نقد “بتمن: ریشه‌های آرکام”; بازی خفاش و دلقک

در ۱۳۹۲/۰۹/۲۹ , 18:56:09

در پیش‌نمایشی که برای “بتمن: ریشه‌های آرکام” رفتیم, کاملا به حواشی زمان رونمایی از بازی, تغییر سازنده و هایپ‌های استودیوی برادران وارنر مونترال پرداختیم. اکنون که بازی را انجام داده‌ایم, نه اینکه این حرف و حدیث‌ها کم نشده بلکه از همان روزی که نمره‌های ضد و نقیض و به دور از شخصیت مجموعه‌ی آرکام منتشر شد,‌ بحث‌های فراوانی در مورد سومین بتمن نسل به راه افتاد. بعد از شاهکاری همچون “شهر آرکام” طرفداران از ریشه‌های آرکام تجربه‌ای بزرگ‌تر و جذاب‌تر از قبل را خواستار بودند. کاری هم نداشتند که سازنده‌ی اصلی روی بازی کار نمی‌کند! نمی‌توان با هیچ بهانه‌ای یک بتمن ضعیف‌تر به آنها داد و انتظار راضی بودن را هم داشت. با اینکه تعدادی همچون نگارنده می‌دانستند که نباید از ریشه‌های آرکام انتظارهای آنچنانی داشت. اما مسئله این بود که خود استودیوی وارنر هم انگار خیلی به ساخته‌اش مطمئن بود و روزی نمی‌شد که دنیای بازی را هایپ نکند! همین مسائل باعث شد که منتقدان آنقدرها ریشه‌های آرکام را تحویل نگیرند. ریشه‌های آرکام با در نظر گرفتن تجربه‌ی ترسناک دو نسخه‌ی قبل علاوه‌بر اینکه تجربه‌ی طرفداران را به جلو سوق نمی‌دهد, بلکه نمی‌تواند آنطور که انتظار می‌رفت به هایپ‌ها و تبلیغاتی که کرده بود هم دست یابد.

این در حالی است که بازی سرشار از پتانسیل است و این تنها گناه سازندگان را بیشتر می‌کند. البته این بدین معنا نیست که ریشه‌های آرکام یک سقوط مطلق است و پرونده‌ی بتمن در نسل هفتم با یک افتضاح بسته شده. خیر. ریشه‌های آرکام بازی خیلی خوبی است اما همچون شهر آرکام کامل,‌ بی‌نقص و شاهکاری دیگر نیست.

من شب هستم

بدون‌شک, مهمترین بخشی که شما را تا پایان بازی هیجان‌زده نگاه می‌دارد, خط داستانی این نسخه است. تعطیلات کریسمس در گاتام‌سیتی شروع شده و بتمن مثل همیشه به دنبال جلوگیری از وقوع جرم و جنایت است. “ماسک سیاه”,‌ رییس پلیس شهر را در زندان بلک‌گیت گروگان می‌گیرد. بتمن برای برقراری عدالت راهی زندان می‌شود. اما در نجات رییس‌پلیس شکست خورده و بعد از نبردی سنگین با killer Croc. متوجه می‌شود که ماسک‌سیاه جایزه‌ی ۵۰ میلیون دلاری‌ای برای سر او گذاشته است. بتمن که از حرف‌های Killer Croc. هاج و واج مانده, در می‌یابد که چندی از بزرگ‌ترین قاتلان دنیای DC در جستجوی مرگ او هستند.

قاتل‌هایی همچون فایرفلای, دث‌استروک, لیدی‌شوا, الکتروکاشنر, ددشات, کاپرهد و بین. اما این قاتلان حرفه‌ای پایان کار بتمن نیستند و کسان دیگری هم هستند که قصد دارند با اعمال خرباکارانه‌شان شب بتمن را سیاه‌تر کنند. از “مد هتر” که باید آلیس را از دست افکار پلیدش نجات داده گرفته تا آنارکی که گوشه گوشه‌ی شهر را بمب‌گذاری کرده است. اما در کنار تمام این‌ نام‌ها, در همان یک‌سوم ابتدای بازی نویسندگان با یک پیچش داستانی جالب,‌ ژوکر را تبدیل به ستاره‌ی نمایش ریشه‌های آرکام می‌کنند. از اینجاست که هرچه قبل از عرضه‌ی بازی انتظار می‌کشیدید و در سر می‌پروراندید به هم می‌ریزد و اتفاقات جدیدی شما را به سوی خود می‌کشاند. اتفاقاتی که به شخصه انتظارشان را نداشتم و سازندگان در غافلگیری من عالی عمل کردند.

