در طول زمان پروژههای بیشماری به مضمون مرگ پرداختهاند که برخی از آنها بسیار موفق، و برخی دیگر محکوم به شکست بودهاند. باید گفت که متاسفانه بازی داستان های مرگ(Death Tales) جزو دسته دوم است! با بررسی بازی Death Tales در بخش نقد و بررسی بازی از وبسایت دنیای بازی همراه شوید تا به چرایی آن بپردازیم.
فهرست محتوا
معرفی بازی داستانهای مرگ
این بازی در سال ۲۰۱۷ برای نخستین بار به تعداد زیادی از پلتفرمهای مختلف راه یافت و خود را بهعنوان یک اکشن نقش-آفرینی پلتفرمر معرفی کرد. داستانهای مرگ بخشی از فرانچایز plague Universe را تشکیل میدهد که در آن شاهد سه بازی جداگانه با روایتهایی از سه سوار آخرالزمان یعنی مرگ(Death)، بیماری(Pestilence) و جنگ(War) هستیم. بازیهای دیگر این فرانچایز در همان سال و بههمراه Death Tales، بهصورت یک سهگانه منتشر شدند که هرکدام در ژانری متفاوت، داستانهایی گوناگونی را از هرکدام از این شخصیتها روایت میکنند.
نقد و بررسی بازی داستان های مرگ
همانطور که کمی پیشتر در مورد آن حرف زدیم، با یک اکشن نقش-آفرینی پلتفرمر طرف هستیم. اما آنچه پیش روی ماست، ایدهای است که به وسیلهی پیادهسازی هرچه اشتباهتر المانهای موردنیاز، به هدر رفته و توسعهدهندههای این بازی یعنی Arcade Distillery و Nine Tales Digital را میتوان در دسته سازندگانی قرار داد که ایدههایی خلاقانه دارند و تنها نمیدانند چگونه آنها را پیاده کنند! در ادامه نقد و بررسی بازی Death Tales به جنبههای مختلف این بازی پرداخته و آنها را موشکافی میکنیم.
مردان مرده قصه میگویند؛ داستان در بررسی بازی Death Tales
خب، تمام ماجرا این است که شما یکی از بیشمار دستیارهای مرگ(Death) هستید که به ماموریتهای مختلفی فرستاده میشود تا جان انسانهایی را بگیرد. شما نباید به عنوان یک دروگر(Reaper) بین انسانهایی که برای جان ستاندن از آنها فرستاده میشوید تفاوتی قائل شوید؛ اما این کار را میکنید و حال باید مجازات آن را نیز به گردن بگیرید. دلایل زیادی میتواند برای این کار شما وجود داشته باشد که از آنها میتوان به بیگناهی فرد هدف که یک نوزاد است اشاره کرد. حتی شاید عشقی ممنوعه در قلب سرد دروگر داستان شکل گرفته و دست او را از انجام کار بازمیدارد.
بهطور کلی داستان این بازی جذابیتهایی دارد و با روایتی که از آن میشود سوالاتی در ذهن مخاطب کاشته و به آنها پاسخ داده خواهد شد. خردهای که میتوان به داستان بازی گرفت، روایت آن است که خیلی خطی و سطحی بوده و دارای پیچش بهخصوصی نیست. همچنین خیلی از ابعاد ماجرا از پیش قابل حدس هستند و عنصر غافلگیری ویژهای وجود ندارد؛ و بهتر است اصلا راجب شخصیتپردازی این عنوان چیزی نگوییم چراکه اصلا چیزی وجود ندارد!
بررسی بازی داستان های مرگ؛ گیمپلی
و اما میرسیم به مبحث شیرین گیمپلی که حقیقتا در این بازی بسیار تلخ است! شاید روی کاغذ و یا در پیشنمایشهایی که از بازی دیدیم همهچیز درست بهنظر بیاید، اما تقریبا در پیادهسازی تمامی اجزاء گیمپلی شاهد نقصهای فراوانی هستیم. عدم تنوع کافی در مبارزات و کمبوها و همچنین خستهکننده بودن دشمنان پیش روی شما همگی دست به دست هم دادهاند تا با یکی از بدترین گیمپلیهای ممکن طرف باشیم.
به شخصه تصور میکردم با عنوانی اکشن و دوبعدی سر و کار داشته باشم که قرار است با یک گیمپلی سریع و دلنشنین برای ساعاتی سرگرمم کند، اما با چیزی مواجه شدم که بیشتر تجربه آن برایم آزاردهنده بود تا لذتبخش. بهعنوان مثال شما بهراحتی در میانهی کمبو خود دچار عدم تعادل(Staggering) میشوید اما چنین چیزی برای دشمنان شما صدق نمیکند و تا وقتی پتک بزرگ خود را بر سر شما فرود نیاورند اتفاق خاصی برایشان نمیافتد.
شاید بگویید موضوع بالا امری طبیعی است؛ باید بگویم که باور کنید با یک نمونهی طبیعی از این مسئله که امثال آن را در بازیهایی مثل Salt and Sanctuary یا Hollow Knight و Blasphemous دیدهایم طرف نیستیم و پدیدهی حاضر در بازی داستانهای مرگ بسیار زجرآور است! حتی قبل از روی آوردن به نوشتن بررسی بازی Death Tales بسیار تلاش کردم تا راهی برای برطرف کردن و یا بدست آوردن قلق این مشکل پیدا کنم اما هرگز موفق نبودم.
