان! بعضی مراحل حتی قدم پس مینهند و به طرزی تفریطی صرفا به چند دیالوگ و انتخاب از بین دیالوگهای مختلف عقبنشینی میکنند. اما چه در چنین تفریطهایی، چه در افراطیترین و طولانیترین مراحل اصلی بازی، هیچ ماموریتی را نخواهید یافت که در داستاننویسیاش کمکاری شده باشد.
برخی مراحل داستانی، مستقل هستند و برخی (همانند مراحل اصلی بازی) جزئی از روایتی کلان. در هر دو صورت اما این عملکرد و انتخابهای بازیکن است که جهت پیشرفت داستان را مشخص میکند. لمس عواقب تصمیمات خود در پهنهای به وسعت کیهان، لذت نابی است که Starfield برای مخاطب خود به ارمغان میآورد.
کیفیت طراحی محیطی و داستانی مراحل بازی به قدری بالاست که به شخصه تبعیضی میان ماموریتهای اصلی و جانبی، و حتی داستانی و غیرداستانی، قائل نمیشدم و دانه به دانه به انجام تمام ماموریتهای حاضر در لیست میپرداختم. ماموریتهایی که سخاوتمندانه بازیباز را پاداش میدهند تا ذرهای از انگیزهاش کاسته نشود. و البته او را با شخصیتهایی متنوع آشنا یا همراه میسازند.
پیش از پرداختن به شخصیتپردازی بازی، بدون اسپویل، از آنجایی که شرح افتضاح افتتاحیه رفت، باید بگویم که پایانبندی بازی، برخلاف آغاز آن، چندان هم بد نیست. در واقع پایانبندی بازی به سادگی ظریفی است. استارفیلد لقمهی بزرگتر از دهانش برنمیدارد و بدون آن هم پسندیده داستان خود و انتخابهای مخاطب را جمعبندی میکند.
از رهگذر تا همسفر… | شخصیتها و شخصیتپردازی
لغت «تنوع» را چند باری در نقد بازی استارفیلد به کار بردم، به نحوی که میترسم در همین میانهی راه لوس شده باشد؛ اما باید آن را به شخصیتهای بازی هم نسبت دهیم. از رهگذرهای درهمتنیدهی خیابانهای شلوغ شهر نئون(Neon) گرفته تا سفینههای تفریحی گردشگری فضایی، NPCهای استارفیلد در هر گوشهای از جهان آن پیدا میشوند. به ندرت مدلهایی تکراری یا حتی دیالوگهایی یکسان در آنها دیده میشود. این گسترهی کمی فراوان در کنار ماموریتهای کوچکی که برخی از این NPCها دارند، استارفیلد را چه روی سطح سیارهها و چه در فضای میان آنها به تجربهای زنده و پویا بدل میکند.
شخصیتهای داستانی بازی نیز همانند NPCهای کماهمیتترش کمیتی فراوان دارند، به علاوهی شخصیتپردازیهای خیلی خوبی که کیفیت آنها را نیز گسترده ساخته. از رهبران احزاب مختلف گرفته تا دوستان و همراهانی که در طول تجربهی بازی به آنها برمیخوریم و ممکن است یار غارمان شوند، یا این که یک بار بیشتر زیارتشان نکنیم! انگیزه، رفتار، اخلاقیات و حتی لحن هر یکی از این شخصیتها متفاوت است و مشخص است که نویسندگان سطرها و صفحههای متعددی را برای هر یک اختصاص دادهاند.
بازیکن میتواند برخی از این شخصیتها(یا حتی NPCها) را به خدمهی سفینهی خود ملحق کند و برخی از آنها را نیز به عنوان همراه خود در کاوشگریهایش در نظر بگیرد. این شخصیتهای همراه اوج شخصیتپردازی سازندگان استارفیلد هستند، هر یک، یک سری مأموریتهایی را دارایند که از پیشزمینهی داستانی شخصیتشان سرچشمه میگیرد. مأموریتهایی که بیش از پیش بر کمیت و کیفیت مراحل بازی Starfield میافزایند و گیمر با انجام آنها، علاوه بر جوایز، رابطهی دوستی خود را نیز با آن شخصیت ریشهدار میسازد.