آخرین و تنها‌ترین نکته‌ی جذابیت خط داستانی ریشه‌های آرکام, لحظه‌ی اولین برخورد و آشنایی بتمن با ژوکر و بعد از آن جریاناتی است که هردوی آنها را بیشتر از همیشه به مخاطب نزدیک می‌کند. قصه‌ی طرز فکر و رفتار ژوکر که از همیشه ترسناک‌تر و قابل لمس‌تر است و همچنین اولین قانون بتمن در نبرد با دشمنانش آنقدر فوق‌العاده و زیبا روایت می‌شود که هیچ گله‌ای به سازندگان و عمل نکردن‌شان به دیگر قول‌هایی که داده بودند, نمی‌توان گرفت. از نگاه ژوکر به سرنوشت, آینده و دشمن جدیدش (بتمن) که طی یک فصل زیبا و عمیق نمایش داده می‌شود تا بتمنی که به خاطر برقراری عدالت خاص خودش ماجراهای جذابی را تحمل و تجربه می‌کند, تا سیر درک هویت و هدف بتمن توسط کمسیر گوردون. بی‌شک شخصیت‌پردازی بتمن و ژوکر بهترین این مجموعه است.

تا اینجای کار ریشه‌های آرکام نمره‌ی کامل را در زمینه‌ی داستانی می‌گیرد. اما نباید از این هم بگذریم که استودیوی وارنر خیلی روی شخصیت‌پردازی و اهمیت ماسک سیاه و آن ۸ قاتل مانور داد. چیزی که به هیچ‌وجه در داستان‌سرایی بازی توجه‌ای به آن نشده است. کاراکترهای بزرگی همچون دث‌استروک, الکتروکاشنر, لیدی‌شوا, کاپرهد و … در حد یک چشم به هم زدن می‌آیند و می‌روند. شاید تنها قاتلی که به خوبی تا پایان بازی رها نمی‌شود,‌ بین باشد.

زد و خورد بتمن و ژوکر آنقدر خوب از کار درآمده است که نمی‌توان به چیز دیگری فکر کرد. اما اینها پتانسیل‌های از دست رفته‌ی ریشه‌های آرکام هستند. دشمنانی که پرداخت و جایگذاری بهتر آنها در داستان می‌توانست ارزش روایت داستانی بازی و حتی ریشه‌های آرکام را بیشتر از اینها بکند. و کاری کند که قصه‌ی ریشه‌های آرکام تنها در حد یک نگاه به ریشه‌ها باقی‌ماند و تبدیل به شاهکاری همچون شهر آرکام شود. هرچند که با تمام این‌ها, اولین درگیری خفاش و دلقک هم حفره‌های داستانی دو نسخه‌ی قبل را پر می‌کند و هم آنقدر سینمای روایت می‌شود که داستان ریشه‌های آرکام تبدیل به اولین دلیل‌تان برای تجربه‌ی بازی می‌شود.

خورشید سوزان گاتام

مهم‌ترین بخشی که صدای خیلی از طرفداران را در آورده به گیم‌پلی ریشه‌های آرکام و مخلفات آن برمی‌گردد. اگر هنوز بازی را تجربه نکرده‌اید باید بگویم که برای لذت بردن از دنیای ریشه‌های آرکام باید شهر آرکام را فراموش کرده و همچنین فیتیله‌ی انتظاراتتان را هم حسابی پایین بکشید. مسئله این است که استودیوی وارنر در کنار روایت داستان گذشته‌ی دنیای آرکام, گیم‌پلی این مجموعه را هم هیچ پیشرفتی نداده و آن را در حد همان چیز‌های گذشته نگاه داشته است.

باید اعتراف کنم که من از جمله کسانی بودم که انتظار عجیب و غریبی از گیم‌پلی ریشه‌های آرکام نداشتم. اما سران استودیوی وارنر از ایجاد کمترین پیشرفت‌ها که دریغ کرده‌اند هیچ, بلکه آنطور که باید و شاید به قول‌هایی که داده بودند هم عمل نکرده‌اند. تمام مکانیک‌ها و داینامیک‌هایی که از ترکیب آنها به وجود می‌آید, همان‌هایی هستند که در نسخه‌های قبل شاهد بودیم.