چه چیزی آن را بسیار آزاردهنده میکند؟ سیستم جاخالی دادن و یا رول کردن! همینقدر برایتان بگویم که وقتی به پشت سر دشمنان رول میکنید تا به آنها ضربه بزنید (بهدلیل وجود سیستم استگر جذاب)، آنها به سوی شما برگشته و بهراحتی ضربهای به شما وارد میکنند بدون آنکه بتوانید کاری برایش بکنید. تجربهی تلخ رفتار دشمنان و نوع مبارزه باعث میشود تا طعم خوش جادوهای متنوع و سلاحها و زرههایی با قابلیتهای جذاب در دهانتان تبدیل به خاکستر شود.
طراحی و گرافیک؛ بخش سوم بررسی بازی داستان های مرگ
در ادامهی نقد و بررسی بازی Death Tales به طراحی آن میپردازیم که میتوان گفت تنها نقطهی قوت این بازی محسوب میشود. از نظر بصری و طراحی هنری، با اثری مواجهیم که میتوان آن را به بهترین شکل چنین توصیف کرد: «مجموعهای از نقاشیها با حال و هوایی شبیه به آثار تیم برتون». البته باید گفت که نسبت به آثار این کارگردان مشهور، با اغراق و تخیل بیشتری طرف هستیم و جلوهای همانند یک تئاتر موزیکال در سراسر اجزای بازی نقش بسته است. بهطور کلی تصاویر پیش روی شما دلنشین هستند و قرار است از دیدنشان لذت ببرید.
از فضای رنگارنگ مراحل و پسزمینهها گرفته تا انواع مختلف دشمنان، با گسترهی رنگی کاملی روبرو هستیم که باعث میشود جلوههای بصری این بازی از تکرار گریزان باشند. روی هم رفته با یک اثری هنری طرف هستید که ذوق طراحان آن را میتوان در همهجای این بازی دید و از آن لذت برد.
و اما در بخش فنی طراحی مراحل که دقیقا در نقطه مقابل طراحی هنری آن قرار دارد، این بازی گرفتار تکرار و سادگی بیش از حد شده و برایتان بسیار خستهکننده خواهد بود. نکتهی جالب این است که دقیقا زمانی که طراحان سعی کردهاند تا به مراحل بازی ساختاری پیچیدهتر ببخشند دردسرهای زیادی سر راه بازیباز قرار دادهاند؛ بهطور مثال گودالی را تصور کنید که باید بدون برخورد به شیء آویزان از بالا آن را پشت سر بگذارید اما فاصله و ارتفاع کافی برای انجام این کار در اختیار شما قرار نگرفته باشد.
درمورد انیمیشنهای استفاده شده نیز باید گفت که گویا وقت زیادی برای آنها گذاشته نشده است. بله، تیم توسعه بسیار کوچکی مسئول ساخت این عنوان بودهاست اما این نمیتواند دلیل کافی برای چنین مشکلی باشد؛ چراکه در طول زمان عناوینی دیدهایم که حتی توسط یک نفر ساخته شده اما به مراتب از انیمیشنهای بهتر و نرمتری برخوردار بودهاند.
گرفتار در چرخهی تکرار؛ موسیقی در بررسی بازی Death Tales
موسیقی ساخته شده در این بازی کمک شایانی به فضاسازی و درگیر کردن مخاطب در اتمسفر آن میکند. تمام صداها و ملودیهایی که میشنوید متعلق به این جو بوده و شنیدن آنها بسیار لذتبخش است. البته فقط برای مدت بسیار کمی! همچون بسیاری از موارد دیگر، موسیقی نیز دچار تکراری آزاردهنده و سادگی بیش از حدی شده است که جایی برای لذتبردن بیشتر از آن باقی نمیگذارد.
درمورد صداپیشگی شخصیتهای مختلف نیز باید گفت که چنین چیزی در بازی وجود ندارد، حتی برای یک دیالوگ. البته این موضوع امری طبیعی است و در بسیاری از عناوین مشهور و کوچکتر شاهد این موضوع بودهایم. اما چیزی که میتوانست داستان و روند کلی بازی و روایت آن را از این حالت نهچندان دلچسب خارج کند همین صداگذاری مناسب برای شخصیتها بود؛ چراکه میتوانست جای خالی شخصیتپردازیهای ضعیف انجام گرفته را تا حد زیادی پر کند.
سخن آخر در نقد و بررسی بازی داستان های مرگ
شکی در خلاقیت و ایدهپردازی سازندگان این عنوان نبوده و نیست و اتفاقا ذوق هنری آنها بسیار قابل ستایش است؛ اما بهتر بود که سازندگان این بازی هربار تنها بر یک عنوان متمرکز شده و تمام ایدههای جذابی که در سر داشتند را به بهترین نحو پیادهسازی میکردند. چیزی که شاهد آن هستیم وجود سه عنوان در ژانرهای متفاوت است که هرکدام از آنها دارای نواقص زیادی هستند؛ چیزی که میتوانست با کوچکتر کردن قدمی که برداشته میشود، از وقوع آن جلوگیری کرد.
از نگاه شما همراهان گرامی وبسایت دنیای بازی سپاسگزاریم و خوشحال میشویم که در بخش نظرات دیدگاه خود را نسبت به نقد و بررسی بازی Death Tales با ما به اشتراک بگذارید. آیا این عنوان را تجربه کردهاید و یا قصد اینکار را دارید؟
احسنت.
تیتر خاطره برانگیز (مردان مرده قصه میگویند.)
ممنونم از لطف شما 👊🏻🔥