البته با وجود طراحی و حتی چهرهپردازی درخشان هر شخصیت، باید در نقد و بررسی بازی استارفیلد به این نکته اشاره کنم که انیمیشنهای صورت آن ها گاهاً توی ذوق میزند که البته بحثی فنی و گرافیکی است و چیزی از ارزشهای تیم داستانپردازی بتسدا کم نمیکند!
رنگهایی در سیاهی | طراحی و گرافیک بازی Starfield
بررسی بازی Starfield از نظر بعد گرافیکی را از طراحی بازی استارفیلد (به قول خارجیها دیزاین و به قول برخی دوستان «گرافیک هنری») شروع میکنیم و به جنبهی فنی و موتوریتی (!) بازی میرسیم؛ از روی درخشان آن تا روی تاریکش.
حسن طراحی شخصیتها را که گفتیم، کنار میگذاریم، بحث گرافیک بازی Starfield در سه حیطه باقی میماند: درون سیارات (گیمپلی شخصیت)، فضا (میان سیارات- گیمپلی سفینه) و منوها و فهرستها.
بدون شک با گستردهترین بازی شرکت بتسدا در زمینهی طیفهای رنگی متفاوت طرف هستیم. هر سیاره، فضا، حال و هوا، پوشش گیاهی، موجودات زنده و گاهاً مناطق مسکونی مختص خود را دارد و طراحان بتسدا در یک کلام، سنگ تمام گذاشتهاند. تفاوت سیارهها (به خصوص سیارههای مهم) به قدری از یکدیگر زیاد است که هیچ بعید نیست تیمهای طراحی مستقلی روی هر سیاره کار کرده باشند. یکی فضایی پساآخرالزمانی دارد و یکی اوج پیشرفت تکنولوژیک یک تمدن را به تصویر میکشد. یکی حال و هوایی کابویی و غرب وحشی دارد و یکی با تم پانک و افراطی و چراغهای نئونی فراوانش گیمرها را به یاد بازی Cyberpunk 2077 میاندازد و… .
بیشتر در مورد بازی استارفیلد: مهم ترین سیاره های بازی Starfield
هرچند چشمهای تیزبین استفاده از اَسِت(Asset)های تکراری در گیاهان و جانوران (گاهاً حتی استهای بازی فالوت!) را تشخیص میدهند، اما ایرادی قابل اغماض است و در برابر شاهکارهای فراوان و چشمنوازی که طراحان بازی روی کاغذ آوردهاند، خردهای نمیتوان گرفت.
این تنوع اما در فضا به یکنواختی تبدیل میشود. فضا، سیاهی بی کران است با نورهایی در دوردست، چندین ایستگاه فضایی جالب و البته سفینههایی فضایی که چنان مختلف هستند و چنان بازی حتی دست بازیباز را در طراحی و سوار شدن سفینههای شخصیسازی شده باز میگذارد که این وسایل حمل و نقل فضایی، چه دوست باشند و چه دشمن، یکنواختی فضای میان سیارهای و ستارهای را کاملا جبران میکنند.
سفینهای مخصوص باربری است و قدرت مانور و نبرد چندانی ندارد ولی محفظهاش هم تمامی. سفینهای دیگر دارای سلاحها و سپرهای پیشرفته است تا دزدان فضایی و دشمنان را تار و مار کند. و سفینهای هم ترکیبی از هر دو. به این سفینهها با ظاهر و کاربرد جورواجور، کمربندهای سیارکی و حلقههای زیبای اطراف برخی سیارهها را هم اضافه کنید، چیزی که حتی تصورش هم زیباست، چه رسد به بازی کردنش.