شاید این کم‌کاری‌ها برای بسیاری که بازی را هنوز تجربه نکرده‌اند ناامیدکننده و بد به نظر برسد. اما باید گفت که سازندگان توانسته‌اند با همان مکانیک‌ها و روند قدیمی بازی خیلی خوبی ارائه دهند. بله. ریشه‌های آرکام خیلی خوب است اما کامل و شاهکار نیست. راک‌استدی در شهر آرکام آن تیمارستان را تبدیل به دنیایی بزرگ کرد. دنیایی که پر بود از صدها ماموریت, مرحله, دشمن, معما و اتمسفر که جای جای شهر را برای گشت و گذار و کشف راز و رمزها با ارزش کرده بود.

اما طراحی مراحل ریشه‌های آرکام به شدت آشنا به نظر می‌رسد. و همه‌چیز از پرواز از نقطه‌ای به نقطه‌ای دیگر و مبارزه با تعدادی دشمن خلاصه شده است. خبری از آن تنوع فعالیت‌های سرسام‌آور شهر آرکام در اینجا نیست. و جالب است بدانید همه‌ی اینها حداقل در سطح ساخته‌ی راک‌استدی هم قرار نمی‌گیرد و این افت کیفی مراحل نسبت به قبل حسابی حال‌تان را می‌گیرد.

شاید تنها بخشی که نمی‌توان به آن گله‌ای گرفت,‌ سیستم مبارزات بازی است که چالش‌برانگیزتر, سریع‌تر و دوست‌داشتنی‌تر از گذشته بازگشته است. سیستمی که به دلیل طراحی, جایگذاری و ترکیب عالی دشمنان و انیمیشن و فیزیک زیبای بازی هیچگاه خسته‌کننده نمی‌شود. و همواره تماشای حمله و ضدحمله زدن‌های بتمن لذت‌بخش است. در حقیقت ‌شاید بروس وین در سال‌های ابتدایی تبدیل شدن‌اش به بتمن باشد اما سریع‌تر از همیشه به دشمنان حمله‌ور می‌شود. از سویی دشمنان هم به طرز وحشتناکی زیاد شده‌اند و بعضی اوقات ممکن است به بیش از ۲۰ نفر در هر صحنه هم برسند. پس اگر دلتان برای مبارزه‌های شهر آرکام تنگ شده, ریشه‌های آرکام می‌تواند در این زمینه عطش‌تان را حتی بهتر از گذشته برطرف کند.

برای اولین‌بار در این مجموعه می‌توانید هروقت که دوست داشتید سری هم به محل اختفای بتمن بزنید تا گجت‌های جدید او را بردارید, با آلفرد در مورد اتفاقات اخیر صحبت کنید یا خود را در بخش تمرینی مورد امتحان قرار دهید. در طول پیشرفت در بازی نقشه‌ها و چالش‌های مختلفی به این سناریو اضافه می‌شود. در حالی که برخلاف گذشته با انجام این چالش‌ها امتیاز تجربه کسب می‌کنید و می‌توانید توانایی‌های بتمن را زودتر ارتقا دهید.

در مورد مراحل اصلی با همان فرمول همیشگی سر و کار دارید. هک کردن درب‌ها, بازکردن کانال‌های هوا با استفاده از چنگگ بتمن, ساخت شناورهای یخی, مبارزه, مخفی‌کاری و… . هرچه در شهر آرکام تجربه کرده‌اید, بدون تغییر خاصی اینجا هم حضور دارند.

ار مراحل فرعی هم می‌توان به “جرم در حال وقوع” و معماهای “انیگما” اشاره کرد. مراحل جرم در حال وقوع به صورت تصادفی ظاهر می‌شوند و تمامی‌شان به درگیری و مبارزه ختم می‌شود. همین باعث می‌شود که تنها در همان اوایل به چندتایی از آنها  سر بزنید و از آن به بعد هر وقت صدای بیسیم پلیس را شنیدید,‌ راه‌تان را کج کنید!