در دنیای بازی بخوانید: آمار بازیکنان بازی Starfield به بیش از ۱۰ میلیون نفر رسید
میبینید که تیم طراحی بازی به معنی واقعی کلمه شاهکار کردهاند. در زمینهی طراحی فهرستها و رابط کاربری اما قضیه کمی متفاوت است. UI بازی Starfield تمی مدرن و منطبق با استایل کلی بازی دارد اما UX بازی از حمل بار سنگین گیمپلی آن در برخی مواقع عاجز بوده است. از منوهای تو در تو و ناگزیر (به دلیل التزام گیمپلی به آن) که در ابتدای تجربهی بازی گیجکننده خواهد بود گرفته تا عملکرد گاها ضعیف HUD، از جمله در کاوشگری.
حال که پای معایب فنی به بحث بررسی بازی Starfield باز شد، اجازه دهید چند بندی را کاملاً به این مسائل بپردازیم، هر چه که باشد با یک نقد و بررسی طرف هستیم.
نقد و بررسی بازی Starfield: ابعاد فنی پرواز
اگر اندکی بر گیمپلی بازی استارفیلد راحت بگیریم، آن وقت تنها قسمت بازی که دارای مشکل اساسی است، همین جنبهی فنی آن است. مشکلات فنی Starfield هم از دو علت سرچشمه میگیرند، نخست موتور قدیمی بازی و دوم عدم عیبیابی و بهینهسازی.
چند روز پس از انتشار بازی، تاد هاوارد در پاسخ این که چرا بازی بهینه نیست گفته بود:
بازی بهینه است، سیستم شما قدیمی است!
این بلبلزبانیها میتواند حاصل چندین سال زحمت تیمی بزرگ را به باد دهد، همان طور که عجله در انتشار هم. همین اتفاق برای بازی استارفیلد افتاده است، همان اتفاقی که برای بازی سایبرپانک ۲۰۷۷ افتاد.
در بهینه نبودن بازی شکی نیست. از نرخ فریمی که در سبکترین و سنگینترین تنظیمات گرافیکی، ذرهای تفاوت ندارد گرفته تا قفل کردنها و کرشها. و در قدیمی بودن موتور هم شکی نیست، چرا که بازی در بخش فضا (که مجبور بودند قسمتی جدید برای موتور، برای توسعه این نوع گیمپلی بسازند) بسیار روانتر است.
مطلب پیشنهادی: حالت نیو گیم پلاس در بازی Starfield
در نقد و بررسی بازی Starfield باید گفت که موتور بازیسازی Creation Engine به ظاهر برای توسعهی استارفیلد پسوند ۲.۰ را دریافت کرده است، اما (حداقل آنجاهایی که بازیکن کنترل سفینه را در دست ندارد، که اکثر زمان گیمپلی نیز هست) حداقل تغییر ممکن را داشته. فناوریهای گرافیکی جدید، نظیر تقویت نرخ فریم، همین طور فلهای درون بازی ریخته شدهاند، بدون این که زیرساخت فنی آنها مهیا شده باشد. این چند به روزآوری ابتدایی هم کار به جایی نبردهاند. اگر میتوانید صبر کنید، شاید تجربهی بازی استارفیلد، یکی دو سال دیگر گزینهی بهتری باشد؛ درست مثل بازی Cyberpunk 2077.
این مشکلات فنی بررسی بازی استارفیلد و دیگر پروژههای بزرگ صنعت بازیهای ویدیویی را کنار هم بگذارید تا متوجه شوید اعداد و ارقام، چگونه کمر توسعهدهنده و صبر سرمایهگذار فعال در این عرصه را شکسته است.