این عدم تنوع و افت کیفی در مورد معماهای ریدلر (یا انیگما) هم صدق می‌کند. تروفی‌های ریدلر همانند شهر آرکام در سرتاسر شهر یافت می‌شوند اما از لحاظ جذابیت و چالش‌برانگیزی به گرد پای معماهای ریدلر در شهر آرکام هم نمی‌رسند. تقریبا تمامی معماها به راحتی قابل حل هستند و این برای کسانی که با ۴۰۰ معمای ریدلر در نسخه‌ی قبل زندگی کرده ‌بودند, بسیار ناراحت‌کننده است. انگار که ریدلر هم همانند بتمن در آن زمان تجربه‌ی کافی را نداشته است!

شاید یکی از بزرگترین پیشرفت‌های ریشه‌های آرکام “دید کاراگاهی” (Detective Mode) بتمن باشد. بتمن در صحنه‌های وقوع جرم می‌تواند با بررسی نقاط و سرنخ‌های مهم از اتفاقاتی که در گذشته به وقوع پیوسته است, اطلاعاتی بدست بیاورد. تا اینجای کار را در بازی‌های قبلی داشتیم. اما در ریشه‌های آرکام بتمن می‌تواند تمام این سرنخ‌ها را برای شبیه‌سازی دیجیتالی جرمی که به وقوع پیوسته در کنار هم قرار داده و با عقب و جلو بردن سیر وقوع اتفاقات, سرنخ‌های بیشتری بدست بیاورد. انصافا این حالت در ریشه‌های آرکام دچار تغییرات فوق‌العاده‌ای شده. در طول بازی به سه چهار تا از این صحنه‌ها برمی‌خورید که همراه با توضیحات مفصل خود بتمن در سر هر صحنه, خیلی بیشتر از قبل به شم و هوش کاراگاهی بتمن پی خواهید برد. از هم‌اکنون منتظرم تا ببینم این حالت در نسخه‌های بعد چقدر بهتر و کامل‌تر می‌شود.

از دیگر عناصر جدیدی که به بازی اضافه شده می‌توان به “دستکش‌های شوک‌آور” بتمن هم اشاره کرد. نزدیک‌ترین مثال به نحوه‌ی کارکرد این قابلیت مکانیک “خشم” خدای‌جنگ: عروج است. با وارد شدن به این حالت, مشت‌های بتمن دارای پالس‌های الکتریکی شده و قدرت دوچندانی پیدا می‌کنند. دستکش‌های شوک‌آور در اواخر بازی و در مبارزه با دشمنان پر تعداد حسابی به کارتان می‌آید. و به بالا رفتن کیفیت سیستم مبارزات و جذابیت آن هم کمک فراوانی می‌کند.

هیچکس آنقدرها اهمیت ندارد!

مبارزه با غول‌آخرها از عناصری بود که استودیوی وارنر از همان روزهای ابتدای رونمایی از بازی در مورد آن حرف می‌زد. با وجود دشمنان فراوان ریشه‌های آرکام هم تقریبا مطمئن بودیم که قرار است ضعف شهر آرکام در این زمینه کاملا از میان برداشته شود. مخصوصا اینکه استودیوی وارنر قول می‌داد که مبارزه‌ها متفاوت از یکدیگر خواهند بود و براساس شخصیت هرکدام از دشمنان طراحی شد‌ه‌اند. اما در عمل مبارزه با غول‌های ریشه‌های آرکام یک ناامیدی دیگر به سیاهه‌ی ضعف‌های بازی اضافه می‌کند.

بعد از دیدن تریلر مبارزه‌ی همزمان دث‌استروک و ددشات با بتمن, انتظار چنین مبارزه‌ای را در بازی می‌کشیدم. اما متاسفانه دث‌استروک به راحتی در همان اوایل بازی ظاهر می‌شود و طی یک مبارزه‌ی نفسگیر که انصافا جذاب از کار درآمده, می‌رود. مبارزه با دث‌استروک شاید در ابتدای بازی نوید خوبی باشد. اما این جذابیت و نفسگیری در مبارزه با کاپرهد, بین و… وجود ندارد. شاید بتوان تنها مبارزه‌ی عالی ریشه‌های آرکام را مربوط به درگیری بتمن با فایرفلای دانست. طراحی مرحله‌ی رویارویی با فایرفلای از زمانی که شروع به خنثی کردن بمب‌ها می‌کنید تا به زیر کشیدن او, کاملا مهندسی شده است و فقط اوج می‌گیرد. دقایقی که حالاحالاها فراموشش نخواهید کرد.

به طور کلی می‌توان گفت عقده‌ی طرفداران برای کامل شدن این بخش در ریشه‌های آرکام هم به حقیقت نپیوست. باید منتظر نسخه‌ی بعد باشیم و ببینیم آخر شاهد مبارزاتی بدون حرف و حدیث با دشمنان بتمن خواهیم بود یا (دوباره) خیر!

تنوع ماموریت‌های ریشه‌های آرکام از دیگر چیزهایست که طرفداران را اذیت می‌کند. در شهر آرکام وقتی در قالب بتمن فرو می‌رفتیم, یا نور سبز رنگ معماهای ریدلر ما را به سمت خود می‌کشاند یا صدای زنگ تلفن “ساز” حواس‌مان را جلب می‌کرد یا به جرات میلیون‌ها چیز دیگر شما را به خود مشغول می‌کرد. اما ریشه‌های آرکام با اینکه از نظر وسعت نقشه بزرگ‌تر از نسخه‌ی قبل است. اما در پر کردن این دنیا به استانداردهایی که شهر آرکام از خود بر جای گذاشته, نمی‌رسد. مدیریت آن همه فعالیت در شهر آرکام “سرگیجه‌آور” بود, چیزی که به خاطر ماموریت‌های محدود ریشه‌های آرکام وجود ندارد. هرچند که بعد از مدتی دل‌تان برای آن “سرگیجه”‌ی شیرین تنگ می‌شود!

مطمئنا ریشه‌های آرکام در زمینه‌ی گرافیک هنری و تکنیکی نسخه‌های قبل را با اختلافی کم پشت سر می‌گذارد. محیط‌ها از جزییات ترسناکی برخوردارند و ترکیب آنها با هوای برفی و بادی و همچنین لامپ‌های نئون, اتمسفر بی‌نظیری آفریده است. طراحی شهر و جزییات به کار رفته در نماهای دوردست عالی هستند. گاتام سیاه‌تر, تاریک‌تر و ترسناک‌تر از همیشه است. انیمیشن‌ها به خصوص انیمیشن‌های ضربات بتمن بسیار نرم و روان اجرا می‌شود و هیچ اشکالی به آن‌ها نمی‌توان گرفت.

در این بین باید اشاره‌ی ویژه‌ای به صداپیشگی شاهکار بازی کرد. تمام شخصیت‌های ریشه‌های آرکام یک‌طرف و ژوکر با صداپیشگی عالی “تونی‌ بیکر” هم یک‌ طرف! “تروی بیکر” که قبلا استعداد و توانایی خودش را بارها اثبات کرده است, باری دیگر چنان در نمایش روحیات ژوکر از طریق صدایش مایه گذاشته است که به طرز تحسین‌برانگیزی محو تماشای او می‌شوید.

“بتمن: ریشه‌های آرکام” به کسانی که به دنبال تجربه‌ای جدید و بهتر در دنیای خفاش هستند یک “نه” بزرگ می‌گوید! و کسانی هم که با تبلیغات استودیوی وارنر انتظار خلق شاهکاری دیگر را می‌کشیدند را هم ناامید می‌کند. با این حال, این بدین معنی نیست که با یک عنوان ضعیف طرف هستیم. ریشه‌های آرکام با بهره بردن از مکانیک‌های آشنای این مجموعه, مراحل, ماموریت‌ها و اتفاقات با کیفیت و جذابی را در خود جای داده است. و تنها گناهش این است که آنها را پیشرفت نداده و تنها به ارائه‌ی جلوه‌ی دیگری از خوب‌های بتمن بسنده کرده است. گیم‌پلی بازی درست همانند تجربه‌ی کم بروس وین, کامل نیست. ریشه‌های آرکام هم ضد حال دارد و هم بعضی اوقات میخکوب‌تان می‌کند. اما یک چیز مشخص است; ریشه‌های آرکام در مقایسه با دیگر عناوین محیط باز اکشن ماجرایی عالی است و فقط در مقایسه با شهر آرکام است که ضعیف می‌نماید. هرچند که از هنگامی که ژوکر قدم در روشنایی می‌گذارد, امکان ندارد بازی را نیمه‌کاره رها کرده و ناراضی به پایان برسانید.