صدا در فضا! | موسیقی و صداگذاری بازی استارفیلد
آلبوم موسیقی بازی استارفیلد نیز گسترهای وسیع دارد. در کل جنبهی صوتی بازی از نکات درخشان آن به حساب میآید. بازی برای موقعیتهای اکشن خود قطعاتی با ضربآهنگ بالا و هیجانانگیز را استفاده میکند و قطعات آرامتر ولی کنجکاویبرانگیز خود را برای زمان کاوشگری دارد. فرمولی موسیقیایی که جواب خود را در سری بازی فالوت و در بازی اسکاریم به خوبی پس داده است.
صداگذاری محیطی هم بسیار عالی است. به خصوص صداگذاری پرواز سفینهها و نبردهای فضایی تأثیر شگرفی بر واقع گرایی بازی دارد! صداگذاری شخصیتها هم در یک کلام عالی است؛ لحن و و حس و حال شخصیت به خوبی در صدای مناسب و سنجیدهی گوینده بازتاب یافته است.
اما از همه این ها بهتر، باید به دیالوگنویسی بی نظیر بازی اشاره کرد؛ جایی که تیم نویسندگی شرکت بتسدا بار دیگر مهارت خود را ثابت میکند. دیالوگهای بازی (از دیالوگهای مخفی تا کلی) را اگر به خط ریز بنویسیم، به جرئت کتابی میشود که قطرش یک ردیف کتابخانه را پر میکند! و شگفتانگیز است که به ندرت دیالوگی تکراری یا ضعیف در این بین به گوش میرسد… .
همان قدری که میتوان در بررسی بازی Starfield مدیران فنی بازی را سرزنش کرد، دهها برابرش باید نویسندگان بازی را ایستاده تشویق کرد.
فضای بازی | گیمپلی بازی Starfield
گیمپلی کلی استارفیلد در درون سیارهها، حداقل تغییرات را نسبت به بازی Fallout 4 داشته است. برخی اندک تغییرات از جمله بهبود مکانیزم قفلگشایی(lockpicking) صورت پذیرفته اما در کل تغییر خاصی را شاهد نیستیم. در واقع تنها تفاوت اصلی، گسترهی متنوع و متفاوت محیطهاست.
در نقد بازی Starfield میتوانیم بگوییم که حتی سیستم قرارگاهسازی(Outpost building) عیناً از بازی فالوت ۴ به استارفیلد منتقل شده است. این حجم از انطباق با بازیهای پیشین شرکت بتسدا (در گیمپلی درون سیارهای) در برخی مواقع در مقابل ماهیت کلان بازی استارفیلد قرار میگیرد. برای نمونه، همین سیستم قرارگاهسازی.
گیمر میتواند روی سیارههای مختلف اقدام به راهاندازی قرارگاههای خود کند و با ساخت تجهیزات مورد نیاز، اقدام به استخراج منابع فراوانی از هر سیاره نماید. تا این جا همه چیز عالی به نظر میرسد اما تا وقتی که به عملکرد خودکار قرارگاه اتکا نکرده و آن سیاره را ترک نکردهاید. نه که قرارگاهها مشکلی در استخراج خودکار منابع داشته باشند، اما مسئله اینجاست که نه در نقشهی بسیار گستردهی بازی و نه در منوهای تو در توی آن، هیچ گزینهای برای دسترسی به قرارگاههای بازیکن وجود ندارد و اگر سیارهای که روی آن قرارگاه ساختهاید را فراموش کنید، باید در میان صدها سیارهی استارفیلد سرگردان بچرخید تا در آخر قرارگاه خود را بیابید یا نه… .
در گیمپلی میان سیارهای اما شاهد تجربهای نو و دلنشین هستیم. همان حرفی که در مورد مقایسهی گرافیک درون سیارهای و میان سیارهای بازی در بررسی بازی استارفیلد از نظر گرافیکی گفتم، در مورد گیمپلی آن هم کاملاً صدق میکند. هدایت سفینه، ساخت و ارتقای آنها، نبردهای فضایی، مأموریتها و اتفاقاتی که در فضا میافتند و حتی انجام پرشهای جاذبهای(Grav Jumps) از یک سوی کیهان به سویی دیگر، همگی تجربههایی منحصر به فرد و لذتبخش هستند. اما متأسفانه اکثر زمان گیمپلی بازی به روی سطح سیارات اختصاص مییابد، نه فضا.