نمره نهایی: ۸.۵/۱۰

نویسنده: رضا حاج‌محمدی 


53 دیدگاه ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

  1. ممنون بابت نقد خوبتون. به نظر من Warner Bros با داشته هاى Arkham City این عنوان رو ساخت و از نظر گیم پلى تفاوتى وجود نداشت. از پتانسیل شخصیت هایى مثل دث استروک هم به هیچ وجه استفاده نشد. در کل بازى بدى نبود اما اگه وارنر میسپرد به راک استیدى با کیفیت بیشترى روبرو مى شدیم :wink:

    ۰۰
  2. بازیِ خوبی بود البته یه جاها دیگه اعصاب داغون میشد … یه جاها ۸-۹ نفر میریختن سرم حالا حساب کنین هرکدومشون ۱۰-۱۲ تا مشت بخورن تا بیهوش شن یه سریاشون هم که کاور پوشیده و بسیار رو مغز تانگو میرفته و تا حد مرگ شما را دچار سر درد میگرداند :D … در کل ارزش بازی داره …

    ۰۱
  3. گند زدن به حاطرات را در این بازی تجربه کردیم :| :|
    هشت قاتل که فقط با پنجتاشون روبرو میشیم و حتی سایه ی شیوا یا ددشات که اینقدر بزرگش کرده بودن رو هم توی خط داستانی ندیدیم.
    دف استروک که این همه روش مانور داده بودن اوایل بازی فاتحه رو میخونیم و دیگه اسمی ازش تا اخر بازی نمیاد.
    شهر که مرده تر از این ندیده بودم.بابا شب کریسمسه ها!!!! اخه اینقدر توخالی؟؟؟؟
    تو کدوم شهری در همهجاش این همه حلافکار هست توشب؟؟؟ کجای دنیا لینجوریه؟؟؟؟
    گیمپلی که ذره ای( تاکید میکنم ذره ای )تفاوت نداشت.
    دیالوگ های بتمن هم نچسب بود و حتی جوکر هم خوب کار نشده بود و دیگه اون حس گذشته رو نداشت.
    به علاوه ی اینکه هممون سر کار بودیم!!! این همه بلک مسک بلک مسک میکردن اخرش هیچکاره بود!!!
    دیالوگ اخر بازی هم که یه تقلید چند سطحی از شاهکار ، سلطان، بینظیر، د دارک نایت بود.
    فقط گرافیک بازی با اپدیتاش خوب بودن و دیگر هیچ.
    نمره:۵
    ——
    با تشکر از رضا جان.البته با نمره موافق نیستم
    ————————————-
    ” Start A New Life = March 18, 2014 ”

    ۰۱
    1. بله، ایشون درست میگن! اتفاقاً ددشات رو به طرز جالبی دستگیر میکنی.
      اسپویل:
      توی بانک (اسمش چی بود؟!) باهاش مبارزه میکنی. :-)

      ۰۰
    2. خودم تمام ماموریت فرعی هارو بردم.عمو جان منظورم این بود که حتی اسمشونم نیووردن توی خط داستانی!!!
      درضمن به نظرت را اون بالا نوشتمخط داستانی؟؟؟
      الفریک :X

      ۰۰
    3. در مورد بلک مسک و دث استروک واقعاً حرفت حقه. قضیه ریشه های آرکام شد مثل Spiderman 3 که ۳ تا دشمنو وارد داستان کرد و نتونست تمرکز رو روی یکیشون بذاره و فیلم نسبت به دو نسخه قبلی این تریلوژی افت کرد. حالا که ۸ تا دشمن ریز و درشت قاطی داستان شدن!

      ۰۰
    4. در مورد بلک ماسک وحشتناک موافقم باهات.تازه داشتم جذبش میشدم که یهو :-|
      برا خالی بودن شهر هم خوب گفتی! شهر عین قبرستون میمونه نا سلامتی کریسمسه ها. دقیقا همون فضای Arkham city رو پیاده کردن غافل از اینکه این گاتمه ولی اونجا شهر ارکام که در واقع یک زندان غول پیکره

      ۱۰
    5. دقیقا.اونجا چون ارکام سیتی بود و همه خلافکارها توش بودن کاملا خودمونو اماده کرده بودیم واسه یه شهر مرده و سیاه.
      اما الان تو گاتهام هستیم اونم شب کریسمس!!!!! نباید فرقی باشه عایا

      ۱۰

مقالات بازی

بیشتر

چند رسانه ای

بیشتر