نقد و بررسی بازی Starfield: ارتقاها و شخصیسازی
بسیاری از اجزاء گیمپلی استارفیلد قابل ارتقا یا تعویض هستند. از سلاح در دست همراهان گرفته تا سفینههای بازیباز تا قرارگاهها و از همه مهمتر تواناییهای شخصیت. تواناییهای شخصیت به دو دستهی تواناییهای ویژه و قدرتها تقسیم میشوند. تواناییهای ویژه به مرور پیشروی مخاطب در مراحل اصلی بازی کشف میشوند و گیمر میتواند یکی از آنها را برگزیند تا مورد استفاده قرار دهد.
تواناییهای عادی بازی اما از همان ابتدا (همانند اغلب دیگر بازیها) با هر ارتقای سطح(level up) قابل آزاد ساختن و استفاده کردن هستند. تنوع تواناییها بسیار بسیار زیاد است و دستهبندیهای مختلفی را هم شامل میشود که گیمر با توجه به سبک بازی خود میتواند روی هر یک سرمایهگذاری کند. اما مشکل اینجاست که بازی بسیاری از المانهای گیمپلی خود را در قالب این تواناییها ارائه داده است. مثلاً، شما ممکن است بازی را به اتمام برسانید، بدون این که بدانید جت-پکهایی که یک عمر بر پشت خود حمل میکردید قابلیت استفاده داشتهاند و تنها لازم بوده توانایی آن را باز کنید!
شخصیسازی بازی در روی دیگر سکه اما وسیع است و دست مخاطب کاملاً باز. از ساخت و ساز و پرداخت شخصیت خود در ابتدای بازی و تأثیراتش بر گیمپلی گرفته تا ساخت ریز تا درشت یک سفینه که توضیحش آمد و نیازی به تکرار مکررات نیست.
نقد بازی Starfield: نبردها و سلاحها
دشمنان شما در استارفیلد بسیار به نحوهی بازی شما بستگی دارند. یک سری گونههای مهاجم و یک سری دزدان فضایی که به کنار، دشمنان اصلی شما را این که خود را وقف کدام جناح بازی میکنید و چگونه بازی میکنید مشخص میسازد. ممکن است در یک دست بازی، به جناح SysDef تعلق داشته باشید و دشمن اصلیتان دزدان Crimson Fleet باشند و در دست بعدی ورق درست مخالف روند قبلی برگردد.
تنوع سلاحهای بازی هم قابل قبول است. از انواع سلاحهای سرد تا گرم در انواع و درجات مختلف گرفته تا نارنجکها و مینهای مختلف. در کل میتوان گفت مبارزات بازی Starfield، چه در فضا و چه در سطح سیارات، از لحظات لذتبخش گیمپلی بازی استارفیلد است.
جمعبندی نقد و بررسی بازی Starfield
بازی Starfield برای طرفداران بازیهای سبک نقشآفرینی و طرفداران شرکت بتسدا یک تجربهی رویایی خواهد بود. اما گیمرهای عادیتر، احتمالاً از همان افتتاحیهی بازی زده خواهند شد و اگر هم آن را پشت سر بگذارند، در میان منوهای فراوان بازی خود را گم خواهند کرد.
از طرفی اگر مشتاق تجربهی فضا و سفرهای میان سیارههای مختلف هستید، در حال حاضر استارفیلد بهترین عنوانی است که میتواند چنین تجربهای را برایتان به ارمغان آورد. اما اگر چند ماهی صبر کنید، احتمالاً با رفع ایرادات فنی بازی، شاهد تجربهای غنیتر و لذتبخشتر خواهید بود؛ هرچند خورههای چنین بازیهای کلانی، همین حالا هم صفر تا صد بازی را روی یوتیوب بارگذاری کردهاند.
بررسی بازی استارفیلد به قلم مهدی هفته خانک در این جا پایان مییابد. در ادامه پرونده نقد و بررسی بازی Starfield از شما دعوت میکنیم مخاطب یادداشتی به قلم علی عبدی باشید.
اگر برای شما پر حاشیه ترین بازی تاریخ سری بازی Grand Theft Auto است، بی شک برای بنده عنوان Starfield است. در ادامه با نقدی بر بازی Starfield دنیای بازی را همراهی کنید.
یادداشتی بر بازی Starfield به قلم علی عبدی
بازی استارفیلد که پای خود را به حتی دادگاههای پلیاستیشن و ایکسباکس هم باز کرده بود، انقدر عنوان مهمی به شمار میرفت که طرفداران پلیاستیشن را بیش از پیش از خریداری شدن بتسدا-زنیمکس توسط شرکت مایکروسافت عصبانی میکرد.
اما اینکه آیا بازی Starfield ارزش انقدر صبر و حاشیه را داشته یا نه؟ سوالی است که من هنوز در پاسخ دادن به آن کمی باید بندباز باشم تا به سمتی سقوط نکنم!
بازی استارفیلد از لحاظ ارائه یک جهان، بسیار خوب عمل کرده و به لحاظ محتوایی بسیار قابل تقدیر بوده است.
داستان اصلی بازی حول محور یک گروه تحقیقاتی و اکتشافی به نام Constellation است، و اعضای گروه هر یک توانایی این را دارند که بتوانید با آنها یک شیمی متفاوت و جدید بسازید و بازی از این منظر توانسته تعامل محیطی مخاطب را شکل دهد و به طبع چنین مسئلهای در داستانهای جانبی و مراحل جانبی بازی تکرار میشود و به خوبی هرچه تمامتر بتسدا نشان میدهد که میتواند داستان حول محور یک گیمپلی جذاب و تعاملی بسازد و مخاطبش را حفظ کند.
اما داستان اصلی و جانبی به لحاظ روایت به چه صورت هستند؟
در جواب این سوال باید گفت که داستان اصلی تا نیمه ابتدایی خود کاملا مبهم و پیچیده و صد البته گیجکننده به پیش میرود. ولی در نیمه دوم بازی ما دارای یک روند و ریتم هستیم که به طبع داستان بازی استارفیلد را متفاوتتر میکند و مخاطب را تا پایان همراه خود نگه میدارد.
چیزی که مخاطب را مجذوب استارفیلد در بخش اصلی داستان میکند و او را بر مدار تکرار نمیاندازد، روند متفاوت و مسیرهای متفاوتی است که مخاطب تا پایان مراحل میرود. مثال سادهاش جاده شمال است، مبدا شما همیشه تهران است و مقصد شمال، اما اینکه از کدام جاده بروید، هر کدام روایت به خصوص خود و مسیر متفاوت خود را دارد و همین، تفاوتها را رقم میزند.
در خصوص مراحل جانبی نیز باید اظهار داشت که هر کدام پتانسیل بسیار بالایی در روایت یک داستان در حد و اندازههای داستان اصلی بلکه بهتر هم خواهند داشت، همچنین باید اعتراف کرد که مراحل جانبی و داستانهایش از داستان اصلی بهتر هستند!
داستان اصلی بازی نیز توانسته به واسطه همان تعامل محیطی که در گرو روند گیمپلی قرار دارد بیش از پیش مخاطب را با شخصیتها آشنا کند و شخصیتپردازیهای دنیای استارفیلد را غنیتر سامان بدهد.
اگر از داستان بگذریم، باید درمورد گیمپلی بازی صحبت کنیم که مرکز اختلاف میان کاربران بازی است و این همان بندی است که میخواهم تا آخرش به پیش بروم و سقوط نکنم!
گیمپلی بازی از منظر مبارزات و شوتینگ در حد بسیار خوبی قرار دارد و دوربین اولشخص بازی به صورتی است که شما میتوانید تا پایان از همان استفاده کنید، اما دوربین سومشخص بازی میراثی است از سری بازی Fallout و سری بازی The Elder Scrolls که هنوز هم بلااستفاده است و کاربردی ندارد.
هرچند که مشکل اصلی گیمپلی اصلا دوربین سومشخص بازی نیست و مشکل اصلی از این سیاره به آن سیاره رفتنهای مداوم است که بازی ما را از ریتم میاندازد.
بدون شک بدترین ایراد گیمپلی در نقد و بررسی بازی Starfield همین سفرهای گاه و بیگاهی است که مخاطب را به قدری میتواند عصبی کند که مخاطب پس از چند ساعت بازی کردن بازی را بصورت کامل پاک کند!
اگر از بزرگترین ایراد گیمپلی بازی بگذریم، دیگر ایرادی نمیتوان پیدا کرد، سیستم گانپلی عالی، مراحل متنوع و صد البته مکانیزمهای خوب نقشآفرینی چه در سیستم دیالوگ بازی و چه در ارتقا شخصیتها و البته سفینه فضایی همه و همه از ویژگیهای مثبت و سازنده یک هسته گیمپلی عالی در بازی هستند.
معرفی بازی Starfield به لحاظ وسعت: شاید بسیاری از سیارات بلااستفاده بنظر برسند، ولی این بلااستفاده بودن یک توجیه داستانی خوب برای خود دارد که مخاطب را میتواند قانع کند، ولی خب همه اینها باعث نمیشود که بگوییم استارفیلد فاقد محتوا ارزشمند در محیط است، چرا که سیاراتی در بازی هستند که به شما بسیار انگیزه مثبت و حس کنجکاوی برای گشت و گذار و اکتشاف خواهند داد.
همچنین بازی به لحاظ گرافیک هنری بسیار خوش ساخت و زیبا است و بتسدا کاملا یکسال تاخیر را جبران کرد و نشان داد در این مدت به خوبی روی گرافیک بازی کار کردهاند.
نقد و بررسی بازی استارفیلد از نظر موسیقی متن نیز مثل دیگر بازیهای بتسدا، کاملا بر فضای بازی مینشیند و میتواند صحنههای حماسی بسیار را خلق کند، فقط کافیست برای اولین بار وارد یک معبد بشوید و یک قدرت را بدست بیاورید، آن وقت میفهمید که موسیقی چقدر توانسته برا فضای بازی همسان باشد.
بازی از لحاظ فنی نیز بدون شک بی ایراد نیست، اما نسبت به بازیهای گذشته بتسدا بسیار کم باگ است، اما این باعث نمیشود که بگوییم بازی عالی است، چرا که باگهای موجود کاملا به روند گیمپلی شما در بازی آسیب میزند.
همچنین هوش مصنوعی دشمنان بازی در مواردی احمقانه پیش میرود و مخاطب را به شکل فزایندهای آزرده خاطر میکند.
در کل باید گفت بازی استارفیلد توانست انتظارات را برآورده کند و از یک آزمون سخت با یک نمره خوب عبور کند.
شاید ایرادتی چون هوش مصنوعی عجیب دشمنان و البته باگهای بازی با آپدیتهایی برطرف شود، اما خب این سیستم سفر از سیارات بازی و از ریتم انداختن روند بازی، چیزی است که بعید میدانم که درستشدنی باشد.
دیگر بررسیهای بازی در وبسایت دنیای بازی:
بررسی بازی Marvel’s Spider-Man 2
نقد و بررسی بازی Starfield در وبسایت دنیای بازی به پایان رسید. نظر شما در مورد بررسی بازی استارفیلد چیست؟ نظر خود را در مورد بازی پهنهی ستارگان با دیگر مخاطبان دنیای بازی به اشتراک بگذارید.